سیستم برتون وودز: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱:
'''نظام مدیریت پولی برتون وودز''' در اواخر [[جنگ جهانی دوم]]، قوانین روابط مالی و بازرگانی میان کشورهای [[ایالات متحده آمریکا]]، [[کانادا]]، [[اروپای غربی|اروپای باختری]]، [[استرالیا]]، و [[ژاپن]] را مشخص کرد. نظام برتون وودز نخستین نمونه از یک نظام پولی کاملاً مشورتی است که با هدف کنترل روابط پولی میان دولت-ملتهای مستقل تأسیس شده است. در نظام برتون وودز هر کشور باید سیاست پولی خود را چنان اتخاذ کند که نرخ مبادله ارز خود را به طلا گره زده و این نرخ را ثابت نگه دارد. نقش [[صندوق بینالمللی پول]] نیز برطرف کردن ناترازیهای موقتی در پرداختها است. همچنین، این نظام باید به عدم همکاری میان دیگر کشورها و جلوگیری از ایجاد رقابت برای کاهش ارزش ارزها نیز بپردازد.<div> از ۱ تا ۲۲ ژوئیه ۱۹۴۴، ۷۳۰ نماینده از میان ۴۴ کشور [[نیروهای متفقین|نیروهای متفقین]] به منظور برگزاری «کنفرانس پولی و مالی ملل متحد» در هتل «مونت واشینگتن» واقع در [[برتون
[[پرونده:BankingCrises.svg|بندانگشتی|شمار کشورهایی که از سال [[۱۸۰۰ (میلادی)]] تا [[۲۰۰۹ (میلادی)]] بحران اقتصادی داشتهاند. بین ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۱ که نظام برتون وودز برپا بود تقریبا هیچ بحرانی اقتصادیای دیده نمیشود.]]
آمریکا که دو سوم طلای جهان را تحت کنترل داشت اصرارداشت که نظام برتون وودز هم بر طلا و هم بر [[دلار آمریکا]] مبتنی باشد. نمایندگان [[اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی]] در کنفرانس شرکت کردند ولی بعدها از پذیرش موافقتنامه نهایی سرباز زدند و اعلام کردند نهادهایی که بدین طریق تأسیس شده بودند «شعب وال استریت ([[بازار بورس نیویورک]])» هستند.<ref>Edward S. Mason and Robert E. Asher, "The World Bank Since Bretton Woods: The Origins, Policies, Operations and Impact of the International Bank for Reconstruction". (Washington DC: Brookings Institution, 1973), 29.</ref> در [[۱۹۴۵ (میلادی)]] و پس از اینکه شمار کشورهای موافق به رقم مناسبی رسید این سازمانها آغاز به کار کردند.
در [[۱۵ اوت ۱۹۷۱]] آمریکا قابلیت تبدیل دلار آمریکا به طلا را به شکل یکطرفه فسخ کرد و عملاً به نظام برتون وودز پایان داد و دلار را به ارز بیپشتوانه تبدیل کرد. به این اقدام «[[شوک نیکسون]]» میگویند که باعث شد شرایطی پدید آید که دلار آمریکا تبدیل به ارز اندوخته بسیاری از کشورها بشود.<ref>Annie Lowrey (9 February 2011) [http://www.slate.com/articles/business/moneybox/2011/02/end_the_fed_actually_maybe_not.html End the Fed? Actually, Maybe Not.], ''Slate.com''</ref> همزمان، بسیاری از ارزهای ثابت (مثل پوند استرلینگ) نیز شناور شدند.
{{الگو:نوار جانبی علم اقتصاد}}
== خاستگاه ==
بنیاد سیاسی نظام برتون وودز متأثر از دو وضعیت ۱) بحرانهای مالی جهانی پس از جنگ جهانی اول و شکست در حل مشکلات اقتصادی که منجر به جنگ دوم شد؛ و ۲) تمرکز قدرت در تعداد کمی از کشورها بود.[[پرونده:U.S. Trade Balance (1895–2015) and Trade Policies.png|جایگزین=|بندانگشتی|تراز تجاری آمریکا بین سالهای ۱۸۹۵ تا ۲۰۰۵ و سیاستهای اقتصادی آن]]
=== دوره بین دو جنگ ===
در دوره بین دو جنگ جهانی، میان کشورهای قدرتمند توافقهایی مانند [[پیمان ورسای]] به منظور هماهنگی نرخ تبدیل ارز شده بود. ولی این توافقها شکست خوردند و تنشهای سیاسی را بدتر کردند. تجربه جنگ جهانی دوم مقامات کشورها تجربه تازه بود. آنها امید داشتند که از تکرار پیمان ورسای جلوگیری کنند. زیرا آن پیمان موجب تنشهای سیاسی و اقتصادی شده و جنگ جهانی دوم را به بار آورده بود.
تجربه جنگ جهانی دوم برای اذهان مقامات رسمی تازه بود. برنامه ریزان برتون وودز امید داشتند که از تکرار [[پیمان ورسای]] جلوگیری کنند زیرا آن پیمان موجب تنشهای سیاسی و اقتصادی شده و جنگ جهانی دوم را به بار آورده بود. پس از جنگ جهانی اول، بریتانیا مبالغ هنگفتی به آمریکا بدهکار شد و نمیتوانست پرداخت کند. زیرا طی جنگ سرمایه خود را برای حمایت از متفقینی مانند فرانسه خرج کرده بود. متفقین نمیتوانستند پول بریتانیا را بازگردانند. لذا بریتانیا نیز نمیتوانست بدهی خود به آمریکا را بازپردازد. راه حلی که فرانسه، بریتانیا و آمریکا در [[کاخ ورسای]] به آن رسیدند این بود که آلمان را مجبور به پرداخت پول کنند. اگر مطالباتی که از آلمان شد غیرواقعی بود پس تقاضا از فرانسه برای بازپرداخت به بریتانیا و تقاضا از بریتانیا برای بازپرداخت به آمریکا نیز غیرواقعی بود.<ref>John Maynard Keynes, Economic Consequences of the Peace. MacMillan: 1920.</ref> پس بسیاری از داراییهایی که در ترازنامههای بانکها در سطح بینالملل وجود داشت در واقع وامهای غیرقابل بازیافت بودند و همین وامها در ۱۹۳۱ منجر به بحران بانکداری [[رکود بزرگ]] شدند. اصرار غیرعاقلانه کشورهای طلبکار برای پس گرفتن پول خود همراه با تمایل به سیاست [[انزواطلبی|جداسازی]] خود از دیگر کشورها، باعث تخریب [[نظام
در [[دهه ۱۹۲۰ (میلادی)]]، جریانهای بینالمللیِ سرمایههای مالی سوداگرانه، زیاد شدند و در نتیجه، وضعیت تراز پرداختها در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا دچار بحران شد.<ref>Charles Kindleberger, The World in Depression. UC Press, 1973</ref> در [[دهه ۱۹۳۰ (میلادی)]]، بازارهای جهانی همواره دستخوش موانع و محدودیتهای بینظم و سامانی بود که کشورهای مختلف بسته به میل خود بر تجارت بینالملل و حجم سرمایهگذاریها اِعمال میکردند. در نیمه نخست این دهه، سیاستهای ملیِ [[آنارشی (روابط بینالملل)|آشفته]] و اغلب متکی بر [[خودبسندگی|استقلال کشور]] در نقاط مختلف جهان پدیدار شد. این سیاستها از نوع [[حمایتگرایی|حمایتی]] و
بریتانیا در دهه ۱۹۳۰ میلادی دارای بلوک تجاری انحصاری با کشورهای [[امپراتوری بریتانیا]] بود که «[[Sterling area|ناحیه استرلینگ]]» خوانده میشد. برای نمونه، اگر واردات بریتانیا از [[آفریقای جنوبی]] بیش از صادراتش به آن کشور بود کسانی که در آفریقای جنوبی [[پوند استرلینگ]] را دریافت میکردند تمایل داشتند که آن پول را در بانکهای لندن بگذارند. این بدین معنی بود که گرچه بریتانیا دچار نقص تجاری بود اما حساب مالی مازاد داشت و پرداختها تراز بودند. همچنین، لازمه تراز مثبت پرداختی بریتانیا این بود که ثروت ملتهای پادشاهی بریتانیا را در بانکهای بریتانیایی نگاه دارد.<ref>Keynes, John Maynard. "Economic Consequences of Mr. Churchill (1925)" in Essays in Persuasion, edited by Donald Moggridge. 2010 [1931].</ref>
یک دلیل اینکه کسانی که مثلاً پول آفریقای جنوبی را در اختیار داشتند به نفعشان بود که ثروت خود را در لندن و به شکل پوند استرلینگ نگهداری کنند این بود که پوند استرلینگ ارز قدرتمندی بود. متأسفانه وقتی بریتانیا در دهه ۱۹۲۰ میلادی دستخوش فرایند کاهش صنایع شد برای جبران کسر تجاری خود ارزش پولش را کاهش داد و نتیجتاً کاهش ارزش پول بریتانیا منجر به خروج ارزهای مازاد از نظام بانکی میشد.
