صادق چوبک: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
اصلاح اشتباه تایپی
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خنثی‌سازی ویرایش 27770328 از 185.176.59.200 (بحث)
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۷:
| ملیت = {{پرچم|ایران}}
| تاریخ تولد = ۱۴ تیر ۱۲۹۵{{-}}{{تولد|۱۹۱۶|۸|۵}}
| محل تولد = [[آهوبوشهر]]، [[ایران]]
| والدین =محمد
| تاریخ مرگ = ۱۳ تیر ۱۳۷۷{{-}}{{مرگ و سن|۱۹۹۸|۷|۳|۱۹۱۶|۸|۵}}
| محل مرگ = [[برکلی، کالیفرنیا|برکلی]]، [[کالیفرنیا]]، [[ایالات متحده]]
| علت مرگ =
| محل زندگی = [[بوشهر]]، [[انگلیس]]، [[برکلی، کالیفرنیا|برکلی]]
| مختصات محل زندگی =
| مدفن = جسدش طبق وصیتش سوزانده شد و خاکستر آن به اقیانوس سپرده شد
|در زمان حکومت =
|اتفاقات مهم =
| نام دیگر =
سطر ۲۵ ⟵ ۳۲:
| همسر = '''قدسی خانم''' از سال ۱۳۱۶
| شریک زندگی =
| فرزندان = حسین،علیرضاروزبه، بابک
|تحصیلات =
|دانشگاه =
سطر ۴۰ ⟵ ۴۷:
|امضا =
}}
'''صادق چوبک''' (زاده تیر ۱۲۹۵، [[آهوبوشهر]] – درگذشته تیر ۱۳۷۷، [[برکلی، کالیفرنیا|برکلی]]) نویسنده ایرانی بود. او را همراه [[صادق هدایت]] و [[بزرگ علوی]]، پدران [[داستان‌نویس]]ی نوین ایرانی می‌دانند.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = سپانلو | نام = محمدعلی | پیوند نویسنده = محمدعلی سپانلو | عنوان =نویسندگان پیشرو ایران: از مشروطیت تا ۱۳۵۰ | سال =۱۳۸۷ | ناشر = [[انتشارات نگاه|نگاه]] |مکان = تهران | شابک =۹۶۴۳۵۱۱۳۰۸ | صفحه =۱۰۳}}</ref>{{سخ}}از آثار مشهور وی می‌توان از مجموعه داستان [[انتری که لوطی اش مرده بود]] و رمانهای [[سنگ صبور]] و [[تنگسیر (رمان)|تنگسیر]] نام برد.
 
اکثر داستان‌های وی حکایت تیره‌روزی مردمی است که اسیر [[خرافه]] و نادانی و پایبند به [[مذهب]] خویش هستند. چوبک با توجه به خشونت رفتاری ای که در طبقات فرودست دیده می‌شد سراغ شخصیت‌ها و ماجراهایی رفت که هرکدام بخشی از این رفتار را بازتاب می‌دادند و به شدّت به درهٔ تاریکی می‌بردند. او یک رئالیست تمام عیار بود که با منعکس کردن چرک‌ها و زخم‌های طبقه رها شده فرودست نه در جستجوی درمان آن‌ها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب این همه زشتی را نداشت. به همین دلیل چهره کریه و ناخوشایندی که از انسان بی‌چیز، گرسنه و فاقد رؤیا ارائه می‌دهد، نه تنها مبنای آرمان گرایانه ندارد بلکه نوعی رابطه دیالکتیکی است بین جنبه‌های مختلف خشونت. او در اکثر داستانهای کوتاهش و رمان سنگ صبور رکود و جمود زیستی ای را به تصویر کشید که اجازه خلق باورهای بزرگ و فکرهای مترقی را نمی‌دهد. از این منظر طبقهٔ فرودست هرچند به عنوان مظلوم اما به شکل گناهکار ترسیم می‌شود که هرچه بیشتر در گل و لای فرومی‌رود.<ref>مهدی یزدانی خرم، «کشف دوزخ- چوبک، ایدهٔ رئالیست بودن»، هفته نامهٔ شهروند امروز، سال سوم، شماره ۵۴، صفحهٔ ۱۲۰</ref>