فارابی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
به نسخهٔ 26841664 ویرایش Modern Sciences برگردانده شد: فرض حسن نیت. (توینکل) برچسب: خنثیسازی |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: متن دارای ویکیمتن نامتناظر ویرایشگر دیداری |
||
خط ۲۷:
فارابی در علم، فلسفه، منطق، جامعهشناسی، پزشکی، ریاضیات و موسیقی تخصص داشت. بیشترین آثار او در زمینه فلسفه، منطق، جامعهشناسی و همچنین دانشنامهنویسی بود. فارابی به مکتب [[نوافلاطونی]] تعلق داشت که سعی داشتند تفکرات [[افلاطون]] و [[ارسطو]] را با الهیات توحیدی هماهنگ کنند و در فلسفه اسلامی نیز از جمله اندیشمندان [[فلسفه مشاء|مشایی]] محسوب میشود. فارابی شرحهای ارزشمندی بر آثار ارسطو نگاشته و به سبب همین او را '''معلم ثانی''' خواندهاند. وی آثاری نظیر «الجمع بین الرایین»، «اغراض ما بعدالطبیعه ارسطو»، «فصول الحکم» و «احصاءالعلوم» را از خود به یادگار نهادهاست. در قرون وسطی آثاری چند از او به [[زبان لاتین]] برگردانده شدهاند و او به خوبی در غرب نیز شهرت یافتهاست.
پدر و مادر فارابی از
== زندگی ==
خط ۵۱:
تاریخنگار عرب ابن ابی اصیبعه (وفات ۶۶۸ ه.ق) در کتاب اویون خود اشاره کردهاست که فارابی که پدر قرآن است، از نسب پارسی بود؟؟<ref name="Iranica"/><ref>Ebn Abi Osaybea, Oyun al-anba fi tabaqat at-atebba, ed. A. Müller, Cairo, 1299/1882. و کان ابوه قائد جیش و هو فارسی</ref> [[ابن ندیم]] در [[الفهرست]] خود و نیز [[الشهروزی]] که در حوالی سالهای ۱۲۸۸ میلادی میزیست و اولین زندگینامه را نوشتهاست، نسب وی را ایرانی مینویسند.<ref name="Nasr">Seyyed Hossein Nasr, Mehdi Amin Razavi. "An Anthology of Philosophy in Persia, Vol. 1: From Zoroaster to Umar Khayyam" , I.B. Tauris in association with The Institute of Ismaili Studies, 2007. Pg 134: “Ibn Nadim in his al-Fihrist, which is the first work to mention Farabi considers him to be of Persian origin, as does Mohammad Shahrazuri in his ''Tarikh al-hukama'' and Ibn Abi Usaybi'ah in his ''Tabaqat al-atibba''. In contrast, Ibn Khallikan in his '"Wafayat al-'ayan considers him to beof Turkish descent. In any case, he was born in Farab in Khurasan of that day around 257/870 in a climate of Persianate culture"</ref><ref>Arabic: و کان من سلاله فارس in J. Mashkur, Farab and Farabi,Tehran,1972. See also [[لغتنامه دهخدا]] under the entry ''Farabi'' for the same exact Arabic quote.</ref> علاوه بر اینها فارابی در حاشیه بسیاری از کارهایش به زبان [[پارسی]] و [[سغدی]] منابعی را معرفی کرده (حتی به [[زبان یونانی]]، اما به [[ترکی]] نه)<ref name="Iranica"/>),<ref>* George Fadlo Hourani, Essays on Islamic Philosophy and Science, Suny press, 1975.
