محمودصالح: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
به نسخهٔ 27502220 ویرایش 5.52.127.48 برگردانده شد: منبع ؟؟. (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
Anoshirevan chaharlang (بحث | مشارکت‌ها)
خنثی‌سازی ویرایش 27703526 از Elchapo1344 (بحث)
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۹:
}}
 
'''محمودصالح (محمدصالح)'''، یکی از پنج [[باب|بابِ]] زیرمجموعهٔ [[چهارلنگ]] بختیاری است. محمود صالح (یا محمدصالح)، در [[گویش بختیاری|گویشِ بختیاری]]، '''مم صالح''' خوانده می‌شود.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://books.google.com/books?id=iMdtAAAAMAAJ&q=haftlang+bakhtiarvand&dq=haftlang+bakhtiarvand&hl=en&sa=X&ei=Kb4tVIn1GfOS7AaUvYDoDQ&ved=0CCEQ6AEwAQ |عنوان=Iran Almanac and the Book of Facts | ناشر =Echo of Iran |تاریخ =1970 |تاریخ بازبینی=}}</ref><ref>{{یادکرد وب |نویسنده =Carl Skutsch |نشانی= http://books.google.com/books?id=yXYKAgAAQBAJ&pg=PA177&dq=haft+lang&hl=en&sa=X&ei=5Cs0VK7_JY_kaI3igbgF&ved=0CE0Q6AEwCA#v=onepage&q=haft%20lang&f=false|عنوان=Encyclopedia of the World's Minorities page.176 | ناشر = |تاریخ = |تاریخ بازبینی=}}</ref> [[ایل بختیاری]] از دو شاخه [[چهارلنگ]] و [[هفت لنگ]] تشکیل می‌شود<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://www.britannica.com/EBchecked/topic/49583/Bakhtyari |عنوان=Bakhtyārī | ناشر =[[دانشنامه بریتانیکا|Encyclopædia Britannica]] |تاریخ = |تاریخ بازبینی=3-25-2014}}</ref> و بر پایه نمودار اجتماعی ایل بختیاری،<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://www.iranicaonline.org/uploads/files/Bakhtiari/v3f5a081_t1_300.jpg |عنوان=نمودار اجتماعی طوایف بختیاری| ناشر =[[دانشنامه ایرانیکا]] |تاریخ = |تاریخ بازبینی=}}</ref> که پیشینهٔ آن به میانهٔ قرنِ پانزدهم میلادی بازمی‌گردد،<ref>{{یادکرد وب |نویسنده =Arash Khazen |نشانی=http://books.google.com/books?id=HMHcfc-WMB4C&pg=PA50&dq=haft+lang&hl=en&sa=X&ei=5Cs0VK7_JY_kaI3igbgF&ved=0CCoQ6AEwAg#v=onepage&q=haft%20lang&f=false |عنوان=Tribes and Empire on the Margins of Nineteenth-Century Iran p.22 | ناشر =[[دانشگاه واشینگتن]] |تاریخ =۲۰۰۹ |تاریخ بازبینی=۲۰۱۴}}</ref> هفت‌لنگ از چهارپنج باب<ref name=iranicaonline>{{یادکرد وب|نویسنده = |نشانی = http://www.iranicaonline.org/articles/baktiari-tribe |عنوان =BAḴTĪĀRĪ TRIBE | ناشر =Encyclopaedia Iranica |تاریخ = |تاریخ بازدید = ۸ ژانویه ۲۰۱۴}}</ref> و چهارلنگ از پنجشش باب تشکیل شده‌است.