سطر ۲۲ ⟵ ۲۶:
=== گفتگوهای پس از جنگ ===
وقتی بسیاری از همین ناظران متخصصی که افتضاح دهه ۱۹۳۰ میلادی را بار آورده بودند در برتون وودز در جایگاه معماران نظام نو و یکپارچه پس از جنگ قرار گرفتند اصول راهنمایشان تغییر کرده بود: «دیگر
امروزه این رویدادهای کلیدی دهه ۱۹۳۰ میلادی برای پژوهشگران معنا و مفهوم دیگری دارد. از جمله اینکه امروزه [[کاهش ارزش پول]] را طور دیگری تفسیر میکنند. «[[بن
«... محتملترین دلیل رکود جهانی این بود که [[استاندارد بینالمللی]] طلا از نظر ساختاری مشکل داشت و خوب مدیریت نمیشد. به دلایل بسیار، از جمله اینکه
در ۱۹۴۴ در برتون وودز و در نتیجه بینش جمعی آن
==== امنیت اقتصادی ====
بر پایه تجربه سالهای بین دو جنگ، برنامه ریزان آمریکایی مفهوم امنیت اقتصادی را پدیدآوردند یعنی اینکه یک [[نظام اقتصادی]] بینالمللی لیبرال میتواند امکان صلح پس از جنگ را تقویت کند. از
«تجارتی که بدون مانع انجام گیرد صلح را با خود به همراه میآورد. [[تعرفه|تعرفههای]] زیاد، موانع تجاری و رقابت ناعادلانه اقتصادی با جنگ همبستهاند… اگر میتوانستیم جریان تجاری آزادتری داشته باشیم…(آزادتر به این معنی که موانع و تبعیضهای کمتری ایجاد میشد… طوریکه یک کشور به شدت نسبت به دیگری حسادت نمیکرد و استانداردهای زندگی همه کشورها بهبود مییافت)، نارضایتی اقتصادی که مادر جنگ است از میان میرفت و شاید شانس این را داشتیم که به صلح پایدار دست یابیم».<ref name=":0">{{cite book|first=Cordell|last=Hull|title=The Memoirs of Cordell Hull: vol. 1|location=New York|publisher=Macmillan|year=1948|page=81}}</ref>
[[پرونده:CordellHull.jpeg|[[کوردل هال]]|بندانگشتی]]
سطر ۴۰ ⟵ ۴۴:
[[کشورهای توسعهیافته|کشورهای توسعهیافته]] بر این عقیده بودند که نظام اقتصادی بینالمللی لیبرال نیاز به مداخله دولتها دارد. پس از رکود بزرگ، در کشورهای توسعه یافته کار اصلی دولتها این شده بود که اقتصاد را مدیریت کنند. اشتغال، تثبیت قیمت، و [[رشد اقتصادی]] از جمله موضوعات مهم سیاست دولت بودند.
از سوی دیگر، مفروض بود که نقش دولت در اقتصاد ملی تضمین
با این وجود، افزایش مداخلات دولتی در اقتصاد داخلی منجر به افزایش احساسات انزوا جویانه شد و به شدت بر [[اقتصاد بینالمللی]] تأثیر منفی گذاشت. اولویت دهی به اهداف ملی، اقدامات ملی مستقل در دوره میان دو جنگ، و عدم درک این نکته که بعضی از همان اهداف ملی بدون همکاریِ بینالمللی ممکن نبود محقق شوند، همگی منجر به سیاست «همسایه ات را فقیر کن» شد، از جمله: افزایش تعرفهها، کاهش رقابتی ارزش پول که منجر به فروپاشی نظام پولی بینالمللی مبتنی بر طلا شد، ناپایداری سیاسی در داخل، و جنگ بینالمللی. مبدع اصلی [[نیو دیل]] نظام برتون وودز
«نبود همکاری قوی اقتصادی میان کشورهای برتر به ناچار منجر به جنگ اقتصادی میشود که آن نیز مقدمه و محرکی برای جنگ نظامی در سطحی حتی
کشورها برای دستیابی به پایداری اقتصادی و صلح سیاسی موافقت کردند با هم همکاری کنند و تولید ارزهای خود را کاملاً منظم کنند و نرخ تبدیل ارزها را ثابت نگاه دارند تا [[تجارت بینالمللی]] آسانسازی شود. این اصل دیدگاه آمریکا در خصوص تجارت آزاد در دوره پس از جنگ بود. در کنار این موضوع، اهداف دیگری هم وجود داشت از جمله کاهش تعرفهها و حفظ تعادل تجاری از راه ثابت نگاه داشتن نرخ ارزها. همگی اینها به سود نظام سرمایهداری بود.
لذا بیشتر کشورهایی که اقتصاد بازارشان توسعه یافته بود با نگرش آمریکا به مدیریت [[اقتصاد بینالملل]] در
پس در آغاز قرار بود بر پایه نظام نو، دولتها بر خلاف سالهای پیش از جنگ جهانی دوم، در تأمین پول خود دخالت نکنند. در عوض باید نظارت میکردند تا میزان تولید ارز طوری باشد که سطح قیمت ارز بهطور مصنوعی دستکاری نشود. برتون وودز اگر هیچ سود دیگری هم نداشت لااقل بازگشت به دورهای بود که دولتها بهطور فزاینده در سیستمهای اقتصادی و ارزی دخالت نمیکردند.
==== منشور آتلانتیک ====
در اوت ۱۹۴۱ [[منشور آتلانتیک]] نوشته شد. در آن زمان [[فرانکلین روزولت]] [[رئیسجمهور ایالات متحده]] بود و در یک کشتی واقع در [[اقیانوس اطلس]] شمالی با [[وینستون چرچیل]] [[نخستوزیر بریتانیا]]
با نزدیک شدن پایان جنگ، کنفرانس برتون وودز برپا شد. این کنفرانس نقطه پایانی حدود دو سال و نیم برنامهریزی برای سالهای پس از جنگ بود. این برنامهریزی از سوی خزانهداری آمریکا و بریتانیا صورت گرفته بود. نمایندگان آمریکا و بریتانیا به دنبال بازسازی چیزی بودند که در دوره میان دو جنگ وجود نداشت: نظام پرداخت بینالمللی که باعث میشد تجارت بدون ترس از کاهش ارزش پول یا نوسانهای شدید در نرخ تبادل ارز انجام گیرد. این مشکلات مذکور در دوره رکود بزرگ، سرمایهداری را در سطح جهانی فلج کرده بودند.
