اریش لودندورف: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
افزودن تصویر
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۶:
لودندورف بر واگذاری قلمرو عظیمی که در معاهده برست_لیتوفسک{{نشان|شش}} به روس ها تحمیل شده بود، پافشاری نمود، هر چند چنین چیزی مستلزم باقی ماندن یک میلیون سرباز آلمانی در شرق بود. نمایندۀ وی در مذاکرات صلح با روس ها، حتی امتیازات اقتصادی_که مورد طمع صاحبان صنایع آلمانی بودند_ را نیز تقاضا کرد. فرماندهان از طریق اصرار بر مرزهایی توسعه یافته که آلمان با آن بتواند درآینده از خود دفاع کند، همچنان به سنگ اندازی در مسیر ارائه پیشنهاد صلح به قدرت های غربی ادامه دادند. لودندورف ژرمن ها را به مثابه"نژاد والا" در نطر میگرفت<ref>{{cite book|last1=Delbrück|first1=Hans|title=Ludendorffs selbstportrait|date=1922|publisher=Verlag für Politik und Wirtschaft|location=Berlin|page=11}}</ref> و طرح هایی ریخت که در صورت پیروزی شان، سربازان سابق را در دولتهای حوزه بالتیک و آلزاس-لورن(فرانسه) مسکن دهد، جایی که قرار بود اموالی که از فرانسویان غصب کرده بودند را برای خود به یغما ببرند.<ref name="Ludendorff, 1919, II, p. 76">Ludendorff, 1919, '''II''', p. 76.</ref> OHL هم آن دسته از وزرای حکومت که ضعیف تشخیص می داد را یکی پس از دیگری از مناصبشان به زیر می کشاند.
 
=== "یورشتهاجم صلح" یا"تهاجم بهاره"در غرب ===
[[پرونده:Western Front 1917.jpg|بندانگشتی|270x270پیکسل|خط هیندنبورگ از آراس(Arras) شروع و تا نزدیکی سوآسون (Soissons) امتداد دارد. قسمت خط چین نیز پیشرفتگی(دماغه) ای است که ژرمن ها از آن عقب نشینی کردند و به خط هیندنبورگ خزیدند. مشخص است که خط هیندنبورگ درست در عقب این پیشرفتگی ساخته شد. ]]
بر خلاف مداخلات چالش برانگیز OHL در سیاست و دیپلماسی، ارتش های آنان همچنان به شاهکار خود ادامه میدادند. در جبهۀ غرب، OHL تراکم مدافعان در خط مقدم را متوقف کردند، تدبیری که تلفات نیروها بر اثر توپخانۀ دشمن کاهش داد. آنها دستور العملی مبنی بر [[دفاع در عمق|دفاع انعطاف پذیر(متحرک)]]{{نشان|هفت}} به سراسر نیروهای جبهه غربی خود صادر کردند؛ تاکتیکی که که بر مبنای آن، مهاجمینی که به خطِ مقدمِ نه چندان حفاظت شدۀ آلمان رخنه میکردند، ناخواسته به منطقه ای وارد می شدند که با توپخانه و ضدحملۀ آلمان در هم کوبیده می شدند. همین دکترین در طول جنگ دوم جهانی نیز به کار رفت؛ آکادمی های نظامی این تاکتیک های جدید را به تمامی درجه های نظامی آموزش دادند. اثر این ابتکار لودندورف را زمانی میتوان مشاهده کرد که توجه شود در نیمۀ نخست 1916(وقتی هنوز فالکنهاین منصب دار OHL بود) 77 سرباز آلمانی در برابر هر 100 سرباز بریتانیایی کشته یا مفقود می شدند در حالی که در نیمۀ دوم این سال(که هیندنبورگ و لودندورف عهده دار OHL شدند) این رقم به 55 سرباز آلمانی در برابر هر 100 سرباز بریتانیایی کاهش یافت.<ref>{{cite book|last1=van der Kloot|first1=William|title=World War I fact book|date=2010|publisher=Amberley|location=Stroud, Gloucestershire|page=110}}</ref> در فوریه 1917 با اطمینان از اینکه فرماندۀ جدید فرانسویان، [[روبر نیوِل]]، دست به یورش خواهد زد و به درستی نیز پیش بینی شد که این یورش با هدف فشردنِ پیشرفتگی(دماغۀ) آلمان در حد فاصل آراس(Arras) و نویون(Noyon)(به نقشه دقت کنید) انجام خواهد شد، آلمان ها به خط هیندنبورگی که در پائینِ همین پیشرفتگی قرار داشت، عقب نشستند؛ آنها زمینی که رها کردند را در عملیات موسوم به آلبریخ سوزانده و خالی از سکنه کردند تا فرانسویان