زبان فارسی: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز سطح محافظت «زبان فارسی» را تغییر داد: افزودن مداوم مطالب بدون منبع یا با منبع ضعیف ([ویرایش=تنها کاربران تأییدشده] (بیپایان) [انتقال=تنها مدیران] (بیپایان)) |
جز ویرایش بهوسیلهٔ ابرابزار: |
||
خط ۳۳:
زبان فارسی را '''پارسی''' نیز میگویند. زبان فارسی در افغانستان بهطور رسمی '''دری''' و در تاجیکستان '''تاجیکی''' خوانده شدهاست.<ref>زبان فارسی در افغانستان بوسیله تاجیکها و دیگر اقوام فارسیزبان و پشتو زبانها «فارسی» / «پارسی» خوانده میشود و «دری» واژهای است که بوسیله حکومت کاربرد دارد. (دانشنامه ایرانیکا، "v. Languages ","AFGHANISTAN"، زبان: انگلیسی، بازیابی در ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۰)</ref>
در سال [[۱۸۷۲ (میلادی)|۱۸۷۲]] در نشست ادیبان و [[زبانشناس]]ان اروپایی در [[برلین]]، زبانهای [[زبان یونانی|یونانی]]، [[فارسی]]، [[زبان لاتین|لاتین]] و [[سانسکریت]] به عنوان [[زبانهای کلاسیک جهان]] برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات پرباری داشته باشد و سوم در واپسین هزاره زندگانی خود
فارسی از دیدگاه شمار و گوناگونی [[ضربالمثل]]ها در میان سه زبان نخست جهان است.<ref name=ToolAutoGenRef3>رحماندوست، مصطفی، فوت کوزهگری: مثلهای فارسی و داستانهای آن، تهران: انتشارات مدرسه، چاپ دوم: ۱۳۸۷، پیشگفتار. شابک: ۹۷۸۹۶۴۳۸۵۸۱۲۴</ref>
با
زبان فارسی از زبان کهن تر
بر پایهٔ نتایج و برایندهای سرشماری سال ۱۳۷۵ دربارهٔ ترکیب و چیدمان قومی و تباری
فارسی، زبان نخست ۲۰ میلیون تَن در افغانستان، ۵ میلیون تَن در تاجیکستان،<ref name=ToolAutoGenRef2>۸۰٪ از جمعیت و امار ۷ میلیونی این کشور: [https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/geos/ti.html منبع]</ref> و در ازبکستان حدود ۷ میلیون تَن است.<ref name=ToolAutoGenRef11>Carlson, "Uzbekistan: Ethnic Composition and Discriminations", Harvard University, August 2003</ref><ref name="Uzbekistan, Central Asian Survey 1996">The Tajiks of Uzbekistan, Central Asian Survey (1996), 15(2), 213-216</ref> زبان فارسی گویشورانی نیز در [[هند]] و [[پاکستان]] دارد (نگاه: [[زبان فارسی در شبهقاره هندوستان]]). با توجه و رویکرد به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و چیرگی گویشوران دیگر زبانها بدان به عنوان زبان دوم روی همرفته میتوان شمار فارسیگویان جهان را نزدیک ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد.<ref name=ToolAutoGenRef13
== پیشینهٔ نام ==
خط ۴۹:
فارسیزبانان، در گذشته، واژههای «دری» و «پارسی» را نیز برای این زبان بهکار میبردند. واژهٔ «فارسی» در حقیقت [[معرب|معرّبِ]] «پارسی» است.
برخی زبانشناسان، یکی از موارد دگرگونی «پ» آریایی را تبدیل آن به «ف» میدانند.<ref>[http://ipips.ir/index.aspx?siteid=230&siteid=230&pageid=26066 مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان]</ref> در [[دبیره پهلوی|دبیرهٔ پهلوی]] برای واجهای «پ» و «ف» یک حرف بهکار میرفته و برخی از «پ»
این زبان همچنین با عنوان '''«'''Persian'''»''' در جهان شناخته شدهاست. در زبان عربی کلاسیک، بهویژه در سدههای نخستِ [[دوره اسلامی|دورهٔ اسلامی]]، به زبان پارسی «لسان العجم» (زبان [[عجم]])، و به [[مردمان ایرانی]] «عجمی» و گاهی نیز «عجمو» میگفتند. برای نمونه در ''تفسیر الضحاک'' آمدهاست منظور ''[[قرآن]]'' از «عجمی»، [[سلمان فارسی]] است. [http://ia700504.us.archive.org/21/items/725_tafsir.aldahhak/725_tafsir.aldahhak.pdf]
خط ۶۰:
گرچه فارسی اکنون [[زبان رسمی]] پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان [[گورکانیان|امپراتوری گورکانی]] (به فرمان [[اکبرشاه]])، زبان رسمی و فرهنگی [[شبهقاره هند]] بودهاست. زبان رسمی کنونی پاکستان ([[اردو]])، که «اسلامیشدهٔ» زبان [[زبان هندی|هندی]] است، بسیار تحت تأثیر فارسی بودهاست و واژههای فارسی بسیاری دارد. بهطوریکه همهٔ واژگان [[سرود ملی پاکستان]] به جز یک حرف اضافه از واژههای مشترک با زبان فارسی تشکیل شدهاست.<ref>تأثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند [http://www.hozehonari.com/PrintListItem.aspx?id=22896] حوزه هنری. محمد عجم</ref> حتی برخی واژگان در زبان اردو، فارسی ماندهاند در حالی که در فارسی ایران، عربی آنها استفاده میشود.
