قرون وسطی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز جایگزینی با اشتباهیاب: بسر⟸بهسر، فیلیپ چهارم⟸فیلیپ چهارم فرانسه، اثرگذارد⟸اثر گذارد، بازیابد⟸باز یابد، خاورمیانهکه⟸خاورمیانه که، خوانسالار⟸خوانسالار، سرورانشان⟸سرورانشان، وکتب⟸و کتب |
||
خط ۵:
[[کاهش جمعیت]]، پراکندگی جمعیت شهرها، تهاجمات گسترده، و جابهجاییهای مردم، که در [[دوران باستان متأخر]] آغاز شده بود در قرون وسطی آغازین ادامه یافت. جنبشهای بزرگ در [[دوره مهاجرتها|دورهٔ مهاجرتها]]، از جمله تیرههای مختلف [[ژرمنها]]<nowiki/>, پادشاهیهای تازهای را بر روی باقیماندههای امپراتوری روم غربی بنا کردند. در قرن هفتم میلادی [[شمال آفریقا]] و خاورمیانه—که جزئی از [[امپراتوری بیزانس]] بودند—به زیر سلطهٔ [[خلافت اموی]] و امپراتوری اسلامی درآمدند. اگرچه با به وجود آمدن تغییرات اساسی در ساختارهای سیاسی و جامعه، میراث [[دوران باستان متأخر|دوران باستان متاخر]] بهطور کلی نابود نشد. امپراتوری بیزانس که ادامه دهندهٔ راه امپراتوری روم بود، توانست در شرق مدیترانه به حیاتش ادامه دهد و یک قدرت بزرگ باقی بماند. نظامنامهٔ قانونی امپراتوری، به نام ''[[بدنه قانون مدنی]]'' یا «نظامنامهٔ ژوستینین» در [[ایتالیای شمالی]] و در سال ۱۰۷۰ دوباره کشف شد و در دوران قرون وسطی مورد تحسین قرار گرفت. در غرب، بیشتر پادشاهیها نهادهای باقیمانده از دوران امپراتوری روم را با یکدیگر ترکیب و حفظ نمودند. صومعهها و راهبها به [[مسیحیسازی]] [[پاگانیسم|کافران اروپایی]] بدون توقف ادامه دادند. [[فرانکها]] توانستند تحت حکومت [[کارولنژیها|دودمان کارولنژیها]] [[امپراتوری کارولنژی|امپراتوری کوتاه مدت کارولنژی]] را در قرن هشتم و اوایل قرن نهم میلادی برپا کنند. این امپراتوری بیشتر مساحت اروپای غربی را به زیر سلطه خود درآورد ولی کمی بعدتر بخاطر فشار جنگهای داخلی و یورشهای مهاجمان خارجی همانند: [[وایکینگها]] از شمال، [[هجوم مجارها به اروپا|مجارها]] از شرق، و [[سارازن]]ها از جنوب، از پای درآمد و نابود شد.
در طول قرون وسطی میانی، که پس از سال ۱۰۰۰ میلادی آغاز شد، جمعیت اروپا به سرعت رو به افزایش نهاد توسعهٔ اختراعات در زمینههای تکنولوژی و کشاورزی اجازهٔ رشد تجارت و [[دوران گرمایشی قرون وسطی]] که باعث تغییرات آبوهوایی گردیده بود باعث افزایش میزان بازده برداشت محصولات گردیده بود. [[اربابمنشی]]، روستائیان را در روستاها سازماندهی مینمود تا داراییها و خدمات کارشان را به [[اشراف]] ارائه دهند و [[اربابرعیتی|فئودالیسم]]، ساختاری سیاسی بود که بوسیلهٔ آن [[شوالیه]]ها و اشراف دونپایه، خدمات نظامیشان را در مقابل حقی از زمینها به
دوران قرون وسطای متأخر همراه با فجایع بزرگ و مشکلات فراوانی شناخته میشود از جمله قحطی، طاعون و جنگ که باعث کاهش جمعیت قارهٔ اروپا گردیدند؛ میان سالهای ۱۳۴۷ و ۱۳۵۰، [[مرگ سیاه]] باعث کشته شدن یک سوم کل جمعیت قارهٔ اروپا در آن زمان گردید. ستیزها، [[هرطقه|بدعتکاری]]<nowiki/>ها و [[دو دستگی غرب|جدایش غرب]] در [[کلیسای کاتولیک]] همزمان با مناقشات میان ایالتی، نزاعهای مدنی و شورش دهقانان سراسر پادشاهیهای گوناگون را درنوردیدند. با آغاز توسعهٔ فناوری و فرهنگی جامعهٔ اروپایی دوران قرون وسطای متأخر به پایان رسید و اروپا به [[دوران مدرن نخستین]] وارد شد.