برای تهاجم به دردسر بیفتند. [[تهاجم نیول]] در آوریل 1917 به خاطر [[دفاع در عمق|دفاع متحرک در عمق]] آلمان ها بی اثر گردید؛ بسیاری از واحدهای فرانسوی نیز تمرد و سرکشی نمودند. بریتانیایی ها متفق خود را با یورشی موفق به نزدیکی آراس(خط هیندنبورگ از آراس آغاز می شد) یاری کردند. پیروزی عمدۀ آنان [[نبرد ویمی‌ریج|تصرف ویمی ریج]] با تاکتیک های نوآورانه ای که در آنها دسته های پیاده نظام را به گروه های ویژه ای منقسم کردند، بود. تصرف این ناحیه به تجسس های توپخانۀ بریتانیا دید خوبی نسبت به خطوط آلمان داد اما دفاع انعطاف پذیر آلمان مانع تصرف مواضع بیشتر شد. بریتانیایی ها در ژوئن 1917 موفقیت دیگری بدست آوردند زمانی که با بهره گیری از مین های منفجرۀ محتوی مقدار زیادی ماده منفجره که تا آن زمان سابقه نداشت، مسن ریج در فلاندر بلژیک را با حمله ای که با جزئیات و وسواس تمام طراحی شده بود اشغال نمودند. در ابتدای این نبرد، دفاع آلمان ها توسط ژنرال فون لوسبرگ که یک پیشگامِ دفاع عمقی بود، هدایت می شد اما وقتی بریتانیایی ها تاکتیک های بدیع خود را اجرا کردند، لودندورف شخضاً نظارتِ روز به روز بر آن عملیات را اعمال کرد. پس از این شکست وی نگران تحلیل روحیه نیروهایش شد، برای همین در ژوئیه 1917 OHL یک واحد تبلیغات سیاسی(پروپاگاندا) تأسیس نمود. در اکتبر 1917 این واحد شروع به ایراد خطابه هایی میهن پرستانه برای سربازان کردند، سربازان به مغزشان فرو می شد که در صورت باختن جنگ، "بردگان پایتخت بین المللی خواهند شد".<ref>Ludendorff, 1919, '''II''', p. 72.</ref> در پی سقوط تزار روس در مارس 1917، حکومت موقت روسیه یورشی موسوم به یورش کرنسکی در ژوئیه 1917 بر ضد خطوط اتریش_مجارستان در گالیسیا انجام داد. پس از موفقیتی نسبی، روس ها پس رانده شده و بسیاری از سربازانشان از جنگیدن سر باز زدند. آلمان ها با بهره گیری از بمباران توپخانه ایِ مختصر اما درهم کوبنده ای که در آن از سلاح های شیمیایی نیز استفاده شد، استحکامات ریگای روسیه را در سپتامبر 1917 اشغال کردند تا کار جبهه شرق را تمام کنند. بلشویک ها در اکتبر قدرت را در دست گرفتند و به زودی سر میز مذاکرات صلح حضور یافتند. جهت تقویت حکومت لرزان و دست و پا شکستۀ اتریش_مجارستان نیز آلمان ها چند نیرو فراهم نموده و حمله ای مشترک در اکتبر این سال به ایتالیا انجام دادند. آنها به خطوط ایتالیائیان در[[نبرد کاپورتو|کوه های کاپورتو]] رخنه کردند و دویست و پنجاه هزار ایتالیایی اسیر گشتند و باقی آنان وادار به عقب نشینی به خط دفاعی گراپا-پیاوه شدند. در بیستم نوامبر 1917 بریتانیا با حمله به کامبره فرانسه، آلمان را غافلگیر نمود. یک بمباران کوتاه و شدید، مقدم بر حملۀ تانک ها، سبب ساز رخنه به خط هیندنبورگ گردید. این با تولد لودندورف مصادف بود؛ اما او به قدری غمگین بود که نتوانست در ضیافت شام حضور یابد. بریتانیایی ها اما به قدری سازمان یافته نبودند که از این رخنۀ خود بهره برداری کنند بنابراین نیروهای ذخیره آلمان چنان ضدحمله ای زدند که در برخی نقاط دشمن را به خطوط اولیه خود بازپس راندند. در بدو 1918 تقریباً یک میلیون نفر از کارگرانِ کارخانه های تسلیحاتی، دست به اعتصاب زدند؛ یکی از خواسته های آنان صلح بدون الحاق بود. OHL فرمان داد که:"تمامی اعتصاب کنندگانی که قادر به حمل سلاح هستند، باید به جبهه اعزام گردند؛ [چرا که] با این عمل خود، خدمت نظامی را خوار و خفیف نموده اند."<ref>{{cite book|last1=Ludwig|first1=Emil|title=Hindenburg and the saga of the German revolution|date=1935|publisher=William Heinemann|location=London|page=153}}</ref>