عقل: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش 93.110.102.183 (بحث) به آخرین تغییری که InternetArchiveBot انجام داده بود واگردانده شد
برچسب: واگردانی
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات ردهٔ همسنگ (۳۰.۱) +نشانی+املا+مرتب (۱۴.۹ core)+اصلاح ارجاع لاتین: + رده:فضیلت
خط ۴:
عقل یک نیروی درونی [[انسان]] است که کنترل‌کننده و مهارکننده امیال او می‌باشد.<ref>ولی‌زاده، روزنامه جام‌جم، ۱۳۸۸</ref> عقل، [[فکر]]، و [[حس]] سه منبع شناخت در [[فلسفه]] هستند. [[افلاطون]]، [[دکارت]] و [[اسپینوزا]] از [[فیلسوف]]ان [[خردگرایی|عقل‌گرا]] هستند. در واقع عقل نیروی تشخیص خوب و بد است که در بدن انسان نهاده شده‌است.
 
== در جهان اسلام ==
[[اهل حدیث]] از مذهب [[اهل سنت]] و [[اخباری‌گری|اخباریون]] از مذهب [[شیعه]] با به کارگیری عقل مخالفند.<ref name=":0" /> اما در در مذهب [[شیعه اثنی عشری]] در [[علم اصول فقه]] عقل به عنوان یکی دیگر از ادلّه استنباط احکام‌شرعی و قوانین حقوقی علاوه بر [[قرآن]] و [[سنت]] و [[اجماع]] پذیرفته شده‌است.<ref>شب خیز، محمد رضا، اصول فقه دانشگاهی، نشر لقاء، قم - ایران، اول، 1392 ه‍. ش</ref>
البته بنا بر نظر برخی از دانشمندان متاخر شیعی استفاده از عقل به عنوان منبع احکام شرعی عملاً در هیچ موردی اتفاق نیافتاده است.<ref>شهید صدر، الفتاوی الواضحه 1: 98.</ref> اما در [[علم کلام]] متکلمین هر دو نحله شیعه و سنی نقش عقل در اثبات [[اصول عقائد]] را پذیرفته‌اند و آن را به کار بسته‌اند. امامان شیعه عقل را حجت باطنی خدا بر انسان‌ها می‌دانند.<ref name=":0">{{یادکرد وب|عنوان=جایگاه و گونه های روش عقلی در علم کلام|نشانی=http://ensani.ir/fa/article/91197/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87جایگاه-%D9%88و-%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87گونه-%D9%87%D8%A7%DB%8Cهای-%D8%B1%D9%88%D8%B4روش-%D8%B9%D9%82%D9%84%DB%8Cعقلی-%D8%AF%D8%B1در-%D8%B9%D9%84%D9%85علم-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85کلام|وبگاه=پرتال جامع علوم انسانی|بازبینی=2019-04-17|کد زبان=fa}}</ref>
 
== ریشه یابی و کلمات مرتبط ==
در زبان انگلیسی و دیگر زبان‌های به روز اروپایی " عقل" و کلمات مرتبط با آن بیانگر کلماتی با ریشه لاتین و یا یونانی در کاربرد فلسفی دارند. اصطلاح یونانی "λόγος" ریشه اصلی کلمه "منطق" در انگلیسی امروزی است اما این لغت همچنین می‌تواند به معنی "گفتار" یا "توضیح" و یا "شرح" باشد.<ref>{{Citation|first1=Henry George |last1=Liddell| first2=Robert |last2=Scott|title=A Greek–English Lexicon|chapter-url=http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus%3Atext%3A1999:text:1999.04.0057%3Aentry%3Dlo%2Fgos:entry=lo/gos|chapter=logos}}. For etymology of English "logic" see any dictionary such as [http://www.merriam-webster.com/dictionary/logic?show=0&t=1296722456 the Merriam Webster entry for logic].</ref>
 
به عنوان واژه ای با ریشهٔ فلسفی، این کلمه از نظر ساختار نسبتانسبتاً به شکل غیر وابسته به زبان‌شناسی در لاتین ترجمه شده‌است. در واقع این ساختار تنها یه ترجمه فلسفی گونه نمی‌باشد. در واقع این واژه نه تنها ترجمه ای بود که در فلسفه استفاده می‌شد، بلکه معمولاً به معنای حساب کاربری پولی متمایزکننده بود.<ref>{{Citation|chapter-url=http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus%3Atext%3A1999:text:1999.04.0059%3Aentry%3Dratio:entry=ratio|chapter=ratio|first1=Charlton |last1=Lewis|first2= Charles |last2=Short|title=A Latin Dictionary}}</ref>
 