سطر ۶۱ ⟵ ۶۵:
[[پرونده:Winston Churchill with Franklin D. Roosevelt on board USS Augusta (CA-31) on 9 August 1941 (NH 67201).jpg||بندانگشتی|Roosevelt and Churchill during their secret meeting of 9–12 August ۱۹۴۱]]
در اوایل ۱۹۴۵، [[برنارد
برهمین اساس آمریکا توانست از موقعیت خود استفاده کند و قواعد [[اقتصاد جهانی]] را تعیین کند و بتواند دسترسی راحتی به منابع و بازارهای همه کشورها داشته باشد.
سطر ۷۰ ⟵ ۷۴:
پیش از جنگ، فرانسه و بریتانیا فهمیده بودند که دیگر نمیتوانند در یک [[بازار آزاد]] با صنایع آمریکا رقابت کنند. در دهه ۱۹۳۰ میلادی بریتانیا بلوک اقتصادی خودش را ایجاد کرد تا جلوی کالاهای آمریکا را بگیرد. چرچیل مطمئن نبود که پس از جنگ بتواند آن الگوی محافظتی را رها کند لذا پیش از موافقت با عبارت «دسترسی آزاد» در منشور آتلانتیک، آن بند را شرطی و تضعیف کرد.
با این حال مقامات آمریکا مصمم بودند تا به پادشاهی بریتانیا دسترسی پیدا کنند. ارزش مجموع تجارت بریتانیا و آمریکا بیش از نیمی از تجارت جهانی کالاها بود. برای اینکه آمریکا بتواند بازارهای جهانی ایجاد کند باید نخست بر تجارت پادشاهی بریتانیا فائق آید. گرچه بریتانیا از منظر اقتصادی در [[سده ۱۹ (میلادی)]] حاکم
یک مقام عالیرتبه [[بانک انگلستان]] چنین گفتهاست:
سطر ۷۶ ⟵ ۸۰:
«یکی از دلایل اینکه برتون وودز موفق بود این بود که بر همگان آشکار بود که آمریکا قدرتمندترین کشور حاضر در جلسه است لذا میتوانست درخواستش را بر دیگران تحمیل کند از جمله بر انگلستان که اغلب نگران اوضاع بود. در همان زمان، یکی از مقامات بلندپایه بانک انگلستان، در خصوص توافق برتون وودز گفته بود «اگر جنگ در اولویت اولِ بیشترین آسیب به بریتانیا قرار داشته باشد، برتون وودز در مقام دوم قرار دارد». دلیل این امر عمدتاً به این خاطر بود که برتون وودز به خوبی نمایانگر انتقال قدرت از بریتانیا به آمریکا بود».<ref>{{cite news|title=Senior Official of the Bank of England (1944) In ''The Bretton Woods Sequel will Flop'' by Gideon, Rachman|newspaper=The Financial Times|date=November 11, 2008|url=http://www.relooney.info/0_New_3860.pdf|format=PDF|accessdate=2017-03-25|archive-url=https://web.archive.org/web/20140116085300/http://www.relooney.info/0_New_3860.pdf|archive-date=16 January 2014|url-status=dead|df=dmy-all|last=|first=|work=}}</ref>
بریتانیای آسیب دیده از جنگ چندان گزینه انتخابی نداشت. دو جنگ جهانی باعث شده بود صنایع اصلیاش تخریب شوند. صنایعی که پول نیمی از غذای کشور و تقریباً همه مواد خام به جز [[زغال سنگ]] را پرداخت میکردند. بریتانیا مجبور بود درخواست کمک کند. تا پیش از ۶ دسامبر ۱۹۴۵ که آمریکا
برای نزدیک به دو سده، منافع فرانسه و آمریکا در «[[بر
ولی در ۱۹۴۵
== طراحی نظام مالی ==
{{منبع بخش}}تجارت آزاد به آسانسازی قابلیت تبدیل ارزها وابسته است.
باید در نظام تازه اقتصادی جایگاه سرمایهگذاری، تجارت و پرداختها تقویت میشد؛ ولی بر خلاف اقتصادهای ملی، اقتصاد بینالمللی دارای دولت مرکزی نیست که بتوان برایش پول چاپ کرد و استفاده از آن پول را مدیریت کرد. در گذشته این مشکل از طریق [[استاندارد طلا]] حل میشد ولی معماران برتون وودز این گزینه را برای اقتصاد پس از جنگ مناسب نمیدانستند. در عوض، آنها نظامی برپا کردند که در آن [[نظام نرخ
=== روشهای غیررسمی ===
==== روشهای پیشین ====
در
ناترازیهایی که در تجارت بینالملل پیش میآمد از
کاهش در مقدار پول منجر به کاهش فشار تورمی میشد. مکمل استفاده از طلا در آن دوره پوند بریتانیا بود. با توجه به اینکه اقتصاد بریتانیا غالب بود، پوند تبدیل به ارز ذخیره، تراکنشی و مداخلاتی شده بود؛ ولی پوند فرصت این را نیافت که ارز جهانی شود زیرا پس از جنگ جهانی دوم اقتصاد بریتانیا تضعیف شد.
مبدعین برتون وودز به نظامی میاندیشیدند که هدف
تنها ارزی که آن قدر قوی بود که بتواند به تقاضای تراکنشهای ارزی بینالمللی پاسخ دهد دلار آمریکا بود. قدرت اقتصادی آمریکا، نسبت ثابت دلار به طلا (سی و پنج دلار در ازای هر اونس) و تعهد آمریکا به اینکه بر پایه همین نرخ دلار را به طلا تبدیل کند دلار را به اندازه طلا کارآمد نشان داد. در واقع دلار از طلا هم بهتر بود: به دلار سود تعلق میگرفت و
==== نرخهای تبادل ارز ثابت ====
قوانین برتون وودز که مادههای موافقتنامه، صندوق بینالمللی پول (صندوق بینالمللی پول) و بانک
از نظر تئوری، ارز اندوخته نقش [[Bancor|بانکور]] را داشت (بانکور [[World currency unit|واحد ارز جهانی]] بود که هیچگاه به کار گرفته نشد) که [[جان مینارد کینز]] پیشنهاد داده بود؛ ولی آمریکا اعتراض کرد و درخواستش پذیرفته شد و «ارز اندوخته» همان دلار آمریکا شد. این بدین معنی بود که دیگر کشورها ارزشان را به دلار آمریکا پیوند میدادند (میخکوب میکردند) و برای اینکه نرخ نوسان بازار تبادل ارز به اندازه ۱٪ از ارز اندوخته بماند باید دلار خرید و فروش میکردند؛ لذا دلار همان نقشی را عهدهدار شد که طلا در نظام مالی بینالمللی استاندارد طلا برعهده داشت.<ref>{{cite book|last=Prestowitz|first=Clyde|authorlink=|title=Rogue Nation|year=2003|publisher=|isbn=|location=|pages=}}</ref>
سطر ۱۰۵ ⟵ ۱۱۰:
در همین حال آمریکا برای افزایش اعتماد به دلار پذیرفت که بهطور جداگانه دلار را به طلا پیوند زند: هر اونس طلا ۳۵ دلار آمریکا. بر پایه این نرخ، دول خارجی و بانکهای مرکزی آنها میتوانستند دلار را با طلا معاوضه کنند. برتون وودز نظام پرداخت مبتنی بر دلار ایجاد کرد که بر پایه آن همه ارزها بر حسب دلار تعریف میشدند و دلار خود به طلا قابل تبدیل بود و از همه مهمتر اینکه «به خوبی طلا» بود. اکنون دیگر عملاً ارز آمریکا تبدیل به ارز جهانی شده بود و دیگر ارزها باید بر حسب آن تثبیت میشدند. دلار آمریکا به عنوان ارز اصلی جهان در عمده تراکنشهای بینالمللی به کار گرفته میشود.