زبان فارسی پس از عربی، زبان دوم [[اسلام]] است و امروزه هم گروندگان به اسلام در چین و دیگر نقاط آسیا فارسی را بهعنوان زبان دوم متون اسلامی پس از عربی میآموزند.<ref name="History of the Persian"
در سال [[۱۸۷۲ (میلادی)|۱۸۷۲]] در نشست ادیبان و [[زبانشناس]]ان اروپایی در [[برلین]]، زبانهای [[زبان یونانی|یونانی]]، [[فارسی]]، [[زبان لاتین|لاتین]] و [[سانسکریت]] به عنوان [[زبانهای کلاسیک جهان]] برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک بهشمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزارهٔ عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.<ref name=ToolAutoGenRef1
هاینتس وندت (Heinz Wendt) دانشمند آلمانی در کتاب خود با نام زبانها (sprachen) که در آن ساختمان یکایک زبانهای جهان را بازگو
از زبان فارسی واژههای زیادی در دیگر زبانها به وام گرفته شدهاست. شمار وامواژههای فارسی در زبان انگلیسی ۸۱۱ واژهاست.<ref>Kaye, Alan S. 2004. "[http://journals.cambridge.org/action/displayAbstract?fromPage=online&aid=248015&fulltextType=RA&fileId=S0266078404004043 Persian loanwords in English]". English Today. 0 (4): 20-24.</ref>
فارسی از نظر شمار و تنوع [[ضربالمثل]]ها در میان سه زبان اول جهان است.<ref name=ToolAutoGenRef3
دامنهٔ واژگان و تنوع واژهها در فارسی همچنین بسیار بزرگ و پرمایهاست و یکی از غنیترین زبانهای جهان از نظر واژهها و دایرهٔ لغات بهشمار میآید. در کمتر زبانی فرهنگ واژگانی چون [[لغتنامه دهخدا|دهخدا]] (در ۱۸ جلد) یا [[فرهنگ معین]] (در ۶ جلد) دیده میشود.<ref name=ToolAutoGenRef20
امروزه بهجز صدها کانال رادیویی و تلویزیونی داخلی کشورهای فارسیزبان، بسیاری از رسانههای بزرگ جهان همچون [[بخش فارسی بیبیسی|بیبیسی]]، [[بخش فارسی صدای آمریکا|صدای آمریکا]]، [[بخش فارسی یورونیوز|یورونیوز]]، صدای آلمان ([[بخش فارسی دویچه وله|دویچهوله]])، رادیو فرانسه، [[جغرافیای ملی فارسی|نشنال جیوگرفیک]]، [[صدای روسیه]]، [[بخش فارسی رادیو اسرائیل|رادیو اسرائیل]] و [[بخش فارسی رادیو بینالمللی چین|رادیو بینالمللی چین]]،<ref>[http://persian.cri.cn/ China Radio International<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> العربیه و غیره به زبان فارسی برنامه دارند.<ref>[http://www.bu.edu/mlcl/home/why-study-persian/ Why Study Persian? Modern Languages & Comparative Literature | Boston University<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref> و دهها کانال ماهوارهای و اینترنتی به پخش برنامه به زبان فارسی مشغولند، و فارسی از زبانهای قابل انتخاب در گوگل، جیمیل و بسیاری از دیگر ابزارهای ارتباطی است.
خط ۷۷:
== پیشینهٔ زبان فارسی ==
{{تاریخچه زبان فارسی}}
زبان فارسی از شاخهٔ [[هندواروپایی]] زیرشاخهٔ [[هندوایرانی]] و دستهٔ [[زبانهای ایرانی]] است. پیشینهٔ کهن زبان فارسی به [[ایران باستان]] بازمیگردد. روند تاریخی زبان فارسی را به سه دوره باستان، میانی و نو بخش میکنند. زبان فارسی امروزی ریشه در فارسی میانه دارد و فارسی میانه ریشه در فارسی باستان.<ref>Lazard, Gilbert 1975, “The Rise of the New Persian Language” in Frye, R. N. , The Cambridge History of Iran, Vol. 4, pp. 595-632, Cambridge: Cambridge University Press.</ref><ref>Ulrich Ammon, Norbert Dittmar, Klaus J. Mattheier, Peter Trudgill, "Sociolinguistics Hsk 3/3 Series Volume 3 of Sociolinguistics: An International Handbook of the Science of Language and Society", Walter de Gruyter, 2006. 2nd edition. pg 1912.</ref><ref>Bo Utas, "Semitic on Iranian", in "Linguistic convergence and areal diffusion: case studies from Iranian, Semitic and Turkic" editors (Éva Ágnes Csató, Bo Isaksson, Carina Jahani),Routledge, 2005. pg 71</ref><ref>Skjærvø, Prods Oktor (2006). Encyclopædia Iranica,"Iran, vi. Iranian languages and scripts".</ref> و فارسی تنها زبان ایرانی است که هر سه دوره تاریخی آن ثبت شده و از آنها نوشتارهایی بهجا ماندهاست.
