سید ابوالقاسم کاشانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
InternetArchiveBot (بحث | مشارکت‌ها)
نجات ۲ منبع و علامت‌زدن ۲ به‌عنوان مرده.) #IABot (v2.0
جز جایگزینی با اشتباه‌یاب: بسر⟸به‌سر، دستورات⟸دستورها، لشگری⟸لشکری
خط ۳۸:
در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ [[محمدرضا شاه پهلوی|محمدرضا شاه]] ۲۱ ساله، بر تخت سلطنت پدرش نشست. در ۱۶ مهر ۱۳۲۰، کاشانی به نخست‌وزیر [[محمدعلی فروغی]] شکایت کرد. او در نامه اش، بر لزوم تصویب «قوانین الهی» و انتقاد از جایگزینی تدریجی مدارس سنتی مذهبی با مدارس مدرن و همچنین رفتار غیرقابل قبول پلیس در آزار با زنان محجبه و روحانیون معمم را تأکید کرد.<ref>{{پک|Rahnema|2012|ک=KĀŠĀNI, SAYYED ABU’L-QĀSEM|ص=640-647}}</ref>
 
در این دوران هم‌زمان با اشغال ایران، انگلیسی‌ها از [[علی سهیلی]]، نخست‌وزیر وقت خواستند که ابوالقاسم کاشانی را که یکی از مخالفان سرسخت آن‌ها بود و لطمات شدیدی در عراق بر پیکر آن‌ها وارد کرده بود، تبعید کند. او متهم بود که با آلمان همدست و مرتبط است و در سازمانی عضو بود که با افسرهای اس اس آلمانی سروکار داشت. در بیانیه‌ای که توسط سفارت انگلیس در تهران بعد حمله به آنچه ستون پنجم آلمان‌ها نامیده بودند منتشر شد، کاشانی همراه با حبیب‌الله نوبختی به عنوان سردسته فعالان ضد انگلیسی معرفی شده بودند. نوبختی بنیان‌گذار «حزب کبود»، حزب سیاسی طرفدار فاشیسم بود که پایه‌های آن بر اتحاد با آلمان نازی هیتلر بود. بدین ترتیب سید ابوالقاسم کاشانی و ۱۶۴ نفر از افراد متنفذ لشگریلشکری و کشوری را که ممکن بود دردسری برای انگلیسی‌ها ایجاد کنند، به بهانه تشکیل ستون پنجم آلمان در ایران توقیف کردند و در بیمارستان پانصد تختخوابی تهران و اراک تحت‌الحفظ درآوردند. وقتی کاشانی از دستور توقیف خود آگاه شد تلگرافی به فرمانداری نظامی فرستاد و تسلیم شدن خود را موکول به شرایطی اعلام کرد، اما فرماندار نظامی از طریق درج آگهی در جراید به وی اخطار کرد که خودش را تسلیم کند. سرانجام وی در ۲۷ خرداد ۱۳۲۳ شمسی در [[گلاب‌دره|گلاب دره]] شمیران دستگیر و بازداشت شد، سپس ۲۸ ماه در زندان نیروهای متفقین و نیروهای اشغالگر در رشت، اراک و کرمانشاه به سر برد. در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی هم با اینکه در تبعید بود، به نمایندگی مجلس انتخاب شد. اما به دستور ستاد ارتش متفقین، اسمش از فهرست اسامی نمایندگان مجلس حذف و به زندان روس‌ها در رشت فرستاده شد. سال ۱۳۲۴ در تلگرافی که حکومت به کرمانشاه فرستاد، دستور آزادی کاشانی را صادر کرد. وی در میان استقبال مراجع، علما و اهالی قم در ۲۷ شهریور ۱۳۲۴ وارد این شهر و سپس به تهران عازم شد. این اولین باری (در سه بار دستگیری در طول زندگانی‌اش) بود که بین سال‌های ۱۹۴۴ تا ۱۹۵۰ زندان، حبس خانگی و تبعید می‌شد.<ref>{{پک|Rahnema|2012|ک=KĀŠĀNI, SAYYED ABU’L-QĀSEM|ص=640-647}}</ref>
 
