استوار ساقی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
نجات ۰ منبع و علامتزدن ۱ بهعنوان مرده.) #IABot (v2.0 |
نجات ۲ منبع و علامتزدن ۰ بهعنوان مرده.) #IABot (v2.0 |
||
خط ۳۶:
* استوار «ساقی» گفته بود:<ref>{{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= |نام= |کتاب=سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام | ناشر=|نشانی=http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_4/ketab4200/ketab4200_11.pdf |سال=}}</ref> ''گاو میارن اینجا، چریک می فرستن بیرون!! بابا اینا را بزنید و ول کنید، دیگر نیندازید زندان و چیز یادشون ندید.''
* [[عباس واعظ طبسی]]:<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://jameehonline.com/گفتگو-با-حضرت-آيت-الله-واعظ-طبسيخاطرات/ |عنوان=امام (ره) خواستند که ما صحبت کنیم… | ناشر =پایگاه خبری جامعه آنلاین |تاریخ =۱۳۹۲-۰۹-۲۲ |تاریخ بازبینی=}}</ref> ''رئیس [[زندان قزلقلعه]]، سروان آشتیانی بود اما مدیر اجرایی و اداره کننده آن، استوار ساقی بود. عجیب بود، ایشان با هر زندانیای که زیردست بازجو، اعتراف میکرد، خیلی خشن بود و برعکس به کسی که مقاومت میکرد و حرفی نمیزد، احترام میگذاشت. آقای ساقی تا من را دید گفت، شما دوباره آمدی؟ گفتم حالا یک سلول خوبی به ما بده! گفت باشد و همین کار را هم کرد.''
* [[اکبر هاشمی رفسنجانی]]: ''در یک سلول انفرادی زندان قزل قلعه بودم … آنجا را چند نفر استوار اداره میکردند و مدیریت و نگهبانی دست اینها بود. رئیس آنها ساقی بود و سه، چهار نفر دیگر هم بودند. آدمهای نجیب و خوبی بودند.''<ref>{{یادکرد وب |نویسنده
* [[محمد هاشمی رفسنجانی]]: ''من هم به منزل[[اللهیار صالح|اللهیار]] که در خیابان ۱۷ آذر، روبروی دانشگاه تهران بود، رفتم تا بلکه بواسطه این نامه، اطلاعاتی کسب کنم. آن روز استوار ساقی هم با لباس شخصی (کت و شلوار) آنجا بود. ساقی خودش از علاقمندان و اعضای [[جبهه ملی ایران|جبههٔ ملی]] بود. وقتی مرا آنجا دید جا خورد. فکر نمیکرد من با جبهه ملی رفت و آمدی داشته باشم. پیش از این در دستگیری دوم مرا دیده بود و میدانست که از تیپ مذهبیون هستم. همانجا اللهیار صالح سفارش کرد. ساقی هم اطلاعاتی داد''.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://www.ibna.ir/vdciqvazzt1a3q2.cbct.html |عنوان=روایت رئیس اسبق «صدا و سیما» از شایعه اعدام برادرش/ مروری بر کتاب محمد هاشمی | ناشر = خبرگزاری کتاب |تاریخ =۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ |تاریخ بازبینی=}}</ref>
* همنشین بهار:<ref name="همنشین بهار"/> ''ساقی زندانیان مقاوم را دوست داشت و در مقابل، با زندانیان دون همت و سازشکار، خشن بود. گاه برای تحقیر زندانیانی که زیر شکنجه بلبل زبانی میکردند و دوستانشان را لو میدادند، با لهجه شیرین ترکیاش میگفت: «آخه تو که کونش نداشتی چرا چریک شدی؟» یا (چرا کمونیست شدی؟)''
* [[حسین شاهحسینی]]:<ref>{{یادکرد وب |نویسنده =علی ابوالحسنی |نشانی=http://www.iichs.org/PDF_files/O_AzAyariTaLompa.pdf |عنوان=از عیاری تا لمپنیسم: مصاحبه با آقای حسین شاه حسینی راجع به… | ناشر = |تاریخ = |تاریخ بازبینی=}}</ref> ''مسئول زندان قزلقلعه از آن تیپ افرادی بود که در حرفة زندانبانی احساس مروت و انساندوستی داشت. ضمن انجام وظیفه با زندانیان مهربان بود، به درد دل آنها گوش میکرد و به قدر توان و قدرت خود به آنها نیکی میکرد. یکبار به علت خرابی حمام زندان و نیازی که به شستن بدنم داشتم، ساقی بدون کسب مجوز از رؤسای مربوطش مرا با مسئولیت خودش از زندان مرخص کرد تا در شهر استحمام کنم و برگردم. نظیر همین کمکها را به دیگر زندانیان نیز میکرد.'' ''برخورد او با زندانیان بر اساس قانون بود و تا زمانی که زندانیها به مقررات احترام میگذاشتند برخورد او محترمانه و نرم بود. در مواردی که زندانی پس از بازگشت از بازجویی شکنجه شده و آسیب دیده بود پیگیر درمان و بهبودی زندانی بود و مراعات حال آنها را میکرد. استوار ساقی دربارهٔ رفتار محترمانه مأمورین زندان با خانواده محکومین به ویژه خانمها بسیار سخت گیر بود ''<ref>هفتاد سال پایداری - خاطرات حسین شاه حسینی - به کوشش امیر طیرانی - نشر چاپخش ۱۳۹۴ - ISBN 978-600-6799-27-8 - صفحهٔ ۴۱۲</ref>
* عبدالعلی بازرگان:<ref>{{یادکرد وب |نویسنده
== منابع ==
|