[[پرونده:YadgareBozorgmehr.jpg|بندانگشتی|250px|خط پهلوی که پارسی میانه با آن نوشته میشد. صفحه نخست از کتاب [[یادگار بزرگمهر]].]]
[[پرونده:Eranshahr.svg|بندانگشتی|250px|واژه ایرانشهر، نام رایج برای ایران در زمان [[ساسانیان]]، به خط پهلوی کتابی.]]
زبان فارسی به عنوان یکی از گویشهای قوم و تیره [[پارسیان|پارس]] که به جنوب غربی فلات ایران کوچیده بود آغاز شد و با چیره شدن خاندان [[هخامنش]] که از این تیره بودند بر سرزمینهای گستردهای در فلات ایران و پیرامون، فارسی نیز (در شکل آنزمان خود یعنی پارسی باستان) زبان چیره و زبان اداری این منطقه پهناور شد. پارسی باستان مانند تمامی زبانهای هندواروپایی آغازین زبانی بود با دستور زبان پیچیده، و دارای [[حالت دستوری|حالتهای صرفی]] گوناگون. بسیاری از مردم غیرایرانیزبان منطقه وسیع شاهنشاهی هخامنشی نیز به آموختن فارسی روی آوردند و از این تماسها و گسترشها به عنوان یکی از دلایل روند سادهتر شدن دستور زبان پیچیده پارسی باستان یاد میکنند.<ref name="History of the Persian"
در اواخر دوره هخامنشی پارسی باستان با سادهسازیهای پیوسته به شکل اولیهای از پارسی میانه تبدیل شدهبود. پارسی در زمان شاهنشاهی [[اشکانیان]] تأثیرات گوناگونی از [[زبان پارتی]] گرفت ولی با چیرگی ساسانیان خود تبدیل به زبان برتر و زبان رسمی و اداری ایران شد و در منطقه وسیعی گسترش یافت. فارسی میانه در مناطقی چون آسیای میانه رفتهرفته زبان رایج بازرگانان و بعداً زبان دیگر قشرها مردم شد.<ref name="History of the Persian"
در سدهٔ سوم پس از میلاد نوشتههای نخستین پادشاهان ساسانی به سه زبان ضبط شدهاند: پارتی، فارسی میانه و یونانی.
پارتی زبان فرمانروایان اشکانی بود که قلمرو حکومت خود را بهتدریج از شمال خراسان بر همه ایران گسترش دادند. فارسی میانه زبان فرمانروایان ایرانی ساسانی بود که از ایالت فارس برخاستند، بر پادشاه اشکانی چیره شدند و بر جای او در [[تیسفون]] نشستند. در این دوران پارتی در شمال و فارسی میانه در جنوب ایران زبان گفتاری بود.<ref name="ژیلبر لازار"
در چهار سدهٔ فرمانروایی ساسانیان دگرگونیهای اساسی در وضع زبان در ایران پدید آمد. پارتی دیگر بهعنوان زبان رسمی برجای نماند و از سدهٔ چهارم به بعد همهٔ کتیبهها به زبان فارسی نوشته شدند.<ref name="ژیلبر لازار"
[[آرتور کریستنسن]]، ایرانشناس نامدار دانمارکی، باور دارد که رواج زبان فارسی در مناطق شمال خاوری فلات ایران ناشی از ایجاد مراکز نظامی در خراسان، به منظور دفاع از قلمرو شاهنشاهی در برابر هجوم ساکنان [[آسیای میانه]] بود.<ref name="ژیلبر لازار"
با تسخیر سرزمین [[باختر (بلخ)]] به دست ساسانیان در سال ۵۵۸ میلادی، فارسی در بلخ به عنوان زبان رسمی جانشین [[زبان بلخی]] شد و به علت اینکه دستور زبان فارسی به مراتب از بلخی سادهتر بود مردم این ناحیه به آسانی فارسی را پذیرفتند و این آغازی شد بر گسترش فارسی در آسیای میانه.<ref name="History of the Persian"
در نیمه شمالی ایران و بهویژه خراسان، زبان فارسی از زبان پارتی تأثیر زیادی گرفت و باعث شد تا در این ناحیه گویش تازهای از فارسی (گویش شمالی آن زمان) بهوجود بیاید که با گویش جنوبی (در پارس و خوزستان و…) تفاوتهایی پیدا کرد؛ با انتقال مقر شاهنشاهی ساسانیان به [[تیسفون]] و مناطق شمالی، گویش شمالی که در تیسفون رواج بیشتری یافته بود برای تمایز با گویش اصلی منطقه فارس یعنی همان گویش جنوبی، به عنوان فارسی دری (پارسی درباری) نامیدهشد.<ref name="History of the Persian"
بنابر این، در این زمان به گویش دستنخوردهتر استان فارس، پارسی، و به گویش شمالیتر که عناصر زیادی از پارتی را در خود جذب کردهبود پارسی دری گفته شد. برای نمونه در حالی که در فارسی (جنوبی) واژه «گَپ» رایج بود در [[گویش]] شمالی برای همین معنی واژهٔ «بزرگ» بهکار رفت.<ref name="History of the Persian"
در سده هفتم میلادی زبان فارسیزبان گفتاری نیمه جنوبی ایران، از [[خوزستان]] تا [[سیستان]] بود. در نیمه شمالی ایران فارسیزبان شهرها و زبان رسمی بود ولی پارتی هنوز در روستاها زبان گفتاری ساکنان بود. در بلخ نیز فارسیزبان رسمی نوشتاری و در حال گسترش به عنوان زبان گفتاری در جامعه بود. فارسی در این دوره در سغد و خوارزم تبدیل به [[زبان میانجی]] و بازرگانی شدهبود.<ref name="History of the Persian">[http://richardfrye.org/Articles.html History of the Persian Language in the East (Central Asia)]. by Richard N. Frye. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.</ref>