 
== نام‌شناسی و پیشینه ==
بنا به روایتی، محمودصالح واژه‌ای برآمده از نام دو [[شخص حقیقی]] بنام‌های "'''محمود" ('''یا در برخی منابع و روایات"'''محمد")''' و "'''صالح"''' از نسل شخص صاحب منصبی به نام اردشیر بوده‌اند که دراوایل سلطنت صفویان می‌زیستند. در دوره حکومت صفویان، '''محمودآقا''' به‌عنوان نیا و جد طایفهٔ [[اورش|محمودصالح]] که معاصر با [[شاه اسماعیل صفوی|شاه اسمائیل صفوی]]، سیادت بعضی طوایف (چهارلنگ) بختیاری را برعهده داشت، از طرف حکومت صفوی به منصب خانیریاست در این طوایف رسید (دربرخی کتب [[تاریخ بختیاری]] محمود راباپسوندرا با پسوند خان خطاب کرده‌اند). بر این اساس، محمودصالح؛ به‌معنای محمود، پسرِ صالح است. لازماما استروایت ذکرسینه شودبه بابسینه محمودصالحدیگری بادر باببین بختیاری و همچنین منابع مکتوبی چون کتاب «تاریخ اصفهان» نوشته [[میوندجلال الدین همایی]] چهارلنگوجود دارد که، «صالح» را لقبی دانسته‌اند که (به احتمال قوی قبل از یکدوره نیایصفویان، مشترکسادات هستند،علوی دراز واقعنسل امام هشتم)، بخاطر شایستگی و درستکاری به «ملک اردشیر» جد "محمود "داده بودند. این روایت که محمود را فرزند (یا محمد"نواده) «اردشیر» می‌داند، وبا توجه به قرائن و اسناد، به احتمال قوی منظور از اردشیر، همان جداردشیر مشترکشبانکاره آخرین اتابک از [[ملوک شبانکاره]] می‌باشد، چرا که بعد از شکست سلسله اتابکان شبانکاره از «[[آل‌مظفر]]» دراواسط قرن هشتم هجری قمری(۷۶۵ه‍. ق)، ملک اردشیر فرزند ملک [[تاج الدین]] جمشید شبانکاره، آخرین اتابک از این دوملوک، بابسرزمین چهارلنگفارس را به قصد سرزمین «لربزرگ» ترک می‌کند. بعد از استقرار ملک اردشیر و سپس وفات او در ولایت لربزرگ، اولاد وی در میان لربزرگ (بختیاری) به «خانه اردشیر» مشهور بودند، چراکه در نسخه نخستین تذکره امامزاده شاه قطب الدین که در قرن نهم ه‍.ق نوشته شده بود، در ذکر نام مریدان شاه قطب الدین، از «خانه اردشیر» نام برده شده‌است. با این توضیحات، «محمود آقا» جد اعلای طایفه «محمودصالح» نیز، از همین خاندان ملک اردشیرشبانکاره (خانه اردشیر) می‌باشد.
اما روایت سینه به سینه دیگری در بین بختیاری و همچنین منابع مکتوبی چون کتاب «تاریخ اصفهان» نوشته [[جلال الدین همایی]] وجود دارد که، «صالح» را لقبی دانسته‌اند که (به احتمال قوی قبل از دوره صفویان، سادات علوی از نسل امام هشتم)، بخاطر شایستگی و درستکاری به «ملک اردشیر» جد "محمود "داده بودند. این روایت که محمود را فرزند (یا نواده) «اردشیر» می‌داند، وبا توجه به قرائن و اسناد، به احتمال قوی منظور از اردشیر، همان اردشیر شبانکاره آخرین اتابک از [[ملوک شبانکاره]] می‌باشد، چرا که بعد از شکست سلسله اتابکان شبانکاره از «[[آل‌مظفر]]» دراواسط قرن هشتم هجری قمری(۷۶۵ه‍. ق)، ملک اردشیر فرزند ملک [[تاج الدین]] جمشید شبانکاره، آخرین اتابک از این ملوک، سرزمین فارس را به قصد سرزمین «لربزرگ» ترک می‌کند. بعد از استقرار ملک اردشیر و سپس وفات او در ولایت لربزرگ، اولاد وی در میان لربزرگ (بختیاری) به «خانه اردشیر» مشهور بودند، چراکه در نسخه نخستین تذکره امامزاده شاه قطب الدین که در قرن نهم ه‍.ق نوشته شده بود، در ذکر نام مریدان شاه قطب الدین، از «خانه اردشیر» نام برده شده‌است. با این توضیحات، «محمود آقا» جد اعلای طایفه «محمودصالح» نیز، از همین خاندان ملک اردشیرشبانکاره (خانه اردشیر) می‌باشد.