خط ۲۱:
در طول سده دوم میلادی، [[امپراتوری روم]] توانست به اوج گستردگی سرزمینی خود دستیابد؛ روم در دو سدهٔ پسین، کاهش قدرت و توانایی ادارهٔ مناطق دورافتادهترش را تجربه نمود.<ref name="Cunliffe391">Cunliffe ''Europe Between the Oceans'' pp. 391–393</ref> مشکلات اقتصادی همانند تورم و فشارهای خارجی بر مرزهای امپراتوری باعث بروز [[بحران قرن سوم]] در امپراتوری گردید، در این بحران امپراتورهایی که بر تخت مینشستند پس از اندک زمانی بوسیلهٔ غاصبی از قدرت برکنار میگردیدند.<ref name="Collins3">Collins ''Early Medieval Europe'' pp. 3–5</ref> در طول سده سوم میلادی مخارج نظامی پیوسته افزایش مییافت، که یکی از دلایل اساسی آن [[جنگهای ایران و روم|جنگ]] با [[شاهنشاهی ساسانی]] بود که در میانهٔ سده سوم تجدید نیرو نمودهبود.<ref name="Heather111">Heather ''Fall of the Roman Empire'' p. 111</ref> شمار سپاهیان دو برابر گشت و واحدهای کوچک نظامی و سواره نظامها جای [[لژیونر|لژیونرهای رومی]] را به عنوان واحدهای تاکتیکی سپاه امپراتوری، گرفتند.<ref name="Brown24-25">Brown ''World of Late Antiquity'' pp. 24–25</ref> نیاز به درآمد بیشتر منجر به برقراری مالیاتهای سنگینتری گردید و باعث تباهی شمار و طبقهٔ خانوادههای سرمایهدار یا ملکداران گردید و شمار افرادی از آنان را حاضر به قبول مسئولیتی حکومتی و اداری در شهرهای خودشان بودند را، به شدت کاهش داد.<ref name="Heather111" /> کارمندان بیشتری برای برآورده کردن احتیاجات سپاه در ادارات مرکزی مورد نیاز بود که موجب دادخواهی شهروندان گردید مبنی بر اینکه شمار جمعآوری کنندگان مالیات در امپراتوری از شمار مالیاتدهندگان بیشتر است.<ref name="Brown24-25" />
امپراتور [[دیوکلسین]] (۲۸۴–۳۰۵ در قدرت)، امپراتوری را در سال ۲۸۶ به دو بخش اداری و اجرایی [[امپراتوری روم شرقی|نیمه شرقی]] و [[امپراتوری روم غربی|نیمه غربی]] تقسیم کرد؛ اما این تقسیمبندی به وسیلهٔ ساکنان و فرمانروایان این بخش به در نظر گرفته نمیشد از آنجایی که تمامی فرمانهای قانونی و اجرایی یک بخش در بخش دیگر نیز معتبر شناخته میشد.<ref name="Collins9">Collins ''Early Medieval Europe'' p. 9</ref>{{efn-ua|This system, which eventually encompassed two senior co-emperors and two junior co-emperors, is known as the [[Tetrarchy]].<ref name=Collins9 />}} در سال ۳۳۰ م و پس از دورهٔ جنگهای داخلی، [[کنستانتین یکم|کنستانتین بزرگ]] (۳۰۶–۳۳۷ در قدرت) شهر [[بیزانتیوم]] را به عنوان پایتخت قسمت شرقی و نام تازهٔ ''[[قسطنطنیه|کُنستانتینوپول]]'' بنیان نهاد.<ref name="Collins24">Collins ''Early Medieval Europe'' p. 24</ref> اصلاحات دیوکلیسن بدون اینکه منجر به جنگ داخلی گردد، دیوانسالاری حکومتی را تقویت کرد، سیستم مالیاتی را اصلاح کرد و سپاه امپراتوری را قدرتمندتر کرد، این اصلاحات برای دوام امپراتوری زمان بیشتری فراهم کرد اما نتوانست مشکلاتی که پیش روی امپراتوری قرار میگرفت را حل نماید؛ از این مشکلات میتوان به این موارد اشاره کرد: مالیاتهای سنگین، کاهش میزان زادوولد، و فشار بر روی مرزهای امپراتوری و ….<ref name="Cunliffe405">Cunliffe ''Europe Between the Oceans'' pp. 405–406</ref> جنگ و درگیری داخلی میان امپراتورهای رقیب به کاری رایج در میان سده چهارم میلادی بدل شده بود و باعث گشت تا سربازان و نیروهایی که باید در مرزهای امپراتوری