بر اثر این روندها، زبان پارتی در همان دوره پیش از اسلام از خراسان بزرگ رخت بربست و جای خود را به فارسی (میانه) داد و عربها پس از حمله به ایران زبان فارسی دری را به عنوان زبان تماس با مردم محل برگزیدند و سربازان حملات اسلامی به شرق همین زبان فارسی دری را با خود در مناطق دوردستتری در آسیای میانه گسترش دادند.<ref name="History of the Persian"
=== زبان فارسی در دوران باستان ===
خط ۱۰۶:
[[ایرانی باستانی|ایرانی باستان]]، که از آغاز تا فروپاشی [[شاهنشاهی هخامنشی]]، تقریباً از سدهٔ بیستم تا حدود سدهٔ چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمیگیرد، از [[زبانهای ایرانی باستان]] چهار گویش آن شناخته شدهاست: [[زبان مادی|مادی]]، [[سکایی|سَکایی]]، [[اوستایی]] و [[فارسی باستان]]. از دو زبانِ [[زبان مادی|مادی]] و [[سکایی]]، که یکی در [[غرب ایران]] و منطقهٔ فرمانروایی [[ماد]] و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا [[دریای سیاه]]، ازجمله بین اقوام [[پارت]] و ساکنان [[سغد|سُغد]]، رایج بوده، تنها واژهها و عبارتهایی در نوشتههای دیگران برجای ماندهاست. اما از زبانهای [[زبان اوستایی|اوِستایی]] و [[فارسی باستان]] مدارک بسیار در دست است. [[زرتشت]] کتاب خود را به [[زبان اوِستایی]] نوشتهاست.
خط باستان، [[خط میخی]] بودهاست و به نظر میرسد در زمان [[هخامنشی]]، خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبودهاست و تنها خطی ادبی برای نوشتن [[سنگنوشتهها]] بودهاست که برای نگاشتن این سنگنوشتهها استفاده میشدهاست.<ref name=ToolAutoGenRef7
زبان فارسی باستان ازنظر دستوری پیچیدهتر از نسلهای بعدیِ «فارسی» بودهاست.<ref>Microsoft Encarta Encyclopedia 2002. 1993–2001 Microsoft Corporation.</ref><ref>Encyclopædia Britannica'', 2006, Ultimate Reference Suite DVD Version: 2006.01.00.000000000, Persian Language</ref>
خط ۱۲۶:
پس از پیروزی اعراب در ایران، فارسی گفتاری همچنان به سوی خاور پیش رفت و به وسیلهٔ سپاهیان و بازرگانان به فرارود و افغانستان کنونی رسید. برای فاتحان عرب، فارسی، بسیار بیشتر از عربی، زبان تبلیغ و نشر اسلام در میان مردم این نواحی بود. از همینرو سرانجام فارسی جانشین زبانهای محلّی از جمله سغدی و دیگر گویشها شد؛ و در همین مناطق، در مرزهای خاوری ایران، بود که فارسیزبان ادبی این جوامع گردید.<ref name="ژیلبر لازار">ژیلبر لازار: ریشههای زبان فارسی ادبی. در: مجله «ایراننامه»، پاییز ۱۳۷۲ - شماره ۴۴. (از صفحه ۵۶۹ تا ۵۸۴).</ref>
فارسی میانهٔ ادبی زمان [[ساسانیان]] در این زمان هنوز کاملاً از میان نرفته بود و [[زرتشتیان]] به آن سخن میگفتند و مینوشتند ولی تقریباً در همین اوان زبان تازهٔ ادبی دیگری، بر پایهٔ گویشی از فارسی دری در خاور ایران جان گرفت که همان زبان امروزی فارسی نوشتاری است.<ref name="ژیلبر لازار"
استفاده از خط عربی برای نوشتن فارسی در خراسان آغاز شد و علت آن این بود که در فارس و نواحی غربی ایران هنوز گروههای بزرگی از زرتشتیان و موبدانشان زندگی میکردند که به پارسی میانه (پهلوی) مینوشتند و خط پهلوی هنوز رقیبی برای خط و نگارشهای جدید بهشمار میآمد و از ساخت روشهای جدید نگارشی برای فارسی جلوگیری میکرد.<ref name="History of the Persian"
بنابراین، فارسی گویش محلی جنوبیترین ناحیه ایران بود که بهعنوان یک زبان گفتاری به تدریج از جنوب به شمال و خاور ایران گسترش یافت و آنگاه در منتهیالیه شمال خاوری ایران به زبان ادبی آن ناحیه تبدیل گردید و از آنجا به باختر و جنوب ایران رفت و سرانجام در بخشی بزرگ از آسیا ریشه دواند.<ref name="ژیلبر لازار"
از آنجا که فارسی میانه (با خط پهلوی) مدتی به موازات فارسی نو به زندگی و پویایی خود در نوشتار ادامه داد، کسانی که به زبان ادبی نوین یعنی به فارسی امروزی مینوشتند، در آغاز تأکید میکردند که زبان آنها نه زبان فارسی ادبی پیشین بلکه فارسی از نوع دیگری است که فارسی دری نام دارد و به [[حروف عربی]] نوشته میشود. از آن پس، هنگامی که پهلوی ادبی عملاً به فراموشی سپرده شد، مگر در میان زرتشتیان، به کار بردن صفت «دری» دیگر ضرورتی نداشت و از اینرو زبان جدید تنها فارسی یا پارسی نامیده شد.<ref name="ژیلبر لازار"
