آقامحمدخان قاجار: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
به نسخهٔ 26845322 ویرایش Shahnamk برگردانده شد. (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
Nima.puker (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۳۶:
''[[سرجان ملکم]]'' افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی، در نوشتارهای خود (که سال‌ها بعد به رشته تحریر درآمده) هرچند چگونگی قتل را عیناً مطابق با نویسندگان ایرانی می‌نویسد ولی به اختلال روانی آقامحمدخان قاجار نیز اشاره می‌کند. وی همچنین [[تئوری توطئه]] را (به ادعای خود) در این ماجرا وارد کرده‌است و نوشته‌است که: «آق محمدخان به غضب رفته حکم داد تا هردو را فوراً به قتل رسانند. صادق خان شقاقی یکی از بزرگان امرا در حق ایشان شفاعت کرد، پادشاه قبول نکرد، لاکن گفت: «چون شب جمعه است کشتن ایشان را به فردا اندازند».
القصه، قطع امید از حیات مورث جلادت و جرأت گشته، چون پادشاه به خواب رفت، نوکرهای مزبور با عباس نامی که وی را درین کار با خود همدست و همداستان ساخته بودند، قدم در سراپرده شاهی نهاده با خنجر رشته حیات یکی از مقتدرترین شاهان ایران را قطع کردند. بعضی را گمان این بود که، نوکرهای مزبور به ترغیب صادق‌خان شقاقی مرتکب این امر شدند، و وقایعی که بعد رویداد نیز تقویت این معنی می‌کند، به جهت اینکه، بعد از قتل پادشاه، مرتکبین جواهرات و تاج پادشاهی را برداشته نزد وی بردند و، او اشیاء مزبوره را متصرف شده ایشان را پناه داد؛ و بعد ازان ایل و طایفه خود را جمع‌آوری کرده به طمع سلطنت سر برداشت».
سرجان ملکم افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی، در نوشتارهای خود (که سال‌ها بعد به رشته تحریر درآمده) هرچند چگونگی قتل را عیناً مطابق با نویسندگان ایرانی می‌نویسد ولی به اختلال روانی آقامحمدخان قاجار نیز اشاره می‌کند و می‌نویسد: «آقا محمد خان به دلیل بیماری اختلال جنسی خود تاب دیدن عشق و عطوفت بین زنان با شوهرانشان و حتی در گاهی از موارد تاب دیدن روابط دوستانه بین خدمتکاران مذکر خود را هم نداشت، سه پیشخدمت دربار او به سبب سالهای متمادی حاصل از کار کردن در کنار همدیگر دچار صمیمیتی وصف ناپذیر شده بودند و دیدن این صحنه‌های صمیمیت بین آنها سالها شاه قاجار را آزار می‌داد، لذا در یک شب فرمان قتل هرسه را صادر می‌کند اما آنها پیشدستی کرده قبل از اجرای حکم او را کاردآجین می‌کنند و با جواهرات سلطنتی فرار می‌کنند. این بیماری در اواخر عمر آنچنان شاه مقتدر قاجار را به جنون کشانده بود که قبل از کشتن لطفعلی خان زند پادشاه جوان و خوش سیمای زندیه که به لقب خواجه داده بود دستور داد سه نفر از کارگران اسطبل در جلوی چشمان او به او تجاوز کنند و بعد او را به قتل رساند، و به تلافی کار او در یک روز سربازان او چشمان ۲۰۰۰۰ مرد کرمانی را از حدقه درآورده و از آن تپه‌ای درست کردند. بعضی را گمان این بود که، نوکرهای مزبور به ترغیب صادق‌خان شقاقی مرتکب این امر شدند، و وقایعی که بعد رویداد نیز تقویت این معنی می‌کند، به جهت اینکه، بعد از قتل پادشاه، مرتکبین جواهرات و تاج پادشاهی را برداشته نزد وی بردند و، او اشیاء مزبوره را متصرف شده ایشان را پناه داد؛ و بعد ازان ایل و طایفه خود را جمع‌آوری کرده به طمع سلطنت سر برداشت»<ref name="WDL1">{{cite web|title=Map of Persia and Adjacent Countries, for Sir John Malcolm's History of Persia|url=http://www.wdl.org/en/item/2679/|publisher=World Digital Library|accessdate=19 January 2013}}</ref>
 
== زمان حکومت در مقایسه با دیگر شاهان قاجار ==