[[پرونده:Europe map 450.PNG|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Europe_map_450.PNG|چپ|بندانگشتی|نقشهٔ تقریبی مرزهای اروپا در حدود سال ۴۵۰ میلادی]]
در سال ۳۷۶ م [[گوتها]]، که از [[هون]]ها فرار میکردند، اجازهنامهای از امپراتور [[والنس]] دریافت نمودند (۳۶۴–۳۷۸ م در قدرت) تا در ایالت رومی [[تراکیه]] واقع در شبهجزیره [[بالکان]] ساکن گردند. این اسکان یافتن به راحتی صورت نپذیرفت و هنگامی که افسران رومی نتوانست مشکلات به وجود آمده را برطرف نمایند، گوتها به تاخت و تاز و غارت در مناطق امپراتوری مبادرت ورزیدند.{{efn-ua|The commanders of the Roman military in the area appear to have taken food and other supplies intended to be given to the Goths and instead sold them to the Goths. The revolt was triggered when one of the Roman military commanders attempted to take the Gothic leaders hostage but failed to secure all of them.<ref name=Collins51>Collins ''Early Medieval Europe'' p. 51</ref>}} والنس که در تلاش برای از بین بردن این وضعیت وخیم بود در [[نبرد آدریانوپل]] در ۹ اوت ۳۷۸ م بدست گوتها کشتهشد.<ref name="Bauer47">Bauer ''History of the Medieval World'' pp. 47–49</ref> در کنار تهدیدهای کنفدراسیونهای قبایل از شمال در میان خود امپراتوری نیز مرزبندیهایی میان امپراتوری به وجود آمد، مخصوصاً کلیسای مسیحی که مشکلاتی را به وجود آورد.<ref name="Bauer56">Bauer ''History of the Medieval World'' pp. 56–59</ref> در سال ۴۰۰ م [[ویزیگوتها]] به امپراتوری روم غربی هجوم بردند و اگرچه مدتی عقب رانده شدند اما سرانجام در ۴۱۰ م [[غارت رم (۴۱۰)|شهر رم را غارت]] کردند.<ref name="Bauer80">Bauer ''History of the Medieval World'' pp. 80–83</ref> در سال ۴۰۶ م [[آلانها]]، [[وندالها]] و [[سوئبیها]] به سرزمین [[گل (سرزمین)|گل]] رسیدند؛ و پس از سه سال در تمام گل پخش شده و در ۴۰۹ م از [[پیرنه|کوهستان پیرنه]] گذشتند و بجایی که امروزه اسپانیا نامیده میشود، قدم گذاشتند.<ref name="Collins59">Collins ''Early Medieval Europe'' pp. 59–60</ref> [[دوره مهاجرتها]] با حرکت دستههای گوناگون مردم مختلف آغاز گشت و از نخستین گروهها تعداد بسیار زیادی از [[ژرمنها|مردم ژرمن]] بودند که از میان اروپا گذشتند. [[فرانکها]]، [[آلامانها]] و [[بورگوندیها]] در شمال سرزمین گل متوقف شدند و در همان هنگام [[آنگلها]]، [[ساکسونها]] و [[جوتها]] [[اسکان آنگلو-ساکسونها در بریتانیا|در بریتانیا ساکن شده]]،<ref name="Cunliffe417">Cunliffe ''Europe Between the Oceans'' p. 417</ref> و [[وندالها]] از تنگهٔ جبل الطارق گذشته و ایالت رومی [[آفریکا (استان روم)|آفریکا]] را تسخیر نمودند.