 
چنان‌که در قدیم و در بین بختیاری، گاهی اصطلاح شبانکاره (که در زبان محلی شبون کاره یا شوانکاره گفته می‌شد) در پسوند نام طایفه محمودصالح بکار می‌رفت که همین پسوند شبانکاره در زبان بختیاری به مرور زمان (چون بسیاری از اسامی رایج دیگر) صیقل یافته و دچار تغییر شد و از شبانکاره به> شبون کاره>شون کور> و نهایتاً شوکور (همان صیقل یافته شبانکاره) مبدل شد، (مثالهایی از این قبیل می‌توان از نام شهرها یا طوایفی چون: آتروپاتگان که به>آذرابادگان>آذربایگان و نهایتاً به آذربایجان صیقل یافت/، ویا شهر: گندوپارس>گندو هارس>گندهار که به قندهار (نام یکی از شهرهای افغانستان) تبدیل شد/ ویا نام طایفه بابا احمدی در بختیاری که به مرور زمان صیقل یافته و به بامدی تبدیل شد، اشاره کرد. حال این اصطلاح در پسوند نام طایفه محمودصالح، و دیگر قرائن ذکر شده، و همچنین وجود طوایفی با نام ممصالح در بخش شبانکاره بوشهر، ویا استان‌های فارس و کوهگیلویه بویراحمد، همگی نشان می‌دهد که نسب و نژاد طایفه محمودصالح به شخص اتابک اردشیر و به دنبال آن، اتابکان شبانکاره پارس باشد.
سطر ۲۸ ⟵ ۲۷:
محمودصالح بزرگ‌ترین باب ایل چهارلنگ بختیاری به‌شمار می‌رود و بر اساس [[نظام طبقاتی]] ایلی در بختیاری در رده «بزرگ طوایف ایل چهارلنگ» نیز محسوب می‌شود. این طایفه در تاریخ ایل بختیاری، نقش بسزایی داشته و در دوره‌هایی نیز ریاست ایل بختیاری برعهده سران این طایفه بوده‌است و حتی نقش بزرگان این طایفه در برخی از رخدادهای سیاسی در سطح ملی نیز پررنگ وتاثیرگذار بود. معمولاً رهبری بیشتر قیام‌های ایل بختیاری به منظور تصاحب تاج و تخت و یا مبارزه علیه ظلم وستم برخی شاهان، بر عهده بزرگان وخوانین این طایفه بوده و به‌طوری‌که می‌توان بزرگان این طایفه را درتاریخ بختیاری، اشخاصی استبدادستیز قلمداد کرد.
 
در اواخر قرن دوازدهم هجری (در فاصلهٔ میان دو سلسهٔ افشار و زند) [[علیمردان خان چهارلنگ]] فرزند علی حیدرآقا«ناظر بختیاری»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیدعبدالله جزایری؛ تذکره شوشتر|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref> (از طایفه محمودصالح) یکی از سرکردگان ایل بختیاری، پس از تصرف غرب، مرکز ایران و جنوب تا [[خلیج فارس]]، حاکمیت کشور را تا قبل از روی کار آمدن [[کریم خان زند]] در دست داشت.<ref>سرگذشت ایل چهارلنگ صفحهٔ ۶۶</ref> [[کریم خان زند]] که از ابتدا بعد از پیروزی‌های متعدد در همدان و کسب شهرت با [[علیمردان خان بختیاری]] متحد شد و بنا بر پیشنهاد علیمردان خان، تصمیم گرفتند که با حکومت افشاریه بجنگند و به [[ابوالفتح خان بختیاری]] حاکم [[اصفهان]] که منصوب [[عادل شاه و سپس شاهرخ‌میرزا]] افشار بود، حمله کرده و او را شکست دهند. متحدین توانستند ابوالفتح‌خان و نیروهای شاهرخ شاه افشار را شکست دهند، و اصفهان را متصرف شوند. پس از تسخیر اصفهان، با وساطت برخی بزرگان از قتل ابوالفتح خان و [[سلیم خان]] افشار و [[موسی خان]] افشار و دیگر سرداران درگذشتند. علیمردان