[[دلار آمریکا]] ارزی بود که بالاترین [[قدرت خرید]] را داشت و تنها ارزی بود که
کشورهای عضو تنها با تأیید صندوق بینالمللی پول میتوانستند [[ارزش
=== روشهای رسمی ===
نتیجه کنفرانس برتون وودز تأسیس صندوق بینالمللی پول و بانک
یکی از نکات مهم در آن کنفرانس پرهیز از تکرار شدن بازارهای بسته و جنگ اقتصادی بود که در دهه ۱۹۳۰ میلادی رخ داده بود؛ لذا
کنندگان حاضر در برتون وودز توافق کردند که انجمنی برای همکاری بینالمللی در زمینه مسائل پولی تشکیل دهند. پیشتر در ۱۹۴۴، جان مینارد کینز اقتصاد دادن بریتانیایی گفته بود «روشهای قاعده مند برای پایدار کردن انتظارات تجاری از اهمیت فراوان برخوردارند» و همین موضوع در نظام نرخ ثابت ارز برتون وودز لحاظ شده بود. مشکلات ارزی در دوره میان دو جنگ را ناشی از فقدان پروسههای مشخص برای مشورت و در نتیجه توافق بر سر ساختارها و قواعد تعاملات اقتصادی بینالمللی، کشمکش در مسائل اقتصادی به حداقل رسید و این مشکل کمکم از روابط اقتصادی بینالمللی رخت بربست.
سطر ۱۲۳ ⟵ ۱۳۰:
===== طراحی =====
مسئله اصلی کنفرانس برتون وودز در خصوص نهاد صندوق بینالمللی پول دسترسی به [[نقدشوندگی|نقدینگی]] بینالمللی بود و اینکه آیا این منبع باید شبیه به [[بانک مرکزی]] جهانی باشد و ذخایر تازه را بنا به میل خود ایجاد کند یا دارای مکانیزم
گرچه ۴۴ کشور در کنفرانس شرکت داشتند، اختلاف اصلی مربوط به برنامههای رقیبی بود که آمریکا و بریتانیا پیشنهاد میکردند. هری دکستر وایت به عنوان اقتصاددان برجسته بینالمللی خزانهداری آمریکا، برنامه آمریکا در خصوص دسترسی به منابع نقدی را تهیه کرده بود. رقیب این برنامه به کینز (نماینده خزانهداری بریتانیا) تعلق داشت. تفاوت کلی این دو برنامه در این بود که در طرح وایت مشوقهایی در نظر گرفته شده بود تا قیمتها در اقتصادهای جهانی ثابت بمانند ولی کینز میخواست نظام به گونهای باشد که اقتصادها تشویق به رشد شوند. «توافق جمعی یک کار بینالمللی بسیار عظیم بود» که مدت دو سال پیش از برگزاری کنفرانس شروع شده بود:جلسات دو جانبه و چند جانبه زیادی برگزار شده بود تا برای تعیین سیاستهای نظام برتون وودز به نقاط اشتراکی دست یافته شود.<ref>{{cite book|author=Prashad, Vijay|title=The Darker Nations|isbn=1595583424|publisher=The New Press|year=2008|page=68|url=https://archive.org/details/darkernationspeo00pras}}</ref>
در آن زمان تفاوت میان برنامههای وایت و کینز خیلی زیاد به نظر میرسید. وایت صندوقی میخواست تأسیس کند که بهطور خودکار، جلوی جریانهای ناپایدارکننده سرمایههای مالی را بگیرد. وی میگفت باید یک مؤسسه پولی نو به نام «صندوق تحقق پایداری» تشکیل شود که «
اندیشه نهانی کینز این بود که بهتر است پادشاهی بریتانیا پیشروی جهان باشد و آن را اداره کند. ولی وایت با [[طبقه کارگر|بر پایهه کارگر]] جهان همدلی داشت و میخواست این بر پایهه از دست بریتانیا رهایی یابد. کینز در
«آقای رئیس، ما نمایندگان این کنفرانس کوشیدهایم به کاری دست زنیم که انجامش بسیار دشوار است… کار ما این است که معیاری مشترک، استانداردی مشترک، قانونی مشترک بیابیم که برای همه قابل پذیرش باشد و کسی را آزار ندهد».<ref group="Notes">Comments by John Maynard Keynes in his speech at the closing plenary session of the Bretton Woods Conference on July 22, 1944 in Donald Moggeridge (ed.), ''The Collected Writings of John Maynard Keynes'' (London: Cambridge University Press, 1980), vol. 26, p. 101. This comment also can be found quoted online at [http://www.globalpolicy.org/socecon/bwi-wto/2001/braithwa.htm]</ref>
سطر ۱۳۵ ⟵ ۱۴۲:
بر پایه پیشنهاد کینز باید یک ارز ذخیره جهانی ایجاد میشد (که وی آن را «بانکور» نامیده بود) و مدیریتش تحت نظر یک بانک مرکزی میبود و امکان تولید پول و قدرت انجام کارهایی در مقیاسهای خیلی بزرگتر را میداشت.
[[پرونده:WhiteandKeynes.jpg
کینز برای تعادل بخشیدن به ناترازیها پیشنهاد کرده بود که بدهکار و طلبکار هر دو سیاستهایشان را تغییر دهند. به گفته کینز، کشورهایی که مازاد پرداخت دارند باید واردات خود از کشورهایی را که کسری دارند افزایش دهند، در کشورهای بدهکار کارخانه بسازند یا بدهی را بر کشور بدهکار ببخشند تا بدین طریق تعادل تجاری برقرار شود. کینز میاندیشید که تحمیل فشار زیاد به کشوری که [[کسری بودجه]] دارد منجر به وضعیت انقباض اقتصادی میشود.<ref name="ReferenceA" />
سطر ۱۴۲ ⟵ ۱۴۹:
اما آمریکا که محتمل بود همان کشور طلبکار باشد و مشتاق بود نقش مرکز قدرت اقتصاد جهانی را بازی کند از برنامه وایت استفاده کرد ولی بسیاری از دغدغههای کینز را هم مد نظر داشت. به عقیده وایت تنها وقتی که ناترازی ناشی از سوداگری ارزی باشد مداخله جهانی ضرورت دارد. گرچه در کنفرانس برتون وودز خصوص بعضی نکات سازشهایی صورت گرفت، به دلیل قدرت نظامی و اقتصادی آمریکا، مشارکت کنندگان در آن کنفرانس عمدتاً با برنامه وایت موافقت کردند.
حاصل
صندوق بینالمللی پول دارای مقداری سرمایه است که اعضا به شکل طلا یا بر حسب ارزهای خود به آن سپردهاند. مجموع سرمایه اولیه ۸٫۸ میلیارد دلار ارزش داشت. وقتی اعضا به صندوق بینالمللی پول میپیوندند «سهمیههایی» بدانها تعلق میگیرد که نشانگر قدرت اقتصادی آنهاست و باید مبالغی به ارزشی مساوی با این سهمیهها بپردازند. ۲۵٪ از مبالغ پرداختی باید به شکل طلا یا ارز قابل تبدیل به طلا باشد (عملاً یعنی همان دلار که تنها ارزی بود که هنوز قابلیت تبدیل به طلا را داشت) و ۷۵٪ از آن مبلغ باید به شکل ارز آن کشور باشد. این سهمیهها
;کسریهای تجاری
در صورت وقوع کسری در [[حساب جاری (اقتصاد کلان)|حسابهای
اعضا باید بدهی خود را بین ۱۸ ماه تا ۵ سال پرداخت کنند. در عوض، صندوق بینالمللی پول مقرراتی دارد که مانع از این میشود که کشوری سال به سال بدهی ¬اش بیشتر شود. در عوض وامهایی که صندوق
وامهای صندوق بینالمللی پول قابل مقایسه با وامهای موسسات اعتباری معمولی نیستند. در واقع این وامها امکان خرید ارز خارجی با طلا یا با ارز ملی را ارائه میکنند. برنامه آمریکا برای صندوق بینالمللی پول به دنبال این بود که محدودیتهای ارائه خدمات و کالا از کشوری به کشور دیگر را بردارد، به داستان بلوکهای ارزی پایان دهد و دخالت در تبادل ارز را لغو کند.