<ref name="Collins80">Collins ''Early Medieval Europe'' p. 80</ref> در دهه ۴۳۰ م هونها هجوم به امپراتوری را آغاز کردند؛ فرمانروایشان [[آتیلا]] (۴۳۴–۴۵۳ در قدرت) تهاجمها به بالکان در سال ۴۴۲ م و ۴۴۷ م، به سرزمین گل در ۴۵۱ م و به ایتالیا در ۴۵۲ م را رهبری میکرد.<ref name="James67">James ''Europe's Barbarians'' pp. 67–68</ref> تهدیدات هونها تا هنگام مرگ آتیلا در ۴۵۳ م پابرجای بود؛ تنها پس از مرگ او بود که [[هون|کنفدراسیون هونی]] که او بینان نهاده و رهبری میکرد از هم پاشید.<ref name="Bauer117">Bauer ''History of the Medieval World'' pp. 117–118</ref> این یورشهای بزرگ قبایل مختلف، طبیعت سیاسی و بافت فرهنگی و مردمی، آنچه را که پیش از آن، امپراتوری روم غربی نامیده میشد را یکسره دگرگون ساخت.<ref name="Cunliffe417" />
خط ۵۳:
{{see also|لباسهای قرون وسطای آغازین|خوراکهای قرون وسطی}}در اروپای غربی، هنگامی که دیگران درگیر امورات مذهبی و کلیسا گشتهبودند و به امور غیرمذهبی توجهی نشان نمیدادند، برخی از خانوادههای نجیب و اشراف رومی از میان رفتند. ارزشهایی که برای [[ادبیات لاتین]] و [[:en:Education in Ancient Rome|آموزش]] آن قائل بودند، ناگهان ناپدید شد و اگرچه سوادآموزی همچنان اهمیتش را حفظ نمود اما بهسوی کاربردی شدن رفت و از حالت پیشینش که تنها نشانهٔ مقام اشراف و ثروتمندان بود، خارج شد. در سده چهارم میلادی، [[جروم|ژِروم]] (درگذشتهٔ ۴۲۰) در رؤیا دید که خداوند او را در مورد اینکه بیشتر وقتش را برای خواندن آثار [[سیسرون]] صرف میکند بجای آنکه به [[انجیل]] بپردازد، مورد ملامت و سرزنش قرار دادهاست. در سده ششم، [[:en:Gregory of Tours|Gregory of Tours]] (درگذشتهٔ ۵۹۴) رؤیای مشابهی را تجربه کرد، او در رویایش بجای آنکه بخاطر خواندن [[سیسرون]] سرزنش شود، برای فراگیری [[تندنویسی]] مورد تنبیه قرارگرفت.<ref name="Brown174">Brown ''World of Late Antiquity'' pp. 174–175</ref> در اواخر سده ششم، بخش عمدهای از سفارشهای مذهبی کلیساها از موسیقی و هنر بجای کتاب تشکیل گردیدهبود.<ref name="Brown181">Brown ''World of Late Antiquity'' p. 181</ref> بیشتر تلاشهای روشنفکرانه به پیروی و تقلید از اندیشههای کلاسیک محدود گردید، اگرچه برخی [[:en:Early medieval literature|آثار درخور توجه]] نیز پدید آمدند، که با محتویاتی شفاهی نیز همراه بودند که امروزه از میان رفتهاند. نوشتارهای [[:en:Sidonius Apollinaris|Sidonius Apollinaris]] (درگذشتهٔ ۴۸۹)، [[کاسیودوروس]] (درگذشتهٔ [[:en:Circa|c.]] ۵۸۵) و [[بوئتیوس]] (درگذشتهٔ c. ۵۲۵) نوعی از آثار این دورهاند.<ref name="Brown45">Brown "Transformation of the Roman Mediterranean" ''Oxford Illustrated History of Medieval Europe'' pp. 45–49</ref>
تغییرات بر سبک زندگی افراد غیر روحانی نیز
