ابن مقفع: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←زندگی: افزودن مطلب برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
ابرابزار |
||
خط ۲۹:
|گفتاورد=
}}
'''
روزبه کتابهای زیادی از [[پارسی میانه]] به عربی برگرداند. از میان کتابهایی که روزبه ترجمه کرد میتوان از [[کلیله و دمنه]]، [[تاجنامه انوشیروان]]، [[آییننامه (ابن مقفع)|آییننامه]]، [[سخنوری بزرگ]] (الأدب الکبیر) و [[سخنوری خُرد]] (الأدب الصغیر) نام برد.
خط ۵۶:
در بصره، ابن مقفع به خدمت خاندانی عباسی، یعنی آل علی بن عبدالله عمّ خلیفهٔ [[منصور (خلیفه)|منصور]] درآمده و از میان آن خانواده، بیشتر به [[عیسی ابن علی]] متمایل بود. بدینسان ملاحظه میشود که وی، از امویان برید و به عباسیان پیوست، اما در این پیوند هم خللی پدیدار است، زیرا این خاندان از طریق عبدالله بن علی که بر منصور شورید، مدعی خلافت بودند و منصور نیز به زحمت نگرانی خویش را از ایشان پنهان میداشت. در هر حال ابن مقفع به نوعی دبیر رسمی ایشان گردید و شاید به قول [[جاحظ]] آموزش فرزندان سلیمان بن علی را هم به عهده گرفت.<ref>{{پک|آذرنوش|زریاب خویی|۱۳۷۰|ک=ابن مقفع}}</ref>
در همین زمان بود که ابن مقفع، خواه از سر صدق و خواه به ملاحظات اجتماعی و سیاسی، آیینهایی را که بدان پایبند بود، فروگذاشت و به اسلام گروید و ابومحمد عبدالله خوانده شد. اما راویان گذشته خواستهاند که برای این کار نیز سببی ملموس و در عین حال شورانگیز بیان کنند. از این رو برخی گفتهاند که او روزی از کنار مکتبی میگذشت، کودکی به آواز بلند میخواند: «اَلَمْ نَجْعَلِ الاْرْضَ مِهاداً…»
سرانجام در سال ۱۴۲ هجری به دستور خلیفه و به دست سفیان بن
== عقاید ==
خط ۹۹:
گفت هنوز اسلام او درست نیست به تنور نهادند و بسوختند.»<ref>تاریخ طبرستان، جلد ۱، ص ۲۶.</ref>}}
[[عبدالحسین زرینکوب]] در کتاب [[دو قرن سکوت]] این واقعه را اینچنین نقل
{{نقل قول| حاکم بصره، سفیان بن معاویه، نویسنده زندیق را فرو گرفت و فرمان داد تنوری افروختند و اندام وی را یک یک بریدند و پیش چشم او به آتش انداختند.<ref>دو قرن سکوت - عبدالله بن مقفع -
== پانویس ==
|