کلمه فرانسوی "raison" به معنی علت از ریشه لاتین گرفته شده‌است، و این کلمه به شکل نوشتاری "reason" با معنی مشابه به لغت نامه انگلیسی نیز راه پیدا کرده‌است.<ref>[https://fa.glosbe.com/fr/fa/raison]</ref>
 
اولین فیلسوفان برای نشر و انتشار انگلیسی مانند فرانسیس بیکن، توماس هوبس، و جان لوکه همچنین طبق عادت به زبان‌های لاتین و فرانسوی می‌نوشت ند. آن‌ها از واژه‌هایی همانند “logos”, “ratio”, “raison” به جای “reason” به معنی عقل استفاده می‌کردند. معنی کلمه “reason” در کلماتی مانند “human reason” به معنی عقل یا ادراک بشر است که وجوه اشتراک زیادی با "عقلانیت" و صفتی مانند "عاقل" دارد. در متون فلسفی به جای کلماتی همچون “reasoned” یا “reasonable”، کلمه “rational” که همگی به معنی عقلانی هستند استفاده شده‌است.<ref>See [http://www.merriam-webster.com/dictionary/rational Merriam Webster "rational"] and [http://www.merriam-webster.com/dictionary/reasonable Merriam Webster "reasonable"].</ref> برخی از فیلسوفان مانند توماس هوبس از کلمه “ratiocination” به عنوان مترادفی برای کلمه "عقلانی (reasoning)" استفاده کرده‌است.
 
== عقل در تاریخ فلسفه ==
بسیاری از [[فلسفه دوران باستان|فلاسفه دوران باستان]] طبیعت را [[غایت‌شناسی|غایت‌مند]] می‌دانستند به این معنا که هر نوع موجودی دارای هدفی بود که دارای جایگاه مناسب خویش در نظام طبیعت بود که خود آن هم مجموعه‌ای غایات داشت. ظاهراً اول بار [[فیثاغورس]] و [[هراکلیتوس]] معتقد شدند که حتی [[گیتی]] دارای عقل است.<ref>{{Citation|title=The Presocratic Philosophers|edition=second|last1=Kirk|last2=Raven|last3=Schofield|publisher=Cambridge University Press|year=1983}}. See pp. 204 & 235.</ref>
 
[[ارسطو]] شاگرد [[افلاطون]] انسان را به عنوان [[حیوان ناطق]] تعریف کرد و بر عقل به عنوان وصف ذاتی طبیعت انسان تأکید کرد. او بالاترین [[سعادت]] انسان را زندگی دانست که به تبعیت عقل دارای انسجام، تعالی و کمال است.<ref>''[[اخلاق نیکوماخوسی|Nicomachean Ethics]]'' [[Nicomachean Ethics#Defining Happiness and the aim of the Ethics|Book 1]].</ref>
 
می‌توان گفت که کامل‌ترین و مؤثرترین تعبیر از عقل در مقام اندیشهٔ روشمند روش معروف [[دکارت]] بود.<ref>The man of Reason- Genevieve Lloyd</ref>
خط ۳۰:
 
[[سهروردی]] عقل را دارای انواع مختلف می‌داند،<ref>حکمت‌الاشراق، سهروردی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هفتم، ۱۳۸۳</ref><ref>عقل سرخ، سهروردی، انتشارات مولی، چاپ ششم، ۱۳۸۳</ref>
 
* عقل روباه
* عقل کاسب
سطر ۳۸ ⟵ ۳۷:
 
انواع عقل از نگاه فارابی عبارت است از:<ref>مسعود خشنودزاده، همشهری آنلاین، ۱۳۸۸</ref>
 
* عقل عامه
* عقل بالقوه
سطر ۸۱ ⟵ ۷۹:
بدن انسان دارای اعضا و جوارح است. چشم و گوش و بینی و دست و پا و دهان و… اعضای بدن انسان هستند. موضع چشم کجاست و موضع پا کجاست؟ هر دوی چشم و پا مهم هستند، چون اگر کسی پا نداشته باشد، مشکل دارد و اگر چشم<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=ابراهیمی دینانی|کد زبان=|تاریخ=|وبگاه=آثار و اندیشه‌های دکتر دینانی|نشانی=http://ebrahimi-dinani.com/theoretical-and-reason/|عنوان=عقل نظری و عملی چیست؟ با مثال|accessdate=۱۵ مارس ۲۰۱۹|archiveurl=https://web.archive.org/web/20170915101952/http://ebrahimi-dinani.com/theoretical-and-reason/|archivedate=۱۵ سپتامبر ۲۰۱۷|dead-url=yes}}</ref> هم نداشته باشد، مشکل دارد. اما چشم با این اندازه کوچکی که دارد نسبت به پا که دراز و بزرگ‌تر از چشم است، موقعیت اش چگونه است؟ آیا موقعیت و اهمیت چشم بیشتر است یا اهمیت پا؟ اهمیت چشم در این مثال بیشتر است. اهمیت فیزیولوژیکی چشم از پا بیشتر است. البته چشم با همه اعضای بدن رابطه دارد اما از اهمیت بیشتری برخوردار است. نظر، همانند چشم است و عمل همانند پا در این مثال ما است.
 