صندوق بینالمللی پول بدین منظور طراحی شد تا به کشورهایی که تراز منفی دارند وام پرداخت کند. وامهای صندوق بینالمللی پول میتوانند مشکلات کوتاه مدت مالی را جبران کنند که این به سود ثابت ماندن نرخ تبادل ارز است. در واقع این بدین معنی است که کشور عضو مجبور نیست برای کاهش واردات خود [[رکود اقتصادی]] القا کند تا درآمد
===== ارزش اسمی (اولیه) =====
صندوق بینالمللی پول به دنبال این بود که بر پایه یک توافق بینالمللی، نوسانهای تبادل ارز را تنظیم کند (یعنی ارزش اسمی اعضا را تغییر دهد). کشورهای عضو مجاز بودند تا نرخ تبادل ارز را به میزان ۱٪ تنظیم کنند. در این شرایط، صادرات زیاد و واردات کم میشد و دوباره وضع به [[
تصور میشد که چنین تغییراتی در نرخ تبادل ارزی خیلی کم رخ بدهد؛ ولی مفهوم «عدم تعادل اساسی» که در اجرایی کردن نظام ارزش اسمی بسیار مهم بود هیچگاه به دقت تعریف نشد. ===== عملیات =====
تا پیش از آن زمان هرگز همکاری پولی بینالمللی به کمک یک سازمان دائمی انجام نگرفته بود. از این
علاوه بر این، ستاد صندوق بینالمللی پول در [[واشینگتن دی سی]] بود و عمده کارکنانش اقتصاددانان آمریکایی بودند. اعضای صندوق بینالمللی پول بهطور مرتب با اعضای خزانهداری آمریکا مبادله میشدند. وقتی صندوق بینالمللی پول در سال ۱۹۴۶ شروع به کار کرد، [[رئیسجمهوری]] وقت آمریکا [[هری ترومن]]، وایت را به مقام نخستین [[مدیر عامل]] آمریکایی صندوق بینالمللی پول منصوب کرد. از آنجا که در آن زمان پست معاونت مدیر عامل وجود نداشت وایت گاهی در مقام اجرای کارهای مدیریتی دست به اقداماتی میزد. بهطور کلی وایت در سال نخست صندوق بینالمللی پول نقش بسیار مؤثری داشت.
==== بانک بینالمللی
{{اصلی|بانک بینالمللی
در این توافقنامه هیچ تمهیدی برای ایجاد ذخایر بیشتر در نظر گرفته نشده بود زیرا میزان تولیدات تازه طلا را کافی میپنداشتند. اگر عدم تعادل ساختاری اتفاق میافتاد انتظار میرفت که با راه حلهای ملی بر طرف شود مثلاً ارزشِ ارز کشور تنظیم شود یا به طرق دیگری [[وضعیت رقابتی]] کشور بهبود یابد. با این حال ابزارهای صندوق بینالمللی پول برای تشویق کشورها به رعایت راه حلهای بینالمللی محدود بود.
در سال ۱۹۴۴ به این نتیجه رسیدند که نظام نو نمیتواند پس از بازگشت به وضعیت عادیِ بعد از جنگ دوم جهانی، به خوبی جوابگو باشد. انتظار میرفت پس از یک دوره کوتاهگذار که بیش از ۵ سال طول نکشد، اقتصاد جهانی بهبود یابد و وارد چرخه فعالیت شود.
برنامه ریزان برتون وودز برای بهبود رشد تجارت جهانی و کمک مالی به بازسازی اروپا پس از جنگ، یک مؤسسه دیگر ایجاد کردند که بانک
== تعدیل تنظیمات ==
=== کمبود دلار و طرح مارشال===
توافقات برتون وودز بهطور عمده از سوی کشورهای شرکتکننده تصویب و رعایت شد. انتظار میرفت ذخایر پولی ملی به همراه اعتبارات ضروری که صندوق بینالمللی پول پرداخت میکند بتواند برای تصحیح [[تراز پرداختها|ناترازیها کافی]] باشد؛ ولی مشخص شد این چیزها برای خارج کردن اروپا از مخمصه کافی نیست.
[[سرمایهداری]] پس از جنگ از کمبود شدید دلار رنج میبرد. آمریکا مازاد [[تراز تجاری]] زیادی داشت و ذخایر این کشورزیاد و همواره رو به رشد بود. پس باید این جریان برعکس میشد. حتی اگر همه کشورها میخواستند از صادرات آمریکا بهرهمند شوند دلار باید از آمریکا خارج میشد و برای مصارف بینالمللی در دسترس قرار میگرفت. به بیان دیگر، آمریکا باید ناترازیها در ثروت جهانی را معکوس میکرد. برای اینکار آمریکا باید دچار کسری میشد. راه حل این بود که ذخایر آمریکا به دیگر کشورها منتقل شود تا در حساب مالی آمریکا کسری پدید آید. بدین منظور، آمریکا میتوانست از دیگر کشورها کالا وارد کند، در خاکشان کارخانه بسازد یا طلبهایش را به آنها ببخشد.<ref>Helleiner, Eric. ''States and the Reemergence of Global Finance: From Bretton Woods to the 1990s''. Ithaca: Cornell University Press, 1994.</ref>
به یاد داشته باشید که سرمایهگذاری سوداگرانه در [[توافقنامه برتون وودز]] مذموم بود. در [[دهه ۱۹۵۰ (میلادی)]] واردات از سایر کشورها چندان جذاب نبود زیرا فناوری آمریکا در آن زمان از همه جلوتر بود؛ لذا آمریکا دست به کمکهای بینالمللی و جهانی زد.
تسهیلات اعتباری اندکی که صندوق بینالمللی پول ارائه میکرد اصلاً کفاف کسری زیاد اروپای غربی را نمیداد. این وضع وقتی بدتر شد که هیئت رؤسای صندوق بینالمللی پول، قوانین برتون وودز را مبنی بر اینکه وام صندوق بینالمللی پول تنها میتواند به کسریهای جاری تعلق گیرد و نه به منظور سرمایهگذاری و بازسازی، تأیید کرد. تنها وام واقعی در دسترس بانک
بدین منظور، آمریکا برنامه بازسازی اروپا ([[طرح مارشال]]) را به اجرا گذاشت تا کمکهای مالی و اقتصادی هنگفتی به بازسازی اروپا بکند. این کمکها به شکل بخشش بودند و نه به شکل وام. این کمکها شامل کشورهایی که به بلوک شوروی تعلق داشتند نیز میشد، مثلاً لهستان.<ref>[http://content.time.com/time/magazine/article/0,9171,855998,00.html Poland: Carnations w: TIME (ang.). TIME Magazine, 1948-02-09]</ref> [[جرج مارشال]]
«ساختار تجاری اروپا طی جنگ بهطور کامل فروپاشید… اروپا طی سه یا چهار سال آینده به غذا و محصولات خارجی اساسی نیاز دارد… که عمدتاً باید از سوی آمریکا تأمین شود… آنچه ما ارائه میکنیم خیلی بیشتر از توانایی اروپا در بازپرداخت است، باید به اروپا کمک بزرگی شود وگرنه به شدت از
از ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۸ آمریکا عمداً خروج دلار را تشویق کرد و از ۱۹۵۰ به بعد تراز آمریکا منفی شد بدین منظور که پول نقد برای اقتصاد بینالملل در دسترس باشد. دلار از طریق انواع برنامههای مساعدتی آمریکا از کشور خارج شد: «[[دکترین ترومن]]» شامل کمک به کشورهای [[یونان]] و [[ترکیه]] میشد که با انقلابهای کمونیستی مقابله میکردند. علاوه بر آن به بسیاری از [[کشورهای جهان|کشورهای جهان]] سوم نیز کمک مالی میشد. از همه مهمتر طرح مارشال بود. در سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۴ آمریکا ۱۷ میلیارد دلار به کشورهای اروپای غربی کمک کرد.