اندکی پس از نیمهٔ سدهٔ نهم میلادی، در [[سیستان]] نخستین ابیات شعر جدید فارسی سروده شد. اما در [[فرارود]] و خراسان، و در دوران [[سامانیان]]، بود که نخستین آثار برجسته شعر فارسی به قلم شاعرانی چون [[شهید بلخی]]، [[رودکی]]، [[ابوشکور]]، [[دقیقی]] و [[فردوسی]] -که خود از سدهٔ دهم به بعد الهامبخش بسیاری از شاعران دیگر در جهان ایرانی و همچنین در هند، آسیای میانه و کشورهای ترکزبان در آسیای کوچک بود- نوشته شد.<ref name="ژیلبر لازار"
در این میان، فردوسی با سرودن شاهنامه در سدهٔ چهارم تأثیر مهمی بر بازیافت بسیاری از واژههای گمشدهٔ زبان فارسی داشت و خود این تأثیر را در شاهنامه اعلام کردهاست. اگر کوششهای خودجوش فردوسی نبود، هویت فارسی امروز بسیار بیش از این به خطر میافتاد.
روند فارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان [[سامانیان]] و سپس [[قراخانیان]]، فارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.<ref name="History of the Persian"
گرچه زبانْ برای شکلدادن به یک ملت بهترین وسیله است، ولی تنها وسیله و عامل در فراینده شکلگیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، بهطور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی میکنند. رقص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمهسازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونههای بارزی هستند که نشان میدهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بیبهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش میکشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی = مسکوب |نام = شاهرخ | پیوند نویسنده = شاهرخ مسکوب | عنوان = هویّت ایرانی و زبان فارسی | سال = ۱۳۷۳ | ناشر = باغ آینه | شابک = 964321012X | صفحه = ۳۵}}</ref>
خط ۱۴۶:
== فارسی نوین ==
[[پرونده:Tajiks of Uzbekistan.PNG|بندانگشتی|270px|مناطق فارسیزبان ازبکستان]]
عدهای بر این باورند که ادبیات فارسی از دورهٔ مشروطیت به بعد با ادبیات فارسی دورهٔ قاجار و صفویه و ماقبل آن متفاوت است و بهویژه با تأسیس [[فرهنگستان ایران]] (در سال ۱۳۱۳ ه.
طی سدههای اخیر، زبان فارسی در نیمهٔ شرقی قلمرو خود با تنگنا و دشواری روبهرو شد، ولی در نیمهٔ غربیِ قلمرو خود (کشور ایران) رو به شکوفایی نهاد.{{سخ}}
انگلیسها، با استعمار [[هند]]، برای زدودن فارسی از آن سرزمین و جایگزینی آن با [[زبان انگلیسی]] برنامهریزی کرده و این برنامهها را اجرا کردند. در پی تسخیر مناطق گستردهای از سرزمینهای فارسیزبان ازسوی [[روسها]] در [[آسیای میانه]] نیز، سه کانون بزرگ زبان فارسی و تمدن ایرانی در منطقه، یعنی [[سمرقند]]، [[بخارا]] و [[مرو]] رو به زوال نهادند و تحت روند شدید فارسیزدایی و ایرانیزدایی روسها قرار داده شدند.<ref name=ToolAutoGenRef4>خالبیک، فخرالدین: مثلث پارسی: آیا اتحاد سه کشور فارسیزبان ممکن است؟ در: [http://www.bbc.co.uk/persian/tajikistan/story/2005/08/050729_v-tajik-iran-afghanistan.shtml بیبیسی فارسی]. بازدید: دسامبر ۲۰۱۱.</ref>
بااینحال، زبان فارسی همچنان در [[تاجیکستان]] زبان اکثریت و زبان رسمی است و در [[ازبکستان]]، ساکنان شهرهای بخارا و سمرقند همچنان فارسیزبانند و فارسی در [[دره فرغانه|درهٔ فَرغانه]] و مناطق شرقِ [[تاشکند]] رواج دارد.<ref name="History of the Persian"
در افغانستان نیز سیاستهای شاهانِ [[پشتون]]تبار با گرایش فارسیزدایی باعث تنزل [[بلخ]] و [[هرات]] و [[کابل]] بهعنوان مراکز تمدن فارسی در افغانستان در اواخر سدهٔ بیستم شد، اما فارسی همچنان [[زبان میانجی|زبان میانجیِ]] اصلی در آن کشور است. این روندها در حالی بود که در ایران، زبان فارسی راه پیشرفت و توانمندی را پیمود و مرکز ثقل تولیدات فرهنگی، اعم از کتاب، ترجمه، فیلم و موسیقی به زبان فارسی بیشتر در ایران قرار گرفت.<ref name=ToolAutoGenRef4
در ایران زبان نخست بیشتر مردم فارسی است. فارسیزبان نخست ۲۰ میلیون تن در افغانستان، ۵ میلیون تن در تاجیکستان،<ref name=ToolAutoGenRef2
== خط فارسی ==
خط ۱۷۱:
بیشترین پ واژههای بیگانه در فارسی واژههای عربی، واژههای ساختگی با بهکارگیری بن فعل عربی، واژههای اروپایی و تا اندازه کمی واژههای ترکی هستند. بهجز واژههای عربی که دلیل روان شدن بسیاری از آنها در فارسی آمدن اسلام به ایران بود، واژههای دیگر زبانها به دلیل برهم کنشهای فرهنگی و داد و ستدهای بازرگانی به فارسی آمدهاند.