خان بختیاری و کریم خان زند و دیگر بزرگان بعد از این پیروزی پیمان اتحادی منعقد نمودند تا برای نجات ایران از هرج و مرج چاره‌ای بیندیشند. متحدین [[شاه‌اسماعیل سوم|ابوتراب]] نوهٔ مادری [[شاه سلطان حسین]] را با نام [[شاه اسماعیل سوم]] بر تخت نشاندند و خطبه وسکه به نام او زدند و مناصب را بین خود تقسیم کردند. علیمردان خان به علت سن کم شاه جدید، [[نایب السلطنه]] او شد و به مختار الدوله ملقب گشت (که تقریباً دو سال نائب السلطنه ایران بود و حکمرانی کرد)، کریم خان زند سردار کل سپاه و زکریا خان کزازی به [[وزارت کشور]] منصوب شد.<ref name=":3">{{یادکرد کتاب|عنوان=گلستانه، عبدالحسین؛ مجمل التواریخ گلستانه|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref> اما مدتی پس از آن اختلافاتی بین علیمردان خان نایب السلطنه و ابوالفتح خان ایجاد شد که علیمردان خان، ابوالفتح خان را مقتول نمود، سپس علیمردان خان مختار الدوله، کریم خان زند را برای سرکوب شورش‌های همدان، قزوین و تصرف غرب کشور با سپاهی روانه کرد. پس از این، برادرش حاجی باباخان بختیاری را حاکم اصفهان کرد و خود عازم دفع صالح‌خان بیات حاکم [[شیراز|فارس]] شد. در واقع علیمردان خان پادشاه واقعی ایران بود و شاه اسماعیل سوم تحت‌الامر او قرار داشت.
 
کریم خان زند بعد از تصرف مناطق شمال غرب و غرب، چون در نهان دنبال تصاحب قدرت از علیمردان خان بود با ارتباطاتی که سلیم خان افشار با وی داشت از غیبت علیمردان خان از اصفهان فرصت جسته، در یک شورای مشورتی با سرداران خود تصمیم گرفت که اصفهان را متصرف و با علیمردان‌خان بجنگد. او با ۳۰٬۰۰۰ سپاهی به اصفهان حمله برد و شهر را تصرف کرد. علیمردان‌خان نیز که فارس، بنادر و مناطق بحرین و عمان را متصرف و درصدد اخذ مالیات‌های شهرهای جنوب بود، در شیراز مستقر شد. وی بعد از اطلاع از این وقایع، برای رویاروی با کریم خان زند به سوی اصفهان حرکت کرد که در حین حرکت نیز بسیاری از نیروهای او از سپاهش فرار کرده و به سپاهیان کریم خان زند می‌پیوستند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=گلستانه، ابوالحسن بن محمد :مجمل التواریخ|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref> کریم خان زند نیز با سپاه خود راهی جنوب شد. در [[چهارمحال و بختیاری]] دو سپاه رو به روی هم صف آراستند و به نبرد پرداختند. در آن جنگ، بر اثر خیانت و فرار برخی سپاهیان علیمردان خان، علیمردان خان مغلوب شد.<ref>رجبی، کریم خان زند و زمان او، ۲۰–۴۴.</ref> اما این جنگ پایانِ کار علیمردان خان نبود پس از این نبرد، علیمردان خان برای تهیه سپاه و تجدید قواه به خوزستان و سپس [[کرمانشاه]] روانه شد، وی که توانسته بود به نبرهای سنگینی با کریم خان زند بپردازد، اما پس از مدتی، ناگهانی در منطقه دربند لرستان توسط محمد خان زند (نیروی نفوذی کریم خان) که ظاهراً از دست کریم خان زند فرار نموده و هم پیمان علیمردان خان شده بود، وعلیمردان خان وی را پناه داده بود، غافلگیرانه در یک مهمانی ترور شد.