آمریکا برای اینکه در درازمدت وضع را تنظیم کند رقابت تجاری میان اروپا و ژاپن را افزایش داد. سیاستهایی که
مدافعین انجمن توسعه بینالملل میگویند این انجمن میتواند وامهای زیادی به برنامههای کشاورزی بدهد. این وامها به «انقلاب سبز» [[دهه ۱۹۶۰ (میلادی)]] کمک کردند و علاوه بر آن به سود تثبیت دولتهای جهان سوم به ویژه [[آمریکای لاتین]] هم بودند.
با این حساب، برتون وودز نظام تجاری مثلثی ایجاد کرد: آمریکا از نظام مالی قابل تبدیل برای تجارتهای کلان با کشورهای در حال توسعه استفاده میکرد و بدین طریق صنایع خود را توسعه میداد و مواد خام نو بدست میآورد. مازاد این سرمایه را به شکل دلار به اروپا میفرستاد تا
=== جنگ سرد ===
در ۱۹۴۵، روزولت و چرچیل در [[یالتا]] با [[ژوزف استالین]] به
روزولت و مورگنتو میگفتند چهار کشور بزرگ (آمریکا، بریتانیا ، شوروی و [[چین]]) گرچه در ۱۹۴۴ در کنفرانس برتون وودز شرکت کردند<ref>{{cite web|url=http://www.princeton.edu/~ies/IES_Essays/E192.pdf|format=PDF|author=Raymond F. Mikesell|title=The Bretton Woods Debates: A Memoir, Essays in International Finance 192 (Princeton: International Finance Section, Department of Economics, Princeton University, 1994)|website=Princeton.edu|accessdate=2017-03-25}}</ref> ولی چون شوروی به صندوق بینالمللی پول نپیوست آنها هدف خود نرسیدند. در خصوص اینکه چرا شوروی مفاد قرارداد دسامبر ۱۹۴۵ را نپذیرفت حدس و گمانهایی وجود داشت. ولی پس از افشای بایگانی شوروی مشخص شد که محاسبات شوروی بر پایه رفتار کشورهایی بود که توافقنامه برتون وودز را تهیه کرده بودند. مناقشات طولانی که در آمریکا و بریتانیا در خصوص تصویب این نظام وجود داشت مسکو را قانع کرده بود که پس از جنگ این اتحاد از هم فرو خواهد پاشید. پس از جنگ، شوروی نیز به مانند آمریکا قدرتش زیاد شده بود و حتی قلمرو منطقهای قدرت خود را افزایش داده بود. آمریکا در برابر این شوروی نقش رهبر اردوگاه سرمایهداری را بر عهده داشت. قدرت آمریکا در فضای پس از جنگ در عرصههای صنعتی، پولی و نظامی ریشه در این داشت که طی جنگ، در دوره ناپایداری پس از جنگ که در اروپا پیش آمد و نیز در مقایسه با آسیبهایی که اقتصاد شوروی و اروپا از جنگ دید، سرزمین اصلی آمریکا دست نخورده [[باقی مانده]] بود.{{مدرک}}
آمریکا به رغم تلاشهای اقتصادیای که ملازم با رهبری اقتصاد جهانی بود و به علت اینکه در مرکز [[بازار بینالمللی]] قرار گرفت توانست اهداف سیاست خارجی خود را محقق کند. مازاد تجاری باعث میشد آمریکا راحتتر بتواند ارتش را فراسوی مرزها ببرند. چون دیگر کشورها نمیتوانستند نیروهای خود را در خارج از کشور حفظ و تأمین کنند این آمریکا بود که قدرت داشت در خصوص بحرانهای جهانی تصمیم بگیرد و هر گونه بخواهد دخالت کند. دلار کماکان نقش قطبنمای سلامت اقتصاد جهانی را بر عهده داشت و صادرات به آمریکا تبدیل به هدف اصلی کشورهای در حال توسعه یا در حال توسعه دوباره بود. به این وضعیت [[پکس امریکانا|صلح آمریکایی]] گفته
== کارکردهای اخیر ==
=== بحران تراز پرداختی آمریکا ===
پس از جنگ جهان دوم، آمریکا ۲۶ میلیارد دلار [[ذخیره طلا]] داشت و حدس زده میشد که کل ذخایر ۴۰ میلیارد دلار باشد (یعنی ۶۵٪ از کل). در کنار افزایش سریع تجارت جهانی در دهه ۱۹۵۰ میلادی، مقدار طلا تنها چند درصد افزایش یافت. در ۱۹۵۰، تراز پرداختی آمریکا منفی شد. نخستین واکنش به این بحران اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی انجام شد. در آن زمان [[دوایت آیزنهاور]] برای واردات نفت سهمیه تعیین کرد و محدودیتهای دیگری نیز بر خروجیهای تجارت اِعمال کرد. اقدامات
طراحی نظام برتون وودز به گونهای بود که کشورها تنها میتوانستند طلا را به ارز اصلی یعنی دلار آمریکا تبدیل کنند. از کشورها خواسته نمیشد که این تبدیل را حتماً انجام دهند بلکه فقط این تبدیل مجاز دانسته میشد. کشورها میتوانستند دلارشان را به طلا تبدیل نکنند و همان دلار را نگاه دارند. با همه اینها، هنوز بازار باز طلا وجود داشت. برای اینکه نظام برتون وودز به خوبی جواب بدهد باید یا دیگر دلار به طلا وابسته نباشد یا اینکه قیمت بازار آزاد طلا در حد رقم رسمی ۳۵ دلار به ازای هر اونس حفظ شود. هر چه فاصله قیمت طلا در بازار آزاد و قیمت طلای بانکهای مرکزی بیشتر باشد کشورها بیشتر ترغیب میشوند که بر پایه نظام برتون وودز طلا بخرند و آن را در بازار آزاد بفروشند.
در ۱۹۶۰ [[Robert Triffin|رابرت
قیمت طلا در واکنش به رویدادهایی مثل [[بحران موشکی کوبا]] و دیگر اتفاقات کوچکتر آن زمان بالا رفت و به ۴۰ دلار به ازای هر اونس رسید. دولت کندی تصمیم گرفت نظام مالیاتی را تغییر دهد تا ظرفیت تولید بیشتر شود و صادرات افزایش یابد. حاصل کار برنامه کاهش مالیاتی ۱۹۶۳ بود و هدف نهایی برنامه حفظ ارزش طلا به قیمت ۳۵ دلار بود.