[[پرونده:Frühmittelalterliches Dorf.jpg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Frühmittelalterliches_Dorf.jpg|چپ|بندانگشتی|بازسازی یک روستای دهقاننشین متعلق به دوران قرون وسطای آغازین در باواریا]]رویدادها و سبک زندگی جامعهٔ دهقانان بسیار کمتر از جامعهٔ اشرافی به صورت مستند ثبت و نوشته شدهاست. بیشتر اطلاعاتی که در دسترس قرار دارد از راه [[باستانشناسی]] و اسناد اندکی نیز که به جزئیات زندگی دهقانان پرداخته و از دوران پیش از سده نهم میلادی باقیماندهاند، بدست آمدهاست. بیشتر توصیفاتی که از طبقههای فرودست جامعه برجای مانده یا از [[قوانین حقوقی]] یا در میان نوشتارهایی است که بوسیلهٔ اشراف به نگارش درآمدهاند.<ref name="Wickham204">Wickham ''Inheritance of Rome'' p. 204</ref> الگوهای زمینداری در همهٔ غرب یکسان نبودهاست؛ در برخی مناطق الگوهای زمینداری بر خُرد کردن هرچه بیشتر زمینها استوار شده بود در حالی که در برخی مناطق دیگر، استفاده از قطعههای بزرگ زمین، رایج بودهاست. این تفاوتها باعث ایجاد تنوع گسترده جوامع دهقانی گردید، برخی از آنان به زیر سلطه زمینداران اشرافی درآمدند در حالی که برخی دیگر میزان بالایی خودمختاری داشتند.<ref name="Wickham205">Wickham ''Inheritance of Rome'' pp. 205–210</ref> نوع سکونت نیز بسیار گوناگون بود. برخی دهقانان در سکونتگاههای بزرگی زندگی میکردند که گاهی اوقات تا ۷۰۰ نفر در آن سکونت داشتند. دیگران نیز در گروههای کوچکی از خانوادهها زندگی میکردند و برخی دیگر نیز در مزارع جداگانهای که در حومهٔ شهرها قرار داشت، زندگی میکردند. همچنین مناطقی نیز وجود داشتند که ترکیبی از دو یا چندین نوع از این الگوها، در آنها بهطور همزمان وجود داشت.<ref name="Wickham211">Wickham ''Inheritance of Rome'' pp. 211–212</ref> برخلاف اواخر دوران روم، هیچ اختلاف شدیدی میان وضعیت قانونی دهقانان آزاد و اشراف وجود نداشت و یک خانواده دهقانی آزاد میتوانست تا با انجام خدمت نظامی و جنگیدن برای یک لُرد قدرتمند، در طی چندین نسل، به طبقهٔ اشرافی صعود نماید.<ref name="Wickham215">Wickham ''Inheritance of Rome'' p. 215</ref>
خط ۸۲:
{{main|امپراتوری فرانک|امپراتوری کارولنژی}}
[[File:Frankish_Empire_481_to_814-en.svg|پیوند=https://en.wikipedia.org/wiki/File:Frankish_Empire_481_to_814-en.svg|چپ|بندانگشتی|نقشه سرزمینهای تسخیر شده بوسیله فرانکها در میان سالهای ۴۸۱ تا ۸۱۸ میلادی]]
در میان سدههای ششم و هفتم، پادشاهی فرانکها در شمال سرزمین گل شامل سه پادشاهی به نامهای [[اوسترازیا]]، [[نوستریا]] و [[پادشاهی بورگوندی|بورگوندی]] میگردید، که همهی آنان تحت فرمانروایی [[مروونژیها|خاندان مروونژی]] قرار داشت که همگی آنان از جانشینان و وارثان تاج و تخت [[کلوویس یکم]] محسوب میگردیدند. سدهی هفتم دورانی آشفته از جنگهای میان [[اوسترازیا|اوسترازیایی]]<nowiki/>ها و [[نوستریا|نوستریایی]]<nowiki/>ها بود.<ref name="Bauer2462">Bauer ''History of the Medieval World'' pp. 246–253</ref> این نبردها باعث قدرتگیری پپن یکم (درگذشتهی ۶۴۰ م) و تبدیل شدن او به عنوان [[شهرداران کاخها|شهردار کاخ]] و