 
بختیاری‌ها بخاطر اختلافات داخلی و عدم اتحاد نتوانستند حاکمیت را از زندیه تصاحب کنند و پس از مرگ علیمردان خان پسرش [[حیدر خان محمود صالح چهارلنگ بختیاری|حیدرخان چهارلنگ]] (محمودصالح) به نبردهای پراکنده‌ای در کوهستان‌های بختیاری علیه کریم خان زند پرداخت که حکومت زندیه از سرکوب و شکست وی عاجز ماند، تا اینکه پس از مدتی جنگ و جدال با وساطت علی محمدخان زند، سردارسپاه کریم خان، وبا دادن تضمین به هم به اختلافات پایان دادند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آصف، محمدهاشم/رستم التواریخ|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref>
 
یکی دیگر از خوانین محمودصالح، '''[[ابدال خان چهارلنگ بختیاری|ابدال خان]]''' عموزاده و داماد علیمردان خان (مختارالدوله)، که هم عصر دولت زندیه و اوایل تشکیل [[حکومت قاجاریه]] بود، که با اتحاد کردن تمام طوایف بختیاری علیه [[آقامحمدخان قاجار]] شورید و دعوی حکومت نمود و بختیاریها و دیگر اقوام همجوار مثل ارامنه گرجی ها، مردم عراق عجم و غیره وی را به شاهی برگزیدند و به وی لقب "شاه ابدال" بختیاری دادند ؛ وی در ابتدا شکستی سنگین به سپاهیان آقامحمدخان قاجار وارد کرد و آن‌ها را تا به تهران متواری نمود،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=گرنت واتسون، روبرت/تاریخ سیاسی، اجتماعی بختیاری《ترجمه مهراب امیری》|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref><ref name=":0" /><ref name=":1" /> سپس توانست گلپایگان ، خوانسار و فرهان را متصرف شود. او عده‌ای از بزرگان گلپایگان، خوانسار ، فراهان و احمدخان افغان ولد آزادخان از سرداران نادرشاه و همچنین عده ای از ارامنه و گرجیهای فریدن اصفهان را نیز با خود برای کارزار با آقامحمدخان قاجار مهیا کرد.<ref name=":2">{{یادکرد کتاب|عنوان=اعتمادالسلطنه، محمدحسن:تاریخ منتظم ناصری،|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref> اما در جنگی دومی که در منطقه عسگران (واقع در اصفهان) بین بختیاری‌ها و دیگر اقوام به فرماندهی ابدال خان و سپاه اقامحمد خان قاجار، رخ داد، علی‌رغم استقامت و دلاوری‌های ابدال خان در جنگ، به دلایلی چون اختلاف و تفرقه در سپاه بختیاری ، توسط آقامحمدخان قاجار که با تَطمیع کردن برخی سرانِ سپاه ابدال خان بوقوع پیوست که منجر به ترک میدان نبرد توسط برخی خوانین فریب خورده در مقابل سپاه قاجار شد ، و همچنین تجهیزات نظامی سپاه قاجار،قاجار از نیرو های بختیاری سر تر بود ، در نهایت ابدال خان و برخی از نیروهای او پس از مقاومت و پیکار در مقابل سپاه آقامحمدخان قاجار، کشته شدند و پیروزی نصیب آقامحمدخان قاجارشد.<ref name=":0">{{یادکرد کتاب|عنوان=سردار اسعد - لسان السلطنه سپهر، عبدالحسین/تاریخ بختیاری.|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref><ref name=":1">{{یادکرد کتاب|عنوان=همایی، جلال الدین/تاریخ اصفهان|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=گرنت واتسون، روبرت/تاریخ سیاسی و اجتماعی بختیاری《ترجمه مهراب امیری》|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref> این شکست که بر اثر خیانت برخی به ابدال خان صورت گرفته بود، برای ایل بختیاری و دیگر اقوام چون ارمنی ها و گرجی ها گران تمام شد، چنان‌که بعد از آن آقامحمدخان قاجار دستور قتل و غارت ارامنه ، گرجی ها و ایل بختیاری را داد که بسیاری از احشام و اموال آنها به غارت رفت. طایفه محمودصالح نیز به خاطر کشته شدن ابدال خان ، محمدتقی خان و فتاح خان و دیگر سران این طایفه درجنگ و همچنین تبعید محمدحسن خان و محمدحسین خان فرزندان ابدال خان به عراق و متفرق شدن برخی دیگر، تا مدت‌ها نتوانستند قدرت اولیه خود را بازیابی کنند.