در ۱۹۶۷ ارزش پوند کم شد و در ناحیه استرلینگ، تقاضا برای خرید طلا افزایش یافت طوریکه در ۱۸ نوامبر ۱۹۶۷ دولت بریتانیا مجبور به کاهش ارزش پوند شد.<ref>{{cite news|url=http://news.bbc.co.uk/onthisday/hi/dates/stories/november/19/newsid_3208000/3208396.stm|title=Wilson defends 'pound in your pocket'|date=19 November 1967|publisher=BBC News}}</ref> رئیسجمهور وقت آمریکا [[لیندون
وی معتقد بود توجه به اولویتهای آمریکا اهمیت دارد و گرچه تنشهایی در بانک «وسترن آلیانس» وجود داشت و معتقد بودند که روگردانی از اقتصاد آزاد هزینه اقتصادی و سیاسی بیشتری خواهد داشت، وی معتقد بود «نقش ما به عنوان رهبر سیاسی و نظامی جهان دلیل اصلی وضع دشوار اقتصادیمان است. از سوی دیگر، تصحیح مشکلات اقتصادی در نظام پولی فعلی وضع اقتصادی متحدین ما را دشوار خواهد کرد».{{مدرک}}
گرچه آلمان پذیرفته بود که از آمریکا طلا نخرد و در عوض دلار ذخیره کند، فشار به دلار و پوند استرلینگ افزایش یافت. در ژانویه ۱۹۶۸ جانسون یک سری اقدامات را به اجرا گذاشت که هدفشان پایان دادن به خروج طلا و افزایش صادرات آمریکا بود؛ ولی این کار موفق نبود و در میانه ماه مارس ۱۹۶۸ تقاضا برای طلا در بازار آزاد لندن به شدت افزایش یافت. به در خواست آمریکا «مخزن طلای لندن» به کار خود پایان داد. باز هم به تقاضای آمریکا، بازار طلای لندن بهطور کامل [[بانک هالیدی|تعطیل شد]] تا زمانی که یک سری جلسات برگزار شود و در خصوص نجات یا اصلاح نظام فعلی [[تصمیمگیری]] شود؛ ولی تا زمانی که آمریکا متعهد به حفظ نیروهای خارجیاش به ویژه در اروپای غربی بود کار چندانی برای حفظ ارزش اصلاً قابل انجام نبود.<ref name="fed0314">{{cite web|url=http://www.federalreserve.gov/monetarypolicy/files/fomcmod19680314.pdf|publisher=Federal Reserve|title=Memorandum of discussion, Federal Open Market Committee|date=14 March 1968}}</ref>
در نوامبر ۱۹۶۸ همه تلاشها برای حفظ ارزش طلا با شکست روبرو شد و سپس یک برنامه تازه برای تبدیل نظام برتون وودز به یک مکانیزم شناور پیشنهاد شد. این نظام یا باید بر پایه سیاست «پول بدون پشتوانه» بر پا میشد یا اینکه برای حسابهای خارجی محدودیت ایجاد میکرد. بازارهای خصوصی تجارت بینالمللی طلا گسترش یافتند و قیمت طلا در این بازارها بسیار بیشتر از قیمت طلای رسمی شد. دلایل گسترش این بازارها بدین قرار بودند: مخزن طلای لندن با شکست مواجه شد و اعضای مخزن از فروش طلا به [[بخش خصوصی]] سر باز زدند (در ۱۸ مارس ۱۹۶۸ [[کنگره ایالات متحده آمریکا]] قانونِ الزام
=== تغییرات ساختاری ===
==== بازگشت به قابلیت تبدیل دلار و طلا ====
در دهههای ۱۹۶۰ و ۷۰ میلادی تغییرات ساختاری مهمی رخ داد که در نهایت منجر به فروپاشی مدیریت پولی بینالمللی شد. یکی از این تغییرات این بود که وابستگی پولی میان کشورها به شدت افزایش یافته بود. وقتی در پایان ۱۹۵۸ ارزهای اروپای غربی و در ۱۹۶۴ [[ین
==== رشد بازارهای ارز بینالمللی ====
یکی دیگر از جنبههای بینالمللی شدن بانکداری، پیدایش کنسرسیوم بانکداری بود. از سال ۱۹۶۴ به بعد، بانکهای گوناگون سندیکاهای بینالمللی تشکیل داده بودند و تا ۱۹۷۱ بیش از سه چهارم بزرگترین بانکهای جهان در این سندیکاها سهامدار بودند. بانکهای بینالمللی میتوانند هم برای سرمایهگذاری و هم برای [[پوشش ریسک (امور مالی)|تسطیح نوسانات ارزی]] مقادیر زیادی [[سفتهبازی|پول را جابجا کنند]].
این ویژگیهای نو، وابستگی پولی به یکدیگر باعث شد مشکلات عظیمی در بحث سرمایه رخ دهد. در دوره برتون وودز، حتی اگر عدم تعادل ساختاری رخ میداد کشورها تمایلی نداشتند که بهطور رسمی نرخ تبادل ارز را تغییر دهند. از آنجا که این تغییرات اثر مستقیمی بر بعضی از گروههای اقتصادی داخلی میداشتند، رهبران سیاسی این دگرگونیها را دارای ریسک سیاسی میدانستند. در نتیجه، نرخ تبادل ارز رسمی از دیدگاه بازار غیرواقعی بود و سوداگران عملاً با یک فضای بدون ریسک مواجه بودند. آنها میتوانستند پول خود را از یک ارز ضعیف به یک ارز قوی منتقل کنند و امیدوار باشند که وقتی ارزش پولی افزایش یافت سود کنند؛ ولی اگر مقامات پولی میتوانستند جلوی افزایش ارزش پول را بگیرند این سوداگران هم بدون اینکه ضرری کرده باشند پول خود را به ارزهای قبلی بازمیگرداندند. ترکیب سوداگری بدون ریسک و در دسترس بودن مقادیر هنگفتی از سرمایه منجر به ناپایداری میشد.
سطر ۲۳۵ ⟵ ۲۴۳:
حرکت به سمت توزیع بیشتر قدرت اقتصادی منجر به افزایش نارضایتی از نقش تبعیضآمیز دلار آمریکا به عنوان ارز بینالمللی شد. آمریکا که در عمل بانکدار اصلی جهان بود به واسطه کسر تجاری خود میزان گردش نقدی بینالمللی را تعیین میکرد. در جهانی که وابستگی کشورها به یکدیگر روز به روز در حال افزایش بود، سیاستهای اقتصادی آمریکا تأثیر شگرفی بر شرایط اقتصادی اروپا و ژاپن میگذاشت. علاوه بر این، تا زمانی که دیگر کشورها مشتاق به حفظ دلار بودند آمریکا میتوانست برای اهداف سیاست خارجی خود – فعالیت نظامی و کمکهای بینالمللی- رقمهای زیادی پول خرج کند بدون اینکه نگران تراز پرداختی خود باشد.
تنش میان شوروی و آمریکا باعث شد تا [[دتانت|نارضایتی]] از
==== دلار ====
کاهش قدرت نسبی آمریکا و نارضایتی اروپا و ژاپن از نظام منجر به افول دلار میشد که اساس نظام تجارت جهانی پس از ۱۹۴۵ بود. [[جنگ
بر عکس، در هنگام ایجاد نظام برتون وودز، آمریکا نصف کالاهای مصنوعی جهان را تولید میکرد و نیمی از ذخایرش را در اختیار داشت به همین دلیل میتوانست هم به مدیریت بینالمللی بپردازد و هم از پس جنگ سرد برآید. در دهه ۱۹۵۰ میلادی، آمریکا کسر تراز خود را به گونهای حفظ کرد که بتواند وام بدهد، کمک کند و [[نیروی نظامی]] برای متحدانش ارسال کند؛ ولی در دهه ۱۹۶۰ میلادی، هزینه این کارها خیلی بیشتر شده بود. در ۱۹۷۰ میزان ذخایر بینالمللی که در اختیار آمریکا قرار داشت ۱۶٪ بود. از دیگر موانع حل این تغییرات این بود که آمریکا متعهد به حفظ نرخ ثابت ارزها و تبدیلِ عندالمطالبه دلار به طلا بود.