در ۲۶ تیرماه ۱۳۲۵ در پی زد و خوردی که بین کارگران هوادار حزب توده و کارگران مخالف آن‌ها روی داد سید ابوالقاسم کاشانی که به عزم زیارت مشهد مقدس در سمنان اقامت داشت، مسبب بلوا شناخته شده و طبق ماده ۵ قانون حکومت نظامی، بین راه شاهرود و سبزوار بازداشت شد. ابتدا به بهجت‌آباد قزوین و سپس به کمره (خمین فعلی) تبعید شد.<ref>{{پک|Rahnema|2012|ک=KĀŠĀNI, SAYYED ABU’L-QĀSEM|ص=640-647}}</ref> در این خصوص، دکتر مصدق در نامه مفصلی شدیداً به [[احمد قوام|قوام‌السلطنه]] نخست‌وزیر اعتراض کرد. در دی ۱۳۲۵ وقتی انتخابات تهران شروع شد، میلیون فهرست نامزدهای خود را منتشر کردند. وقتی این فهرست منتشر شد، وی نامه‌ای از تبعیدگاه به [[محمد مصدق]] نوشت که همین نامه پیمان مودت و دوستی را بین این دو برقرار کرد. در آن دوران [[سیدمحمد بهبهانی]] در مجلس ترحیم [[سید ابوالحسن اصفهانی]] خواستار آزادی سید ابوالقاسم کاشانی از شاه شد. شاه نیز پذیرفت و به قوام‌السلطنه نخست‌وزیر دستور آزادی سید ابوالقاسم کاشانی را داد و نخست‌وزیر با عزیمت ایشان به قزوین موافقت کرد. پس از چندی به تقاضای اهالی ابهر به آن شهر رفت و از آنجا به قزوین و سپس به تهران عزیمت کرد.<ref name=":0">{{یادکرد وب|نشانی=http://tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/106|عنوان=تاریخ ایرانی|ناشر=tarikhirani.ir|بازبینی=2016-09-18}}</ref>
خط ۱۰۵:
در ۲۵ خرداد ۱۳۳۲ نیز ملاقاتی میان کاشانی و زاهدی انجام شد. در این ملاقات که حدود ۴۵ دقیقه طول کشید و [[مظفر بقایی]]، میراشرافی و حمیدیه نیز در آن حضور داشتند، «سید ابوالقاسم کاشانی حمایت بی‌دریغ خود را از ایشان و سایر کسانی که جانشان به‌علت مبارزه با دیکتاتوری مصدق در خطر است ابراز داشتند.»<ref>روزنامه نبرد ملت، ۲۸ خرداد ۱۳۳۲</ref> [[فضل‌الله زاهدی]] تا ۲۹ تیر در مجلس بود و بعد از آن مجلس را ترک کرد و تا [[کودتای ۲۸ مرداد]] در خفا به سر می‌برد. سرلشکر [[نادر باتمانقلیچ]] از افسران کودتاچی که پس از ۲۸ مرداد به سمت ریاست ستاد ارتش رسید، در جریان محاکماتش پس از انقلاب ۱۳۵۷ به نقش سید ابوالقاسم کاشانی اشاره‌ای کرد و گفت:
 
