موقعی که احمدخان ابدالی برای تحکیم یک دولت مرکزی اقدام نمود، در [[افغانستان]] شرایط زیر حکمفرما بود: استیلای بر افغانستان و تجزیهٔ آن توسط نیروهای اجنبی، عدم موجودیت حکومت مرکزی، رکود اقتصاد. اوضاع نابسامان اجتماعی و تحولات سیاسی در کشورهای همسایه زمینهٔ تشکیل یک حکومت مرکزی را در افغانستان مهیا ساخته بود. بعد از کشته شدن [[نادر افشار]] در اردوی بزرگ او بی نظمی پدید آمد. ناگفته نماند که یک بخش اردوی نادر افشار را قشون افغانی تشکیل میداد، تعداد آنها تقریباً به چهار هزار غلجایی و دوازده هزار سدوزائی و ازبک میرسید. نظر به پیشنهاد قوماندان عمومی '''نورمحمد خان''' از سران خان غلجایی و '''احمد خان ابدالی''' قطعات افغانی به [[قندهار]] سوق داده شدند. بعداً اقوام غلجایی، ازبک، ابدالی و هزاره خواهان تشکیل یک جرگه قومی گردید تا یکی از اعضای جرگه (مجلس) به حیث پادشاه تعیین گردد و برای ادارهٔ امور [[افغانستان]] حکومتی را تشکیل بدهد که تشکیل اینچنین جرگهای مورد قبول تمام سران اقوام واقع گردید. جرگهٔ مزار شیر سرخ در قلعهٔ نظامی نادر آباد در قندهار منعقد گردید و برای مدت نه روز ادامه پیدا کرد. اعضای جرگه به یک فیصلهٔ نهایی نمیرسیدند، زیرا هر خانِ مقتدر، خواهان سلطنت بود و تنها کسیکه در این جرگه خاموشی اختیار نموده بود، احمدخان ابدالی بود؛ زیرا احمدخان به قبیلهٔ سدوزایی تعلق داشت که از لحاظ کمیت نسبت به دیگر قبایل کوچکتر بود. سرانجام در روز نهم، اعضای جرگه چنین فیصله نمودند که یکی از اعضای جرگه را به حیث داور انتخاب نمایند. آنها فرد روحانی یی را برگزیدند که به هیچ قبیلهای تعلق نداشت و حتی باشندهٔ قندهار هم نبود. او همان صابر شاه کابلی پسر متصوف معروف «لایخوار» بود که همه مردم قندهار به او ارادت و اعتماد داشتند و این صوفی سیاستمدار از جا برخاست و احمد خان ابدالی را معرفی نمود و چند خوشهٔ گندم را به جای تاج شاهی در عمامهٔ او جاسازی کرد. خانهای بزرگ ناگزیر با احمدشاه بابا بیعت کردند و او را به حیث پادشاه افغانستان قبول نمودند. بعد از کشته شدن نادر افشار اوضاع ایران به بی نظمی گرایید، در شمال دولت جنیدی رو به انحطاط گذاشت و در هند دولت مرهته به رهبری «سیواجی» رویکار آمد و بعد از مرگ اورنگزیب دولت بابری هند قادر نبود در امور داخلی افغانستان مداخله نماید. تحولات مذکور باعث شد تا برای احمدشاه بابا اطمینان و خاطرجمعی به وجود آید. او توانست از این شرایط برای تشکیل یک دولت و اعادهٔ سرزمینهای از دست رفتهٔ افغانستان استفاده اعظمی نماید. احمدشاه بابا میدانست که ملاکین و رؤسای قبایل بخاطر حفظ منافع خویش، مشکلاتی را بر سر راهش به بار خواهند آورد. برای فایق آمدن بر این مشکلات، ایشان را در امور دولتی و نظامی شامل کرد، و در جرگهها برایشان عضویت داد و به نظریات ایشان ارج گذاشت و آنها را در سفرهای نظامی مصروف ساخت. بعد از آنکه احمدشاه بابا به سلطنت رسید نکات ذیل را به مثابهٔ اهداف مهم جهت تشکیل یک نظام باثبات در نظر گرفت: نخستین هدف او به وجود آوردن وحدت ملی و احیای مجدد دولت مرکزی در افغانستان بود. دومین هدف او تأمین سرحدات طبیعی از دریای آمو تا دریای سند بود و سومین هدف او دفاع در مقابل حملات کشورهای همجوار بود. برای از بین بردن اختلاف داخلی و گرفتن مشورهٔ مردم در امور دولتی برای نخستین بار یک شورای دایمی تشکیل نمود که یک تعداد اعضای جرگهٔ مزار شیرسرخ نیز شامل آن بودند. برای ادارهٔ بهتر نخست تشکیلات اداری و نظامی را بوجود آورد، تشکیلات مذکور اقتباسی بود از تشکیلات میرویس نیکه، و احمد شاه بابا میخواست تا این کار ناتمام او را تکمیل نماید. احمدشاه بابا در رأس تمام تشکیلات اداری، قضایی و نظامی صاحب نظر قاطع بود؛ بدین معنی که شخص پادشاه ادارهٔ تمام امور را بدست داشت و هم در سطح مرکز و ولایت تشکیلات اداری و نظامی ایجاد نمود. گرچه احمدشاه بابا در مدت ۲۶ سال سلطنت خود جهت تحکیم حکومت مرکزی به اصلاحات اداری و سفرهای نظامی در داخل و خارج آنقدر مصروف بود که نتوانست جهت انکشاف اقتصاد، تعلیم و تربیه و فرهنگ کشور توجه خاصی مبذول دارد، ولی با آن هم در زمان سلطنت وی بعضی کارها صورت گرفت؛ مانند: اعمار شهرهای قندهار و تاشقرغان و اعمار مقبره اش پهلوی خرقهٔ معروف به «خرقهٔ مبارک» که نماینده گینمایندگی از سبک معماری آن عصر مینماید. احمدشاه بابا در قندهار، هرات و پشاور مدارس بزرگی تأسیس نمود که مشهورترین آنها مدرسهٔ «جامع کهن قندهار» بود و نیز در قندهار نخستین موزیم را به نام «بیت الشرف» پایهگذاری کرد. احمدشاه بابا به عرفان و ثقافت علاقهٔ زیادی داشت، تعدادی از کتب در زمان سلطنت او به رشتهٔ تحریر درآمدند؛ مانند: «تاریخ احمدشاهی» در دو جلد توسط منشی دربار او '''محمود الحسینی'''، «تواریخ حافظ رحمت خانی» توسط '''میر محمد فاضل'''، کتاب طبی «بحرالفواید» توسط قاضی '''دل محمد افغان''' و «خلاصة الانساب» دربارهٔ نسب پشتونها توسط '''حافظ رحمت خان''' '''بړیڅ'''. احمد شاه بابا طبع شعری داشت و دیوان اشعار او نماینده گی از علاقهمندی وی با تصوف و عرفان مینماید.