سطر ۲۴۵ ⟵ ۲۵۳:
==== نظام نرخ شناور بین ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۲ ====
{{منبع بخش}}۴٫۳٫۱ نظام نرخ شناور در سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۲ در سال ۱۹۶۸ تلاش برای دفاع از نرخ ثابت دلار به طلا (۳۵ دلار بر اونس) و سیاست دولتهای آیزنهاور، کندی و جانسون دیگر بهطور فزایندهای غیرقابل تحمل شده بود. خروج طلا از آمریکا شتاب گرفته بود و گرچه آلمان و بعضی دیگر کشورها متعهد بودند طلا را حفظ کنند، هزینههای ناترازی که دولت جانسون کرده بود کمبود دلار در دهههای
کشورها موظف بودند
==== شوک نیکسون ====
{{اصلی| شوک نیکسون}}
تراز منفی پرداختها، [[بدهی دولت|بدهی رو به افزایش دولت]]
در ۱۹۷۱ دلارهای بیشتری در واشینگتن چاپ شد و به خارج فرستاده شد تا هزینههای برنامههای نظامی و اجتماعی دولت را پرداخت کنند. در ششماهه نخست ۱۹۷۱، داراییهایی به ارزش ۲۲ میلیارد دلار از آمریکا خارج شد. در پاسخ به این وضع، [[ریچارد نیکسون]] در ۱۵ اوت ۱۹۷۱ [[فرمان اجرایی]] ۱۱۶۱۵ را صادر کرد. این فرمان در پی [[Economic Stabilization Act of 1970|قانون تثبیت اقتصادی سال ۱۹۷۰]] صادر میشد و بر پایه آن دولت بهطور یکسویه ۹۰ روز حقوق و قیمتها را کنترل میکرد، ۱۰٪ بر مالیات واردات میافزود و از همه مهمتر «پنجره طلا» بسته میشد یعنی دیگر دلار مستقیماً به طلا قابل تبدیل نبود مگر اینکه این کار در بازار آزاد صورت میگرفت. عجیب اینکه این تصمیم بدون مشورت با اعضای نظام پولی بینالمللی یا حتی [[وزارت خارجه]] صورت گرفت و خیلی زود به شوک نیکسون معروف شد.
==== موافقتنامه اسمیتسونین ====
این موافقت نامه نتوانست
کشورهای عضو انتظار داشتند که با وجود توافقنامه اسمیتسونین جریان دلار به سمت آمریکا بازگردد. ولی کاهش نرخ بهره در ایالات متحده منجر به خروج بیشتر دلار از آمریکا و سرازیر شدن به سمت بانکهای مرکزی خارجی شد. انتقال دلار به بانکهای خارجی منجر به ادامه فرایند کسب درآمد از طریق دلار را در کشورهای خارجی شد و اهداف موافقت نامه اسمیتسونین با شکست مواجه شد. در نتیجه، قیمت دلار در بازار آزاد طلا باز هم فشار را بر نرخ رسمی بیشتر کرد. درست پس از اینکه در ۱۹۷۳ اعلام شد ارزش دلار ۱۰٪ کاهش یافتهاست ژاپن و کشورهای [[اتحادیه اقتصادی اروپا]] تصمیم گرفتند ارزهایشان را شناور کنند. این رویداد سرآغاز فروپاشی نظام برتون وودز بود. یک دهه بعد، همه کشورهای صنعتی چنین کردند.<ref>{{Cite journal|last1=Mastanduno|first1=M.|year=2008|title=System Maker and Privilege Taker|journal=World Politics|volume=61|page=121|doi=10.1017/S0043887109000057|pmc=|pmid=}}</ref><ref>{{cite book|last1=Eichengreen|first1=Barry|title=Exorbitant Privilege: The Rise and Fall of the Dollar and the Future of the International Monetary System|year=2011|publisher=Oxford University Press|location=Oxford|isbn=9780199753789|page=61}}</ref> == برتون وودز۲ ==
{{اصلی|برتون وودز ۲}}
دولی، فولکرت-لاندو و گاربر نظام پولی امروزی را برتون وودز ۲ مینامند. آنگاه معتقدند در اوایل [[دهه ۲۰۰۰ (میلادی)]] نظام بینالمللی از یک هسته تشکیل شدهاست که ارز بینالمللی رایج را منتشر میکند و یک حاشیه هم دارد. در این سیستم، حاشیه میخواهد با حفظ نرخ تبادل ارزی زیر ارزش واقعی، [[Export-oriented industrialization|صادراتش را زیاد کند و رشد کند]]. در دهه ۱۹۶۰ میلادی، این هسته آمریکا بود و حاشیه اروپا و ژاپن بودند. این حاشیه قدیمی دیگر فارغ شدهاست و حاشیه تازه آسیا است. هسته همان قبلی است: ایالات متحده. استدلال آنها این است که نظام ارزهای میخکوب و تثبیت شده هم پایدار است و هم مطلوب (در این نظام حاشیه به هسته سرمایه صادر میکند و همین سرمایه نقش میانجی گر مالی را دارد) ولی این ادعا بحثبرانگیز است.<ref name="dooley">Dooley, Folkerts-Landau, and Garber (2003): ''An Essay on the Revived Bretton Woods System'' NBER Working Papers; for a critique, Eichengreen, Barry (2004): Global Imbalances and the Lessons of Bretton Woods NBER Working Papers</ref>
سانجیو سانیال از همکاران گاربر، دولی و فولکرت-لاندو با استفاده از همین چارچوب مفهومی میگوید اقتصادهای جریان اصلی نباید بر تعادل جهانی اصرار کنند. وی میگوید [[وضع طبیعی]] جهان عدم تعادل است و در همه دورههای انبساط اقتصادی ناترازی وجود داشتهاست. این ناترازیها منجر به آشفتگی میشوند ولی اقتصاددانان باید به فکر مقابله با این آشفتگیها باشند نه اینکه بخواهند ناترازیها را از بین ببرند؛ لذا او معتقد است که دور بعدی رشد اقتصادی منجر به بازگشت ناترازیها میشود و به برتون وودز ۳ ختم خواهد شد.
=== نظام برتون وودز پس از بحران ۲۰۰۸ ===
در پی پیدایش [[بحران مالی
در ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۸، [[نیکولا سارکوزی]] رئیسجمهور فرانسه گفت «باید از نو به نظام مالی بیندیشیم، مثل اتفاقی که در برتون وودز رخ داد».<ref>{{cite web|url=http://www.eurodad.org/whatsnew/articles.aspx?id=2988|title=Senior figures call for new Bretton Woods ahead of Bank/Fund meetings|author=George Parker, Tony Barber and Daniel Dombey|date=9 October 2008|url-status=dead|archiveurl=https://web.archive.org/web/20081014072859/http://www.eurodad.org/whatsnew/articles.aspx?id=2988|archivedate=14 October 2008|df=dmy}}</ref>
در روزهای ۲۴ و ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۹، [[باراک اوباما]] میزبان اجلاس [[گروه ۲۰]] در
در ماه مارس ۲۰۱۰، [[گئورگ پاپاندرئو]] [[نخستوزیر]] یونان در جستاری در [[اینترنشنال هرالد تریبیون]] نوشت: «دولتهای دموکراتیک جهان باید بنای تازهای برای نظام مالی جهانی بسازند که به اندازه برتون وودز، تأسیس جامعه اروپایی و اتحادیه پولی اروپا جسورانه باشد؛ و ما خیلی زود به این نظام نیاز خواهیم داشت». وی همچنین در مصاحبههایی که همزمان با دیدار با اوباما بود گفت اوباما در اجلاس بعدی گروه گروه ۲۰ در ماه ژوئن و نوامبر ۲۰۱۰ به مسئله مقررات تازه برای بازارهای مالی بینالمللی خواهد پرداخت.
در زمان بحران، صندوق بینالمللی پول کمکم در برابر اصرار به اصول مربوط به «بازار آزاد» نرم شد از جمله در موضوع دستورالعملهایی که صندوق بینالمللی پول در مخالف با استفاده از [[Capital control|سرمایه]]
با وجود این، سانجیو سانیان از اعضای
== جستارهای وابسته ==
|