مرداویج زیاری: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌شده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
اشتباه تایپ کنید
برچسب‌ها: ویرایش کاربر تازه‌وارد در مقالهٔ خوب یا برگزیده ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
۴ تغییر آخر متن رد شد (توسط 5.200.101.62) و برگردانده شد به نسخهٔ 27301159 توسط Arash.pt
خط ۱۰:
| اندازه تصویر = 300px
| لقب = ابوالحجاج مرداویج بن زیار{{سخ}}مرداویج گیلی<ref>{{پک|رضازاده لنگرودی|ف=مرداویج گیلی|}}</ref>
| محل تولد = [[دیلم]]، [[فومن]]ات
| محلتاریخ درگذشت تولد = [[گیلان۳۲۳ (قمری)|۳۲۳]]
| محل درگذشت = [[اصفهان]]
| آرامگاه = [[قلعه گبری (شهر ری)|قلعه گبری]]، [[ری]]
خط ۵۰:
در آن دوره برای دستیابی به مشروعیت اجتماعی لازم بود حاکمان خود را از شجرهٔ شاهان ساسانی، که در این دوره جنبهٔ تقدس یافته بودند، معرفی کنند تا مردم با این اتصال حکومتشان را به حق بدانند. کمااینکه [[آل بویه]]، که از نسل فردی ماهی‌گیر بودند، خود را از نسل ساسانیان معرفی کردند.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=آل زیار|ص=۱۷۱}}</ref> این احتمال وجود دارد که زیاریان به رسم دیگر خاندان‌های حکومت‌گر خود را به شاهان پیش از اسلام منتسب کرده‌باشند و این مطلب جعلی باشد. گفته‌اند که مادر مرداویج از تبار [[پادوسبانیان|اسپهبدان رویان]] بوده‌است<ref>{{پک|رضازاده لنگرودی|ف=جنبش مرداویج گیلی|ص=}}</ref> و در شجره‌نامه‌ای که [[عنصرالمعالی]] آورده، نام چندین فرد تاریخی شناخته شده آمده و برخلاف تبارنامهٔ آل بویه، معتبر به نظر می‌رسد. خصوصاً که زیار می‌بایست خود از خاندان قابلی بوده باشد که توانسته با دختر یکی از اسپهبدانی که از نسل ساسانیان بودند، ازدواج کند.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=آل زیار|ص=۱۷۱}}</ref>
 
== اوضاع گیلانطبرستان و دیلم، پیش از زیاریان ==
{{همچنین ببینید|تاریخ گیلان|تاریخ طبرستان|علویان طبرستان و گیلان}}
[[پرونده:Asia 900ad.jpg|200px|بندانگشتی|راست|نقشه [[آسیا]] در حدود سال ۹۰۰ میلادی/۲۸۷ هجری قمری]]
{{تاریخ طبرستان}}
در قرن چهارم هجری اکثر مناطق [[ایران زمین]] به دین [[اسلام]] درآمده‌بودند؛ ولی در [[طبرستان]] و [[گیلان]] وضع متفاوت بود. مردم این نواحی هنوز به دیانت [[زرتشت]]ی وفادار بودند. چون تا آن زمان حاکمان مسلمان نتوانسته بودند بر این مناطق چیره شوند، نوعی [[آزادی دینی]] و [[آزادی سیاسی|سیاسی]] در منطقه حاکم بود. بخشی از مردم تحت تأثیر [[زیدیه در گیلان و مازندران|علویان زیدی]]، که از دست خلفا به منطقه می‌گریختند، به مذهب [[تشیع]] گرویدند<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=آل زیار|ص=۱۶۰–۱۶۱}}</ref> و تا قرون چهارم و پنجم هجری هنوز نیمی از مردم [[زرتشتی]] بودند و نیمی دیگر [[شیعه]] شده‌بودند.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=آل زیار|ص=۱۵۰–۱۵۳}}</ref>
 
در اواسط [[قرن سوم هجری]] [[خلافت عباسی]] با جنبش‌های استقلال‌طلبانه‌ای مواجه شد که ضعف سیاسی او را در پی داشت. این جنبش‌ها در میان [[مردم ایرانی|ایرانیان]]، که از پیش منتظر فرصتی برای شورش بودند، با ظهور دولت‌های [[سامانیان]]، [[صفاریان]] و [[زیاریان]]، به اوج رسید. همچنین اوایل قرن چهارم هجری در شمال ایران جنبش‌های گوناگونی علیه خلیفه آغاز شد که [[اسفار بن شیرویه]]، [[ماکان کاکی]]، [[مرداویج]] و [[آل بویه]] از این دسته‌اند.<ref>{{پک|سجادی|ف=آل بویه|۱۳۶۷|ص=۶۲۹}}</ref> این جنبش‌ها در نتیجه‌ی ضعف دستگاه خلافت روی داد و از شورش [[ساجیان]] در [[آذربایجان]] آغاز شد و در میان مردمی که عناصر ایرانی داشتند، همچون کردها، دیلمیان و گیل‌ها ادامه یافت.<ref dir=ltr>{{پک|C. Edmund Bosworth|1991|ف=Mardawidj|ص=539}}</ref> البته مقام [[خلیفه]] در سرزمین‌های سُنی‌مذهب هنوز قداست و احترام گذشتهٔ خود را حفظ کرده‌بود و دولت‌ها مجبور به پذیرش خلافت بودند تا مقام خود را [[مشروعیت]] بخشند.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=آل زیار|ص=۲۰۷–۲۰۹}}</ref>
 
بزرگترین دشمنان خلیفه در این زمان علویان شیعه بودند که ادعای خلافت می‌کردند.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=آل زیار|ص=۲۰۷–۲۰۹}}</ref> در طبرستان و دیلم زیدیان طرفداران بسیاری یافتند ولی پس از دو یا سه نسل [[علویان طبرستان و گیلان]] از شعارهای عدالت‌طلبانهٔ نخستین خود عدول کرده و به کنار رانده شدند. این اوضاع زمینه را برای قیام اشرافی که نسب خود را به [[ساسانیان]] می‌رساندند، فراهم نمود و در این منطقه نیاز به حکومتی بود که دو قشر شیعیان و زرتشتیان را اقناع کند.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=آل زیار|ص=۱۵۰–۱۵۳}}</ref> در این دوره میان فرزندان [[ناصر کبیر]] و [[داعی صغیر]] اختلاف روی داده بود و اردوگاه علویان دو دستگی وجود داشت.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=آل زیار|ص=۱۶۲}}</ref>
 
[[اسفار بن شیرویه]]، یک فرد نظامی بود که نخست در خدمت [[ماکان بن کاکی]] بود و پس از او به حکومت [[ری]] رسید. بنابه رای [[ابواسحاق صابی]] پس از آن که [[حسن بن قاسم]] (معروف به داعی صغیر) [[هروسندان بن تیرداد]]، شاه گیلانیان (که دایی مرداویج بود) را به همراه شش تن دیگر از بزرگان گیل و دیلم به قتل رسانید، بزرگان دیلم بر داعی شوریدند و اسفار بن شیرویه را به ریاست خویش برگزیدند و به اطاعت فرمان‌روای خراسان درآمدند و از او برای غلبه بر داعی صغیر یاری خواستند. با کشته شدن سران دیلم کار داعی آشفته شد و از گرگان به طبرستان رفت، سپس به ماکان بن کاکی پیوست. اسفار پس از کسب قدرت همانند دیگر رهبران دیلمی از علویان روی گردانید و علیه داعی صغیر و ماکان بن کاکی به نبرد پرداخت.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=آل زیار|ص=۷۶}}</ref>