خاندان کارولنژی که به عنوان وارثان [[شارل مارتل]] شناخته مشدند توانستند در سال ۷۵۳ و در جریان کودتایی به رهبری [[پپن کهتر]] (فرمانروا در ۷۵۲-۷۶۸ م)، پادشاهیهای اوسترازیا و نوستریا را رسما به کنترل خود درآورند. در یک رویدادنامه همدورهی او، ادعا شدهاست که پپن اجازه و اختیار برای این کودتا را از طرف [[استفان دوم|پاپ استفان دوم]] دریافت نمودهبود. این جابجایی قدرت با تکیه بر پیروزیهای شارل مارتل و معرفی حاکمان مروونژی به عنوان پادشاهانی ستمگر بدست آمد. در سال ۷۶۸ و با مرگ پپن، پادشاهی او در دستان دو پسرش [[شارلمانی|کارل]] (درقدرت ۷۶۸-۸۱۴) و [[کارلمان یکم]] (درقدرت ۷۶۸-۷۷۱) قرار گرفت. با مرگ طبیعی کارلمان، کارل جلوی بر تخت نشستن پسر او را مسدود کرد و خود را به عنوان پادشاه اوسترازیا و نوستریای متحد معرفی نمود. کارل که اغلب با عنوان کارل کبیر و یا شارلمانی شناخته میشود در سال ۷۷۴م برنامهی توسعهی برنامه محور قلمروی خود را آغاز نمود و توانست بیشتر قسمتهای اروپا را که شامل فرانسه، شمال ایتالیا و آلمان امروزی هستند را به کنترل خود در آورد. در سری جنگهایی تا پس از سال ۸۰۰م به درازا کشید او همواره متحدانش را با تقسیم غنیمتهای جنگی و اعطای زمین به آنان، پاداش میداد.<ref name="Bauer371">Bauer ''History of the Medieval World'' pp. 371–378</ref> شارلمانی در ۷۷۴ به لومبارد یورش برد و با تصرف آن، سایه تهدید گسترش طلی لومباردها را از سر پاپ کم نمود و قلمرو و قدرت [[ایالات پاپی]] را گسترش داد.<ref name="Brown20">Brown "Transformation of the Roman Mediterranean" ''Oxford Illustrated History of Medieval Europe'' p. 20</ref>{{efn-ua|The Papal States endured until 1870, when the [[Kingdom of Italy]] seized most of them.<ref name=Davies824>Davies ''Europe'' p. 824</ref>}}[[پرونده:Aachener Dom Pfalzkapelle vom Münsterplatz 2014.jpg|بندانگشتی|کلیسایی در شهر آخن که در سال 805 میلادی به اتمام رسید.|جایگزین=|254x254پیکسل]]تاجگذاری شارلمانی در در روز کریسمس سال ۸۰۰ میلادی به عنوان امپراتور به عنوان نقطه تحولی در تاریخ قرون وسطی ثبت گردید و نشانی از بازگشت امپراتوری روم غربی نامیده شد زیرا امپراتور جدید توانسته بود بر بیشتر سرزمینهایی که پیش از این امپراتوری روم غربی نامیده میشد، فرمانروایی یابد.<ref name="Backman109">Backman ''Worlds of Medieval Europe'' p. 109</ref> این رویداد همچنین باعث ایجاد دگرگونی در روابط میان شارلمانی با امپراتوری بیزانس گردید، از آنجایی که در اختیار گرفتن عنوان امپراتور بوسیله کارولنژیها، آنان را هم ردیف دولت بیزانسی قرار میداد.<ref name="Backman117">Backman ''Worlds of Medieval Europe'' pp. 117–120</ref> چندین تفاوت میان امپراتوری تازه بنیان کارولنژی با دو امپراتوری روم غربی و امپراتوری بیزانس وجود داشت. سرزمینهای فرانکی ماهیتی روستایی داشت که تنها شهرهای کوچکی در آن وجود داشتند. بیشتر مردم، دهقانانی بودند که در مزارع کوچک سکونت داشتند. میزان تجارت بسیار اندک بود و به جزایر بریتانیا و اسکاندیناوی محدود میگردید در مقایسه با امپراتوری روم که دارای شبکه بزرگ تجاری به محوریت دریای مدیترانه بود.<ref name="Backman109" /> {{-}}