تحقیقات و بررسیها نشان میدهد که بهطور کل، درصد واژههای عربی که در آثار شاعران اولیه زبان فارسی بهکار رفته در حدود ۱۰ درصد از واژگان آنها است،<ref>L. P. Elwell-Sutton: ARABIC LANGUAGE iii. Arabic influences in Persian literature. In: [http://www.iranicaonline.org/articles/arabic-iii Encyclopaedia Iranica], Vol. II, Fasc. 3, pp. 233-237. December 15, 1986</ref> برای نمونه سرودههای [[رودکی]] حاوی حدود هشت تا نه درصد واژه عربی است.<ref name=ToolAutoGenRef17>همان.</ref> درصد واژههای عربی در [[شاهنامه]] فردوسی حدود دو درصد محاسبه شدهاست.<ref name=ToolAutoGenRef17
در سدهٔ چهارم هجری (سده دهم میلادی) درصد وامواژههای عربی در فارسی نوشتاری به ۳۰ درصد رسید و این میزان در سدهٔ ششم هجری (دوازدهم میلادی) به حدود پنجاه درصد هم رسید.<ref>G. Lazard, “Les emprunts arabes dans la prose persane du Xe au XIIe siècle: aperçu statistique,” Revue de l’Ēcole nationale des langues orientales 2, 1965, p.61. [http://www.iranicaonline.org/articles/arabic-i نگا.]</ref>
درصد وامواژههای عربی در فارسی، امروزه بسته به حوزه و گونهٔ متن تفاوتهایی دارد. میانگین درصد کاربرد واژههای عربی در فارسی امروزی گفتاری و نوشتاری را حدود ۱۴ درصد برآورد کردهاند.<ref name=ToolAutoGenRef19>John R. Perry, "Lexical Areas and Semantic Fields of Arabic" in Éva Ágnes Csató, Eva Agnes Csato, Bo Isaksson, Carina Jahani, ''Linguistic convergence and areal diffusion: case studies from Iranian, Semitic and Turkic'',Routledge, 2005.</ref> این درصد در نوشتههای سیاسی و ادبی میان ۲۴ تا ۴۰ درصد قرار دارد.<ref name=ToolAutoGenRef19
هماکنون واژهها و ترکیبات فراوانی در زبان فارسی بهکار میرود که ریشه [[زبان عربی|عربی]] دارد و عربیتبار است، ولی عربزبانان، امروز آنها را بهکار نمیبرند و در زبان عربی، همان واژهها، ترکیبات و اصطلاحات به شیوه دیگری بیان میشود. مانند صادرات و واردات (در عربی: تصریرات و مستوردات) و هیئت قوه مقننه (در عربی: وفد السلطة التشریعیة) و مسابقات (مباریات).<ref>علوی مقدم، سید محمد: زبان و ادبیات فارسی: «وجود چند واژه بیگانه به زبان فارسی گزندی وارد نمیسازد». در: مجله «حافظ»، نیمه دوم مرداد ۱۳۸۵ - شماره ۳۳. (از صفحه ۴۶ تا ۴۹).</ref>
خط ۱۸۱:
تعداد واژههایی که فارسی در ۱۰۰ سال گذشته از زبانهای غربی وام گرفته را حدود ۱۵۰۰ واژه میدانند که بسامد کاربردیِ بخشی از آنها بالاست.<ref>[http://www.isna.ir/fa/news/92042515199/چرا-فرهنگستان-زبان-را-دست-می-اندازد چالش بر سر واژهگزینی فرهنگستان زبان در ایسنا. چرا فرهنگستان زبان را دست میاندازد؟]. تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۹۲.</ref>
گسترش زبان فارسی به جنبش ژرف و همکاری همگانی نیازمند است که این کار با دوری جستن از
== زبان پارسی سره ==
خط ۲۱۷:
در آغاز راه، زمانی که برخی از نخستین آموزگاران مدرسه [[دارالفنون]] دست به کار نگارش کتابهای علمی فارسی شدند، هر جا به اصطلاح علمی یا فن تازهای که در دانشهای قدیم سابقه نداشت، برمیخوردند، آن را به عربی برمیگرداندند یا اصل فرانسوی را به کار میبردند.<ref name=ToolAutoGenRef5>رضا صادقی مهر، تجربههای زبان فارسی در علم، مجموعه مقالات سمینار زبان فارسی، زبان علم، چاپ اول، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۲.</ref>
اما در سالهای آغازین سدهٔ بیستم میلادی کوششهای بسیاری برای وضع اصطلاحهای نو و واژههای علمی فارسی آغاز شد.<ref>جعفر مهرداد، تطور زبان فارسی در آموزش فیزیک، فصلنامهٔ رشد آموزش فیزیک، شماره ۳۰ و ۳۱، پاییز و زمستان ۷۱.</ref> افراد و گروههای جداگانهای دست به کار واژهگزینی شدند و جداگانه معادلهای بسیاری برای واژههای علمی وضع کردند. در سال ۱۳۱۱ در [[دارالمعلمین عالی]] انجمنی برای واژهگزینی علمی به سرپرستی دکتر [[عیسی صدیق]] و زیر نظر دکتر [[حسین گل گلاب]] و دکتر [[محمود حسابی]] بنا نهاده شد که معادلهایی برای ۳ هزار اصطلاح علمی وضع کرد و بیشتر این معادلها از پذیرش همگانی برخوردار شد.<ref name=ToolAutoGenRef5
در جریان نوسازی [[ایران]] در دوران [[رضا شاه پهلوی]] [[فرهنگستان ایران]] در سال ۱۳۱۴ برای هماهنگکردن کار واژهسازی تشکیل شد که مهمترین دستاورد آن ساخت واژههایی جایگزین برای واژههای بیگانه بود که امروزه بسیاری از آنها در گفتار و نوشتار ایرانیان بهکار میروند. مانند واژههای [[دانشگاه]] که معادل واژهٔ university و [[شهرداری]] که معادل واژهٔ بلدیه هستند.<ref>[http://www.persianacademy.ir/fa/words.aspx Persian Academy<!-- عنوان تصحیح شده توسط ربات -->]</ref>
خط ۲۲۳:
در این فرهنگستان دانشمندان آشنا به دانشهای قدیم و جدید مانند [[سعید نفیسی]]، [[بدیعالزمان فروزانفر]]، [[عبدالعظیم قریب]]، [[محمدعلی فروغی]]، [[محمدتقی بهار]]، [[رشید یاسمی]]، [[عباس اقبال آشتیانی]]، [[ابراهیم پورداود]]، [[محمود حسابی]]، [[غلامحسین رهنما]] و [[حسین گل گلاب]] همزمان عضویت داشتند. دستاوردهای این همنشینی تأثیری ماندگار بر روند تحول زبان فارسی گذاشت.<ref>حسن کیانوش، واژههای برابر فرهنگستان ایران، انتشارات سروش، ۱۳۸۱.</ref>
در آغاز کار فرهنگستان اول، برخی از اهل قلم مخالفتهایی با واژهسازی کردند و حتی واژههای نوساخته را به ریشخند گرفتند اما فرهنگستان زبان فارسی به کار خود ادامه داده و واژههایی ساخت که اینک در جامعه فارسیزبان ایران تداول کامل دارند، برای نمونه: بازداشت، کودکستان، شهرداری، دادگاه، دادستان، نمایشگاه، خزه، گردهافشانی، فرودگاه و هزاران واژه دیگر.<ref name=ToolAutoGenRef9
بسیاری از واژههایی که در فرهنگستان ایران ساخته شد آن چنان در زبان فارسی پذیرفته و رایج شدهاند که امروزه کمتر فارسیزبانی توجه دارد که واژههایی مانند گزارش، شناسنامه، بخشنامه، شهرستان، بازتاب، روی هم رفته، جلبک، دادسرا، بهداری و دارایی از برابرنهادههای فرهنگستان بودهاند.