* Kiki Kennedy-Day, ''Books of Definition in Islamic Philosophy: The Limits of Words'', Routledge, 2002, page 32.</ref> حتی [[زبان سغدی]] به عنوان [[زبان مادری]] وی<ref>Joshua Parens (2006). An Islamic philosophy of virtuous religions: introducing Alfarabi. Albany, NY: State Univ. of New York Press. pp. 3. {{ISBN|0-7914-6689-2|en}} excerpt: "He was a native speaker of Turkic[sic] dialect, Soghdian".</ref> و زبان ساکنان [[فاراب]] دانسته شدهاست.<ref>Joep Lameer, "Al-Fārābī and Aristotelian syllogistics: Greek theory and Islamic practice" , E.J. Brill, 1994. ISBN 90-04-09884-4 pg 22: «..Islamic world of that time, an area whose inhabitants must have spoken Soghdian or maybe a Turkish dialect..."</ref> محمد جواد مشکور ایرانی زبان بودن اصالت [[آسیای میانه]] را استدلال کردهاست.<ref name="GL">مشکور، محمدجواد. “فاراب و فارابی“. دوره۱۴، ش۱۶۱ (اسفند 54): 15-20-. J. Mashkur, "Farabi and Farabi" in volume 14, No. 161, pp 15-12 ,Tehran,1972. [http://web.archive.org/web/20071021043054/http://ichodoc.ir/p-a/CHANGED/161/html/161_15.htm] English translations of the arguments used by J. Mashkur can be found in: G. Lohraspi, "Some remarks on Farabi's background" ; a scholarly approach citing [[کلیفورد ادموند باسورث|C.E. Bosworth]], [[برنارد لوئیس|B. Lewis]], [[ریچارد فرای|R. Frye]], D. Gutas, J. Mashkur and partial translation of J.Mashkur's arguments: [http://www.archive.org/details/SomeRemarksOnFarabisBackgroundIranicsoghdianpersianOraltaic PDF]. ولی فارابی فیلسوف تنها متعلق به ایران نبود بلکه به عالم اسلام تعلق داشت و از برکت قرآن و دین محمد به این مقام رسید. از این جهت هه دانشمندانی که در اینجا گرد آمدهاند او را یک دانشمند مسلمان متعلق به عالم انسانیت میدانند و کاری به ترکی و فارسی و عربی بودن او ندارند.</ref> اما فاراب در درجه نخست جزو سرزمین مسلمانان بود و در درجه نخست فارابی به دنیای اسلام و تمام بشریت تعلق دارد و عرب یا پارسی یا ترک بودن وی اهمیتی ندارد.<ref name="GL"/> اصالت پارسی فارابی توسط دیگر منابع نیز بحث شدهاست.<ref>.
*
*
*
ت، ح، دیبور: تاریخ الفلسفة فی الإسلام. ترجمة: محمد عبد الهادی أو ریدة. مطبعة لجنة التألیف و الترجمة، القاهرة، ط۴، ۱۹۵۷، ص ۱۹۶
*
*edited
*Thomas F. Glick. (1995). From Muslim fortress to Christian castle: social and cultural change in medieval Spain. Manchester: Manchester University Press. pp. 170. {{ISBN|0-7190-3349-7|en}} "It was thus that al-Farabi (c. 870-950), a Persian philosopher»
*
*
*
*
*
[[پرونده:KazakhstanP20-200Tenge-1999-donatedoy f.jpg|بندانگشتی|چپ|200px|اسکناسی که هماکنون در جمهوری [[قزاقستان]] رواج دارد]]
قدیمیترین کسی که نسب فارابی را [[مردمان ترک|ترک]] دانسته [[ابن خلکان]] بودهاست. وی در اثر خود وفایات فارابی را متولد فاراب و روستای کوچکی به نام [[وسیج]] که اکنون به نام [[اترار]] در [[قزاقستان]] شناخته میشود و از والدینی ترک میداند. ابن خلکان گوید: ابو نصر به زبان ترکی، عربی و دری به خوبی آگاه بود و این از تألیفات او به خصوص «کتاب الموسیقی الکبیر» به وضوح پدیدار است. برخی منابع دیگر نیز به این جریان معتقدند.<ref>*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
