لاک قرمز: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۸:
 
این فیلم برای حضور در بخش نگاه نو [[سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر]] انتخاب شد و نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلم در بخش نگاه نو این جشنواره شد.<ref name="معرفی کامل لاک قرمز در سلام سینما"/> این فیلم در تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۹۵ در سینماهای ایران اکران شده است.
==خلاصه داستان==
اکرم به همراه پدرش ارسلان ، مادرش اعظم ، برادرش اسماعیل ، و خواهر کوچک اش الهام در یک خانه ی قدیمی ، در محله ای فقیر نشین و پایین شهر زندگی می کنند . آنها وضع مالی خوبی ندارند ، چرا که تمام سرمایه اشان را از شغل پدر خانواده به دست می آورند و او سازنده ی عروسک های چوبی است و حتی اجازه کار کردن دیگر اعضای خانواده را هم نمی دهد . در هر حال آنها زندگی آرامی دارند تا اینکه یک روز پدر خانواده ، ارسلان که در حال درست کردن آنتن تلویزیون بود ناگهان از پشت بام خانه سقوط می کند و جلوی چشم همه ی اعضای خانواده جان به جان آفرین تسلیم می کند . چندی بعد ، درحالی این خانواده در اوضاع مالی بدی به سر می برد و حتی پول برای خرید مایحتاج خود را ندارند ، صاحبخانه اشان که چهار ماه است اجاره ای از آنها دریافت نکرده به سراغ آنها می آید . او می گوید وقتی ارسلان زنده بوده ۵ میلیون تومان از او قرض گرفته و الان او پولش را می خواهد . مگر اینکه خانواده ارسلان هرچه زود تر خانه اشان را تخلیه کنند و از آنجا بروند . در غیر این صورت او پولش را تمام و کمال می خواهد . اعظم یک کار پیدا می کند که کارفرمایش به او جای خواب برای خودش و دو تا از بچه هایش می دهد . اعظم هم اصرار دارد که اکرم به اهواز یعنی محل زندگی خاله اش برود و با پسر خاله اش ازدواج کند تا زندگی اش سروسامان بگیرد . اما اکرم با این درخواست مخالفت می کند و تصمیم می گیرد پول اجاره را با فروختن عروسک های پدرش به دست بیاورد و از آن خانه بیرون نروند . اما یکی از عروسک هایی که می فروشد حاوی مواد مخدر اس بوده که ارسلان در گذشته در آن مخفی کرده . او ۳ شب تمام را در بازداشتگاه می گذراند و وقتی ثابت می شود که خودش مصرف کننده نیست آزاد می شود . اما وقتی به خانه برمی ،ردد می فهمد که اعظم ، الهام و اسماعیل را ترک کرده و از خانه رفته است . الهام و اسماعیل هم به مرکز بهزیستی تحویل داده شده اند . حالا او از عمویش درخواست می کند که به بهزیستی برود و سرپرستی بچه ها را به عهده بگیرد . در همین حال اعظم پیدا می شود . ولی وقتی اکرم به سراغ او می رود او دیوانه شده و در آسایشگاه به سر می برد . برای همین از او دل می کند . و در پایان او عروسک های چوبی را به شکل عروس در می آورد و با فروختن آنها پول برای ادامه زندگی را به دست می آورد .
دختری که تازه لاک می زند روزگار صورتش را نقاشی می کند.
 
== بازیگران ==