خط ۲۳۱:
پذیرش و رواج برخی از این نوواژهها در زبان گفتار یا در متنهای علمی راه را برای واژهسازی با ساختن ترکیبهای تازهتر با همان واژهها یا ساختن واژههای تازه بر قیاس آنها هموار کرد. چنانکه ساختن «جشنواره» برای «فستیوال» راه را برای ساختن «ماهواره» هموار کرد یا ساخت «پیشوند» و «پسوند» راه را برای ساخت «شهروند» هموار کرد.<ref>داریوش آشوری، بازاندیشی زبان فارسی، چاپ سوم، [[نشر مرکز]]، ۱۳۸۲.</ref>
دستاورد واقعی فرهنگستان اول زنده کردن بخشی از تواناییهای زبان فارسی بود که همواره در زبان شعر زنده بودهاست، اما در زبان علمی و زبان اداری، به دلیل غلبه [[دوزبانگی]] دانشوران و دیوانیان با زبان عربی، از میان رفته بود. به سبب کوششهای فرهنگستان و مترجمان اکنون دستگاه صرفی زبان فارسی بسیار فعالتر از گذشته شدهاست، ترکیبسازی از نو در حوزه [[نثر]] زنده شده و بسیاری از [[وند|وَندها]] که پیش از این با آنها به مثابه عناصر جامد و تزیینی رفتار میشد معنای مستقل خود را بازیافتهاند و در واژههای جدید به کار میروند. (نمونه: وندهای پیش-، باز-، فرا-، ترا در واژههای پیشدانشگاهی، بازتولید، فراجناحی، تَراجنسی) بدین ترتیب استفاده از توانمندیهای دستگاه واژههای زبان فارسی که از دستاوردهای فرهنگستان زبان بود باعث بارآوری و زایایی بیشتر فارسی و باز شدن دست مترجمان علمی شد.<ref name=ToolAutoGenRef16
از آن سالها تاکنون کتابها و مقالههای علمی منتشر شده به زبان فارسی رشدی فزاینده داشتهاست و شمار افزونتری از دانشمندان و پژوهشگران دستاندرکار نگارش و [[ترجمه]] آثار علمی و گزینش برابرهای مناسب فارسی برای اصطلاحهای علمی بودهاند. مطالب علمی و فنی در رشتههای گوناگون به زبان فارسی نوشته شدهاند و به تدریج زبان فارسی برای بیان آنها پرورده شدهاست. واژهها و اصطلاحهای بسیاری در معناهای دقیق و مشخص، پذیرش همگانی یافته و یکدست شدهاست و بدین ترتیب متنهای علمی فارسی روشنتر و گویاتر شدهاست.<ref>مجله دانشمند شماره ۵۶۷.</ref>
خط ۲۴۹:
== توصیف زبانشناختی زبان فارسی ==
مهمترین ابزارهایی که زبانها برای واژهسازی در اختیار دارند اشتقاق و ترکیب است. برخی زبانها از این هر دو روش سود میجویند و برخی تنها یکی از آنها را به کار میبرند. فارسی از جمله زبانهایی است که از هر دو روش سود میجوید. منظور از اشتقاق استفاده از پسوندها و پیشوندها در ساختن کلمات جدید است. فارسی از دید ترکیبی زبانی توانا است و بیش از پنجاه [[پسوند]] در اختیار دارد که برخی از آنها را در واژههای زیر میبینیم: آهنگر، شامگاه، کوشش، آتشدان، تاکستان، نمناک، دانا، دانشمند، دربان، ماهواره، شنزار، کوهسار، دانشکده، فروشنده، هنری، هنرور، ساختمان، پروردگار، زرین، و غیره.<ref name=ToolAutoGenRef9
فارسیزبانی [[ضمیرافتان]] است یعنی انداختن [[ضمیر]] و به کار نبردن آن لطمهای به معنای [[جمله]] نمیزند.<ref name=ToolAutoGenRef12>ماهوتیان، شهرزاد: دستور زبان فارسی از دیدگاه ردهشناسی، ترجمه [[مهدی سمائی]]، [[تهران]] ۱۳۸۲، چاپ دوم.</ref>
خط ۲۶۲:
پس توصیف کامل ترتیب سازهها در زبان فارسی چنین است:
* (فاعل)(گروه حرف اضافه)(مفعول) فعل
هنگامی که [[مفعول]] مستقیم، [[شناس]] ([[معرفه]]) باشد این مفعول یا [[ورزیدهنما]]ی «را» و پیش از [[گروه فزونواژه]] میآید. نمونه: فرزاد آب را به مینو داد.<ref name=ToolAutoGenRef12
=== فعل ===
خط ۳۳۰:
در زبان فارسی ۲۹ [[واج]] وجود دارد که به دو دستهٔ واکه(۶ واج) و همخوان(۲۳ واج) تقسیم میشوند.<ref name=ToolAutoGenRef10>کمالیپناه (پزش)، غلامرضا: تأملی در واج. در: مجله «رشد آموزش زبان و ادب فارسی»، پاییز ۱۳۸۲ - شمارهٔ ۶۷. (صص ۵۸–۶۰).</ref>
* واکهها: /-َ/، /-ِ/، /-ُ و و/، /آ/، /ای/، /و و او/
* همخوانها: /ء و ع/، /ب/، /پ/، /ت و ط/، /ث، س و ص/، /ج/، /چ/، /ح و ه/، /خ/، /د/، /ذ، ز، ض و ظ/، /ر/، /ژ/، /ش/، /غ و ق/، /ف/، /ک/، /گ/، /ل/، /م/، /ن/، /و/، /ی/.<ref name=ToolAutoGenRef17
در زبان فارسی هر واژه یا [[تکواژ]] با همخوان آغاز میشود و هیچ واژهای با واکهها آغاز نمیشود. واژگانی چون آب، ابر، اردک، او، ایران و اثبات همگی با صدای همزه (ء) آغاز میشوند.<ref name=ToolAutoGenRef10
الگوی هجایی زبان فارسی معیار اینگونه است: ۱- صامت + مصوت: ما ۲- صامت + مصوت + صامت: در، کاش ۳- صامت + مصوت + صامت + صامت: درد، دست<ref>زبان فارسی 3، رشته ادبیات و علوم انسانی. ص8</ref>
خط ۳۴۰:
{| class="wikitable"
|-
! فارسی باستان || فارسی میانه || فارسی نوشتاری
|-
| pitar || pidar || pedar (پدر) || patēr || pater || Vater || father || ojciec || fa(de)r || tėvas
|