[[علامه محمد قزوینی]] نیز جزو موافقان نسب ترکی فارابی است. او در بخشی از مقاله خود با عنوان" انتقاد مقاله یکی از فضلا در [[شفق سرخ]]" که به نوشتههای مرزبان بن رستم باوندی در شفق سرخ پاسخ میدهد، مینویسد: "دیگر آنکه مرقوم فرمودهاند:"کتب معروف… ابونصر فاریابی و محمد زکریای رازی و صدها علمای بزرگ ایران به جای اینکه به زبان فارسی نوشته شده باشند و این مفاخرت را برای ما بگذارند به زبان عربی تألیف شدهاند. [[اسماعیل بن حماد جوهری|جوهری]] صاحب صحاح اللغه وقتی که قاموس معروف خود را نوشت به میان قبائل عرب رفت و کتاب خود را جلوی یکی از رؤسای عرب انداخت و با کمال غرور گفت خذوا لسانکم من ید رجل اعجمی". حالا ملاحظه بفرمایید در همین یک عبارت کوچک چند غلط بزرگ دست دادهاست. اولاً آنکه ابونصر فارابی را "فاریابی"نوشتهاند و گویا "[[فاراب]]" را که شهر معروفی بودهاست در اقصی بلاد ترکستان برساحل غربی [[سیحون]] (و همان [[اترار]] مورخین قرون وسطی است که امیر تیمور آنجا وفات کرد و خرابههای آن هنوز در نه فرسخی جنوب شرقی شهر" ترکستان" حالیه باقی است) با "[[فاریاب]]"که شهری بودهاست در خراسان مابین مرو الرود و بلخ (و خرابههای آن نیز به اسم خیر آباد هنوز بافی است) و [[ظهیر فاریابی]] منسوب به آنجاست اشتباه کردهاند. ثانیاً ابونصر فارابی و جوهری صاحب صحاح هر دو را از از علمای بزرگ ایران شمردهاند (فاریابی را بالصراحه و جوهری را چنانکه از سیاق عبارت استنباط میشود چه صحبت از "صدها علمای ایران" است) و حال آنکه این دو نفر به تصریح عامه مورخین، ترک بودهاند و ابداً ربطی به نژاد ایرانی نداشتهاند. واضح است که من نمیخواهم از مفاخر آبا و اجدادی خودمان بکاهم و یک ایرانی را ترک بقلم بدهم؛ ولی این را هم نمیخواهم که مثل [[قاضی نورالله شوشتری]] معروف به شیعه تراش، ایرانی تراشی کنم یا مثل اتراک لوس بی سواد حالیه که [[زرتشت]] و [[محمد]] را هم ترک میدانند یا مثل لویس کشیش عیسوی بیروتی صاحب کتاب "کتاب النصرانیه"که اغلب شعرای جاهلیت و اسلام را نصرانی تعداد کردهاست من هم کسانی را که ایرانی نبودهاند ایرانی قلمداد کرده جزء مفاخر دروغی ایران بشمارم. بر فرض هم که من اینکار ر ا کردم مردم که کور و کر نیستند به که امر را مشتبه خواهم کرد؟ اگرچه ترک بودن فارابی و جوهری محل خلاف نیست که محتاج به اثباتی باشد ولی نمونه را برای یادآوری به یکی دو فقره از اقوال مورخین اشاره میشود:اما ابو نصر فارابی [[ابن خلکان]] او را چنین عنوان کردهاست: "ابونصر محمد بن طرخان بن اوزلغ الفارابی الترکی الحکیم المشهور" و سپس در ترجمه حال او گوید"و کان رجلا ترکیا ولد فی بلده و نشا بها ثم خرج من بلده …" و بعد میگوید" ورد علی سیف الدوله فادخل علیه و هو بزی الاتراک و کان ذالک زیه دائماً"و بعد در آخر ترجمه در ضبط اسامی اجداد فارابی گوید" و طرخان بفتح الطاء المهمله… و اوزلغ بفتح الهمزه… و هما من اسماء الترک" و در شرح فاراب گوید:"و هی قاعده من قواعد مدن الترک" و قریب به همین مضمون است عیناً تاریخ الحکما [[قفطی]] و معجم البلدان [[یاقوت حموی|یاقوت]] و مختصر البلدان [[ابوالفرج بن العبری]] نصرانی و تاریخ [[ابوالفداء]]. و همچنین کتب مستشرقین اروپا از قبیل [[دیتریسی]] مستشرق آلمانی معروف که بعضی از کتب فارابی را متنا و ترجمتا چاپ کردهاست و مولفات [[کارا دو ور]] مستشرق فرانسوی معروف که متخصص در تاریخ فلاسفه اسلام است و تاریخ ادبیات عرب از [[کارل بروکلمان|بروکلمن]] آلمانی و [[نیکلسون]] انگلیسی و تاریخ ادبیات ایران از [[ادوارد براون|ادوارد برون]] انگلیسی و غیرهم. اما جوهری صاحب صحاح او نیز به اجماع مورخین، ترک و بر حسب اتفاق او هم از همان شهر فاراب سابق الذکر یعنی همشهری ابونصر فارابی بودهاست. [[ثعالبی]] که معاصر او بوده و هر دو باهم مدتی در یک شهر یعنی در نیشابور میزیستهاند در یتیمه الدهر در ترجمه حال او گوید" من اعاجیب الدنیا و ذالک آنه من الفاراب احدی بلاد الترک و هو امام فی لغه العرب". و تقریباً عین همین مضمون را یاقوت در معجم الدبا و سیوطی در طبقات النحاه در حق او نوشتهاند. قزوینی در آثار البلاد در تحت "فاراب" گوید" و من العجب انهما (ای الجوهری و خاله صاحب دیوان الادب) کانا من اقصی بلاد الترک و صارا من ائمه العربیه"<ref>بیست مقاله قزوینی، مقالات ادبی و تاریخی میرزا محمد خان بن عبدالوهاب قزوینی، جزو اول، به اهتمام پور داوود، از سلسله انتشارات زرتشتیان ایرانی بمبئی، بدون تاریخ صص 92-95</ref>
|