[[پرونده:"Bahram Gur Exhibiting his Prowess in Wrestling at the Court of Shangul, King of India", Folio from a Shahnama (Book of Kings) MET DP215667.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|نگارهای از بهرام در کتاب شاهنامه فردوسی در حال کشتی گرفتن در دربار پادشاه هند]]
یکی از منابع معتبر [[تاریخ ایران]] در عصر ساسانی [[شاهنامهٔ فردوسی]] است. مندرجات شاهنامه دربارهٔ [[پادشاهان ساسانی]] کم و بیش با آنچه مورخان بزرگ و معتبری چون طبری و مسعودی نوشتهاند مطابقت دارد.<ref>{{پک|محجوب|1361|ک=گور بهرام گور|ص=148}}</ref>یکی از داستانهایی که فردوسی داستانبه درگذشتشرح بهرامآن درپرداختهاست، شاهنامهداستان رابهرام اینگونهو شرحآزاده است. دادهاست:
{{نقل قول|بهرام پس از سرکوبی دشمنان و سرکشان و به اطاعت آوردن شنگل پادشاه هندوستان به ایران بازگشت و دبیر و موبد را بخواست و بفرمود تا گزارشی از وضع خزانه و دارایی آن بدو دهند. چون ستاره شمر بدو گفته بود که زندگانی تو شست سال بیش نیست و بهرام با خود اندیشیده بود که بیست سال به شادخواری بگذراند و بیست سال دوم جهان را از داد و بخشش راست دارد و آخرین بیست ساله را بر پیش یزدان به پای باشد. گنجور به خزانه رفت و حساب آن را به درستی برگرفت؛<ref>{{پک|محجوب|1361|ک=گور بهرام گور|ص=148}}</ref> و}}
{{شعر|نستعلیق}}
{{ب|بدو گفت تا بیست و سه سال نیز|همانا نیازت نیاید به چیز}}
{{ب|ز خورد و ز بخشش گرفتم شمار|درمهای این لشکر نامدار}}
{{ب|فرستادهای نیز کاید برت|ز شاهان و از نامور کشورت}}
{{ب|بدین سال گنج تو آراستهاست|که پر زر و سیم است و پر خواستهاست.<ref>{{پک|محجوب|1361|ک=گور بهرام گور|ص=148}}</ref>}}
{{پایان شعر}}
در اینجا فردوسی تصریح میکند که ستاره شمر عمر بهرام را شست و سه سال گفته اما بهرام سه سال آخر را فراموش کرده بود… در هر حال، بهرام واپسین سالهای عمر را به دادگری دست میگشاید و در تأمین آسایش مردم میکوشد و آنچه به عنوان خراج از ایشان میستاند خرج رفاه و گشایش زندگی خود آنان میکند تا بدان جای که به استانهای کشور نامه مینویسد و از مردم میخواهد که کمبودها و نارساییهای زندگی خود را به پادشاه بنویسند.<ref>{{پک|محجوب|1361|ک=گور بهرام گور|ص=148}}</ref>