«در اوایل سال ۳۲ به خدمت سید ابوالقاسم کاشانی مشرف شدم، حضرت از جریان سیاسی کشور متأثر بودند و دعا می‌کردند که مملکت نجات پیدا کند و به من گفتند تلاش کنید مملکت از این وضع نجات پیدا کند. پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]] وقتی رئیس ستاد شدم با فرزند سید ابوالقاسم کاشانی تماس گرفتم و جریان را به او گفتم و نظر آیت‌الله را خواستم. آقا مصطفی از قول سید ابوالقاسم کاشانی گفتند چه بهتر که شما را انتخاب کردند. در اوایل شهریور ۳۲ وقتی خدمت کاشانی شرفیاب شدم ایشان مرا به گرمی پذیرفتند و نسخه‌ای از فرمان [[حضرت علی]] به من دادند و فرمودند این دستوراتدستورها را نصب العین قرار دهید.»<ref>روزنامه انقلاب اسلامی، ۲۵ آذر ۵۹</ref>
 
آن طور که از شواهد و قرائن برمی آید، [[کرمیت روزولت]] مقدار ۱۰/۰۰۰ دلار در پاکت گذاشته و داده‌است تا از طریق [[احمد آرامش]] به‌دست کاشانی برسد برای همکاری در کودتا. [[مارک گازیوروسکی]] می‌نویسد:
خط ۱۵۰:
 
== پس از کودتا ==
کاشانی در دوران زاهدی به مرور خانه‌نشین شده و لب به شکایت گشوده و گفت: «آزادی جز برای عمال انگلیس نیست. مطبوعات و نشریات ملی هیچگونه اظهار عقیده ندارند و همه توقیف‌اند. بسیاری از مِلّیون و آزادیخواهان متدین در زندان‌ها بسربه‌سر می‌برند. این اختیارات را چه کسی به آقای زاهدی داده که این دیکتاتوری شدید و [[قرون وسطایی]] را با مردم شریف ایران می‌نماید؟»<ref>مجموعه‌ای از مکتوبات و سخنرانی‌های آیت‌الله کاشانی، ج۳، ص ۱۱۲–۱۱۱</ref> «حیف که رادیو در اختیار من نیست که از افکار مردم و احساسات پاک این ملت استفاده کنم.»<ref>کیهان، ۱۴ آذر ۳۲. هم‌چنین مصدق سالهای مبارزه و مقاومت، ج۲، ص ۴۷۴</ref> سید ابوالقاسم کاشانی همچنین علیه انعقاد کنسرسیوم اعلامیه شدیداللحنی داد، به جرم «تحریص مردم به مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت» در هشتاد سالگی بازداشت شد.
 
بامداد روز سه‌شنبه ۲۳ آبان ۱۳۳۴، اعلام شد که سیدمصطفی کاشانی، نماینده مجلس هفدهم و فرزند سید ابوالقاسم کاشانی درگذشت. جلسه مجلس به احترام او تعطیل شد. دوستان وی به پزشک قانونی هجوم بردند تا از علت این درگذشت ناگهانی آگاه شوند. دو روز بعد در مسجد سلطانی مجلس ختمی از طرف سید ابوالقاسم کاشانی ترتیب داده شد. در این مجلس حسین علاء، نخست‌وزیر هم شرکت کرد، اما مورد سوء قصد از طرف فدائیان اسلام قرار گرفت، این سوءقصد به نتیجه نرسید. حکومت که به دنبال بهانه برای دستگیری فدائیان اسلام بود، از این موقعیت حداکثر استفاده را برد و از فردای آن روز به دستگیری سران این گروه پرداخت و با سرعت فراوان در دادگاه‌های نظامی و تجدیدنظر، محاکمه آنان خاتمه یافت. در تاریخ ۲۷ دی ۱۳۳۴، چهار تن از سران فدائیان اسلام، نواب صفوی، خلیل طهماسبی، مظفرعلی ذوالقدر و سیدمحمد واحدی تیرباران و عده‌ای دیگر هم به زندان محکوم گردیدند. روز بعد از اعدام نواب صفوی و یارانش، پنجشنبه ۲۸ دی ماه سید ابوالقاسم کاشانی در به جرم دخالت در قتل رزم آرا احضار و پس از سه ساعت بازجویی توقیف شد.<ref name=":0" />