قصدمندی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸:
 
[[باور]]
 
'''حیث التفاتی Intentionality'''
 
'''آنچه ادموند هوسرل(Husserl,Edmund-1859-1938) آن را تحت عنوان «حیث التفاتی و قصد» مطرح کرده با آنچه حکمای اسلامی در باب علم و آگاهی ابراز می‌دارند بسیار نزدیک است . این فیلسوف آلمانی اصطلاح «حیث التفاتی و قصد» را از برنتاو(Brentano,franz-1838-1917)گرفته و او نیز در به کار بردن این اصطلاح تحت تأثیر فلاسفه قرون وسطی بوده است . اکنون اگر توجه داشته باشیم که اندیشمندان قرون وسطای مسیحی با آثار فلاسفه‌ی بزرگ اسلامی آشنایی داشته‌اند به روشنی معلوم می‌شود که ادموند هوسرل به طور غیرمستقیم به طرز تفکر فیلسوفان مسلمان نزدیک بوده است .( غلامحسین ابراهیمی دینانی ، دفتر عقل و آیت عشق صفحه 74)'''
 
'''عبدالرزاق کاشانی می‌گوید : موقف ، مقام وقفه را تشکیل می‌دهد که در واقع نوعی درنگ میان دو مقام دیگر شناخته می‌شود  ... این مرحله یک مرحله‌ی بسیار مهم و ظریفی است که عارف در آن لحظه باید آن را درک کند . (دفتر عقل و آیت عشق صفحه 273)'''
 
'''تفاوت میان مقصود بالذات و معلوم بالذات نشان می‌دهد که علم ، در گوهر و ماهیت خود یک «حیث التفاتی» است که همواره به چیزی اشاره دارد .(دفتر عقل و آیت عشق صفحه 67) (دفتر عقل و آیت عشق،جلد سوم، غلامحسین ابراهیمی دینانی،تهران:انتشارات طرح نو چاپ دوم 1389)'''
 
'''[ حیث التفاتی : شما باید قصدِ توجه کردن به چیزی را بکنید تا از آن آگاه شوید و ملتفت آن بشوید پس اگر از چیزی ملتفت (آگاه) هستید ، به خاطر حیث (التفاتتان) به آن چیز است و در واقع قصدِ فهم ذاتِ آن چیز را کرده‌اید و در نتیجه آن چیز به صورت معلوم بالعرض بر شما آشکارشده و شما از آن آگاه گشته‌اید. در واقع شما با توجه به حیث التفاتی مقصود بالذات می‌کنی و آن چیز معلوم بالعرض می‌شود .'''
 
'''توجه : موجود مُدرک الزاماً به یک مقصود با لذات یا موجودی برای ادراک احتیاج ندارد و حتی اگر هیچ‌چیز در مسیر ادراک او قرار نگیرد باز هم آگاه و زنده است و حیث التفاتی فقط بیانگر ادراک اشیاء مختلف به تفکیک است و توانایی توضیح ماهیت ادراک را ندارد . توجه کنید که باید بین آگاهی و دقّت و تمرکز دقّت افتراق قائل شد . (نیروانا با حیث التفاتی توضیح داده نمی‌شود). حیث التفاتی تمرکز دقّت اوّل و یا آگاهی بر یک چیز است . بنابراین حتماً فاعل حیث التفاتی که همان عالِم است نیاز به یک مفعول برای حیث التفاتی‌اش دارد که آن مفعول همان معلوم است .'''
 
'''عالم = انسان = فاعل'''
 
'''معلوم = مورچه = مفعول'''
 
'''روند ادراک مورچه توسط انسان همان حیث التفاتی . مورچه برای انسان مقصود بالذات . شکل مورچه برای انسان معلوم بالعرض.'''
 
'''در روند معلوم بالعرض ، سطح آگاهی ، سر شیرگیری skimming  ، و ... دخیل است .'''
 
'''سؤال – آیا می‌شود حیث التفاتی نداشت ؟'''
 
'''جواب : از نظر بینندگان بله و از نظر فلاسفه نه .'''
 
'''حتی در مواردی که معلومی جهت متمرکز کردن حیث التفاتی‌مان به آن وجود نداشته باشد ، ما به دلیل زنده بودن مُدرک هستیم و حیث التفاتی داریم حال اگر هدفی در دسترس حیث التفاتی‌مان قرار نگیرد مانند (نیروانا) یا (خلأ بین دو باند بزرگ) (خطوط موازی parallel lines) حیث التفاتی‌مان به صورت سرگردان به حال تعلیق باقی می‌ماند ، مانند فایلی که باز نمی‌شود . (Yazdanpanah Askari)]'''
 
== منابع ==