== مقاله انتقادی عقل ==
هامان، هاردر، کانت، کییرکگارد، نیتزشه، هیدگر، فوکالت، روتی، و بسیاری از فیلسوفان در مناظره ای که در مورد معنی اصلی واژه reason شرکت کردند. برخی مانند کییرکگارد، نیتزشه و روتی در مورد معنی واژه در حالت فاعلی و حتی در مواردی در دیگر حالات نیز مردد بودند. دیگر فیلسوفان همانند هگل اهمیت چند فاعلی بودن را مبهم می‌دانند و در تلاش برای نوسازی کلمه عقل بودند.
 
برخی متفکران مانند فوکالت، معتقد بودند که باید زندگی مدرن را نادیده گرفت و درک خود را از عقل و چیزی که به آن زندگی می‌گوییم را بر اساس عقل بیان کنیم.<ref name="Jürgen Habermas 1990">{{cite book |last=Habermas |first1=Jürgen |authorlink=Jürgen Habermas |title=The Philosophical Discourse of Modernity |location=Cambridge, MA |publisher=MIT Press |year=1990 }}</ref>
 
==روش های درک منطقی و استدلال==
===استدلال قیاسی===
زیر شاخه ای از فلسفه منطق می‌باشد . منطق مطالعه روی ادراک و عقل می‌باشد . قیاس کردن شکلی از درک کردن است که لزوما منجر بر اساس فرایض به وجود می آید. همچنین قیاس نتیجه ای است که توسط پروسهٔ مقایسسه کردن نتیجه‌گیری می‌شود. یک مثال از مقایسه عقلانی در قیاس منطقی به چشم میخورد که در زیر به آن اشاره می‌کنیم.
 
== روش های درک منطقی و استدلال ==
=== استدلال قیاسی ===
زیر شاخه ای از فلسفه منطق می‌باشد . منطق مطالعه روی ادراک و عقل می‌باشد . قیاس کردن شکلی از درک کردن است که لزومالزوماً منجر بر اساس فرایض به وجود می آید. همچنین قیاس نتیجه ای است که توسط پروسهٔ مقایسسه کردن نتیجه‌گیری می‌شود. یک مثال از مقایسه عقلانی در قیاس منطقی به چشم میخورد که در زیر به آن اشاره می‌کنیم.
* فرضیه 1: همه انسان‌ها فناپذیر هستند.
* فرضیه 2: سقراط یک انسان است.
* نتیجه گیری: سقراط فناپدیر است.
در این مبحث استدلال موجود است، زیرا فرضیه یک و دو اثبات شده هستند بنابراین تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند نتیجه‌گیری اشتباه باشد.
 
=== استدلال استنتاجی ===
استنتاج گونه ای از قیاس کردن می‌باشد که در مورد چیزها و اشیای نامعلوم و مشاهده نشده و یا طبق شواهد قبلی است. این برای نسبت دادن ویژکی‌ها و ارتباطات بر اساس مشاهدات و یا تجربیات قبلی می‌باشد . یا شرح دادن فرمول یا قانون بر پایه الگوهای محدود مشاهده شده برای بازسازی الگوهای پدیده ای است.
 
== جستارهای وابسته ==
سطر ۱۱۳ ⟵ ۱۱۰:
* شب خیز، محمد رضا، اصول فقه دانشگاهی، نشر لقاء، قم - ایران، اول، ۱۳۹۲ ه‍.ش
* عقل سرخ، سهروردی، انتشارات مولی، چاپ ششم، ۱۳۸۳.
* [http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=62519 مسعود خشنودزاده، همشهری آنلاین، ۱۳۸۸]{{پیوند مرده|date=اکتبر ۲۰۱۹ |bot=InternetArchiveBot }}.
* [http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100906835332 وحید ولی‌زاده، روزنامه جام‌جم، ۱۳۸۸].
* مجله مکتب اسلام، شماره ۷، سال چاپ ۱۳۸۱.
سطر ۱۳۹ ⟵ ۱۳۶:
[[رده:سکولاریسم]]
[[رده:فرهنگ غربی]]
[[رده:فضیلت]]
[[رده:متافیزیک ذهن]]
[[رده:مفهوم‌ها در منطق]]
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/wiki/عقل»