 
اما در عصر [[ناصرالدین شاه قاجار]]، بر اثر ظلم و فشار شاهزاده احتشام الدوله حاکم لرستان و خوزستان و برادرش ایلدرم میرزا، نسبت به ایلات و طوایف، محمدعلی خان (اول) محمودصالح در سال‌های ۱۲۶۷ ه. قمری، الی ۱۲۷۲ ه. قمری، اوامر [[حکومت قاجار]] را پشت پا زده و فوج سَربندی را که مأمور دستگیری او بودند را محاصره و خلع سلاح نموده بود، و پس از آن در سردشت دزفول به سلسله نبردهای با ابراهیم میرزا فرزند احتشام الدوله قاجار پرداخت که پس از چند جنگ در پای دژ سردشت (معروف به دژ محمدعلی خان (اول)،) بناچارحکومت قاجار که صلاح را جز در مذاکره و صلح نمی‌دید، سپس حاجی شیخ جعفرمجتهد که نافذالکلمه بود را، از طرف دولت به رفع اختلافات و نزاع فی‌مابین محمدعلی خان (اول) محمودصالح و شاهزاده ابراهیم میرزا قاجار حاکم خوزستان نمود.<ref name=":2" /><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سرداراسعد ولسان السلطنه سپهر؛ تاریخ بختیاری|نام خانوادگی=|نام=|ناشر=|سال=|شابک=|مکان=|صفحات=}}</ref>
سطر ۴۶ ⟵ ۴۵:
طایفه محمودصالح از۶ تیره شامل: ۱: '''عالی داوود''' ۲:[[اورش]]، ۳:'''آدگار'''، ۴: '''محمدجلال الدین''' ،۵: '''کافلی ،'''۶: '''قلی،'''تشکیل شده‌است که هر تیره شامل اولادهایی می‌شوند. خوانین محمودصالح نیز همگی از نسل حیدرآقا فرزند داوود آقا و از نسل محمودصالح می‌باشند. امروزه با توجه به گسترگی جمعیت اولاد خوانین، می‌توان آن‌ها را در کنار شش تیره محمودصالح، به صورت تیره‌ای مجزا باعنوان حیدرداود معرفی نمود.
 
ایلوندان این طایفه اکثراً با نام‌های خانوادگی: صالحی، صالح پور، پورصالحی، محمودصالحی، اورش صالحی، شاهچهارلنگ،شاه محمدی، الهیاری، یادگارصالحی، جلال الدین صالحی، محمدی (کافلی)، فریدونی، حسن پور، چراغی، صدرانی (قلی)، رشیدی (کافلی)، گودرزی یا گودرزی نژاد (عالی داوود)، شجاعی، مردانی، داوودی (عالی داوود)، ساعدی، کرم پور، امیری، محمودپور، ضرغامی،اسماعیل زاده،ضرغامی، آقاخانی، ابدالی، نامداری، نادری، خسروي و...می‌باشند.
 
== محل زندگی ==
سطر ۶۰ ⟵ ۵۹:
* [[علیمردان خان چهارلنگ]]: نایب السلطه ایران بعد از مرگ نادرشاه افشار تا قبل از به قدرت رسیدن کریم خان زند.
* [[حاجی باباخان بختیاری|'''حاجی باباخان''' چهارلنگ بختیاری:]]<nowiki/>جد خوانین محمود صالح و حاکم اصفهان در سال۱۱۶۵ه‍.ق.
* [[سودجان|اسماعیل خان چهارلنگ]]:فرزند [[حاجی باباخان بختیاری|حاجی باباخان چهارلنگ]] و از سران شاخه چهارلنگ بختیاری.
*فتاح خان چهارلنگ :فرزند حاجی بابا خان از سرداران ایل بختیاری عصر زندیه و حاکم کرمان در عصر زندیه <ref name=":3" />
*[[حیدر خان محمود صالح چهارلنگ بختیاری|حیدرخان چهارلنگ]] بختیاری (محمودصالح): پسر علی مردان خان و رهبر مبارزات ایل بختیاری علیه [[کریم خان زند]].
* [[ابدال خان چهارلنگ بختیاری|ابدال خان بختیاری]] (محمود صالح): فرمانده ایل بختیاری در جنگ با [[آقا محمدخان قاجار]].
* محمدتقی خان فرزند ابدال خان: که در جنگ‌های ابدال خان با آقامحمدخان قاجار، رشادتها و دلاوری‌های زیادی از خود نشان داد و در جنگ عسگران نیز کشته شد.