خط ۱۱۵:
{{main|جنگهای صلیبی|بازپسگیری اندلس|جنگهای صلیبی شمالی}}{{see also|دودمان مقدونیهای در امپراتوری بیزانس|دودمان کمننوس در امپراتوری بیزانس}}
[[پرونده:Crac des chevaliers syria.jpeg|بندانگشتی|[[دژ شهسواران]] در طول جنگهای صلیبی و برای [[شوالیههای هوسپیتالر]] ساخته شد.<ref name="Fortress268">Kaufmann and Kaufmann ''Medieval Fortress'' pp. 268–269</ref>]]
در سده یازدهم میلادی، [[امپراتوری سلجوقی|ترکان سلجوقی]] قسمت بزرگی از خاورمیانه را تسخیر نمودند. آنان ایران را در دهه ۱۰۴۰ م، [[ارمنستان]] را در دهه ۱۰۶۰ م و اورشلیم را در ۱۰۷۰ م به کنترل خود درآوردند. در سال ۱۰۷۱ م سپاه ترکان موفق گردید که سپاه امپراتوری بیزانس را در [[نبرد ملازگرد]] شکست دهد و امپراتور بیزانس، [[رومانوس چهارم]] (درقدرت ۷۱–۱۰۶۸) را به اسارت درآورد. پس از این شکست، ترکان به آناتولی یورش بردند و مرکزهای اصلی جمعیتی و اقتصادی بیزانس را به تسخیر خود درآوردند و ضربهای سخت بر پیکرهٔ امپراتوری وارد نمودند. اگرچه بیزانس موفق شد تا نیرویش را
هدف نهایی جنگصلیبی تسخیر [[اورشلیم]] و بازپسگیری آن از مسلمانان تعیین شدهبود. [[نخستین جنگ صلیبی]] بوسیلهٔ پاپ [[اوربان دوم]] (پاپ ۹۹–۱۰۸۸) اعلان گشت. این جنگ در شورای کلرمونت، در سال ۱۰۹۵ م و در پاسخ به درخواست امپراتور بیزانس، [[آلکسیوس یکم|الکسیوس یکم]] (درقدرت ۱۱۱۸–۱۰۸۱) برای کمک به رویارویی با پیشرفت روزافزون مسلمانان برپاشد. اوربان به هرکسی که نقشی را در این جنگ میپذیرفت، [[آمرزشنامه|آمرزشنامهای]] برای بخشایش گناهانشان اعطا میکرد. در نتیجه دهها هزار نفر از مردم و از طبقات گوناگون اجتماعی از اروپا به راه افتاده و اورشلیم را در ۱۰۹۹ م به تسخیر خود درآوردند.<ref name="MACrusades">Riley-Smith "Crusades" ''Middle Ages'' pp. 106–107</ref> یکی از اقدامهای صلیبیهایی که خانهٔ خود را رها و به سوی شرق به راه میافتادند کشتار گستردهٔ یهودیان محلی ساکن اروپا و برسر راهشان به شرق بود. این رویداد بیرحمانه در طول [[نخستین جنگ صلیبی]] بهوقوع پیوست،<ref name="Jews191" /> هنگامی که جوامع یهودی ساکن [[کلن]]، [[ماینتس]] و [[ورمس]] همانند جوامع ساکن در میان دو [[سن|رود سن]] و [[راین (رود)|راین]] نابود شدند.<ref name="Comp397">Lock ''Routledge Companion to the Crusades'' pp. 397–399</ref> یکی دیگر از پیامدهای جنگهای صلیبی، پیدایش نوع تازهای از فرقههای رهبانی همانند [[فرقههای نظامی (جامعه رهبانی)|فرقهِ نظامیِ]] [[شوالیههای معبد]] و [[شوالیههای هوسپیتالر|هوسپیتالر]] بود، که سبک زندگی رهبانی را به خدمات نظامی درهم آمیختند.<ref name="Barber145" />
خط ۱۷۷:
در طول قرن پر آشوب چهاردهم، اختلافات درون رهبری کلیسا به پاپاسی آوینیون (۷۶–۱۳۰۹ منجر شد.<ref name=Thomson170>Thomson ''Western Church'' pp. 170–171</ref> که همچنین «اسارت بابلیان پاپیون» نامیده میشد که اشاره به [[اسیران یهودی در بابل]] بود<ref name=MAAvignon>Loyn "Avignon" ''Middle Ages'' p. 45</ref> سپس به [[دو دستگی غرب]] رسید که از سال ۱۳۷۸ تا ۱۴۱۸ ادامه داشت، زمانی که دو پاپ و سه پاپ رقیب وجود داشت که هر کدام را چندین ایالت پشتیبانی میکردند.<ref name= MAGreat>Loyn "Great Schism" ''Middle Ages'' p. 153</ref> مقامات کلیسایی در شورای کنستانس در سال ۱۴۱۴ جمع شدند. در سال بعد شورا یکی از پاپهای رقیب را کنار گذاشت و تنها دو نفر از متقاضیان را باقی گذاشت. پس از استماعات بیشتر، در ماه نوامبر ۱۴۱۷ شورا [[مارتین پنجم]] (پاپ ۱۴۱۷–۳۱) را به عنوان پاپ انتخاب کرد.<ref name=Thomson184>Thomson ''Western Church'' pp. 184–187</ref>
علاوه بر دو دستگی کلیسای غرب از درگیریها در الهیات هم رنج میبرد. برخی از آنها به الحاد متمایل شدند جان الیزابت وایکلیف (درگذشته ۱۳۸۴)، خداشناس انگلیسی، آز آنجایی که میگفت مردم عامه میبایست به متن کتاب مقدس دسترسی داشته باشند و همچنین برای اعتقاداتش به [[عشای ربانی]]، که بر خلاف دکترین کلیسا بود، در سال ۱۴۱۵ محکوم به ارتداد شد.<ref name=Thomson197>Thomson ''Western Church'' pp. 197–199</ref> تعالیم ویکلیف دو جنبش بزرگ مرتدین را که در سالهای بعد قرون وسطی واقع شد تحت تأثیر قرار داد. لولاردی در انگلستان و [[هوسیها]] در بوهمیا.<ref name=Thomson218>Thomson ''Western Church'' p. 218</ref> جنبش بوهمیان با تعالیم [[یان هوس]] آغازیدن گرفت که خود او در سال ۱۴۱۵ پس از اینکه توسط شورای کنستانس محکوم شد، در آتش سوزانده شد. کلیسای هوسیت، گرچه یک هدف جنگهای صلیبی بود اما بعد از قرون وسطی برجای ماند.<ref name=Thomson213>Thomson ''Western Church'' pp. 213–217</ref> ارتدادهای دیگری نسبت به کلیسا از جمله اتهامات علیه شوالیه تمپلار به وجود آمد، که منتهی به سرکوب آنها در سال ۱۳۱۲ و تقسیم ثروت کلان بین پادشاه فرانسه [[فیلیپ چهارم فرانسه]] (۱۳۱۴ – ۱۲۸۵) و هاسپیتالرها شد.<ref name=Templars>Loyn "Knights of the Temple (Templars)" ''Middle Ages'' pp. 201–202</ref>
با توجه به اینکه تنها روحانیون مجاز به مصرف شراب در [[آیین عشای ربانی]] بودند آیین و عمل پاپ بعدها در سالهای انتهایی قرون وسطی به تصفیههایی دست یافت. این موضوع فاصله بین روحانیون و مردم عوام را بیشتر کرد. مردم عامه مراسم زیارتهایشان را انجام میدادند، آثار مقدس را ستایش میکردند و اعتقادشان به قدرت شیطان را نگه میداشتند. صوفی مسلکان مانند [[مایستر اکهارت]] (دسامبر ۱۳۲۷) و توماس کمپس (۱۴۷۱) آثاری را نوشتند که به عوام آموزش دادند که بر روی زندگی معنوی داخلی خود تمرکز کنند که این زمینه را برای اصلاحات پروتستان فراهم کرد. علاوه بر عرفان و صوفی گری، اعتقاد به جادوگران و جادوگری نیز گسترده شد. در اواخر قرن پانزدهم کلیسا با محکوم کردن جادوگران در سال ۱۴۸۴ و تدوین جزوات
=== پژوهشگران، خردمندان و اکتشافها ===
|