در کتاب [[بازی تاجوتخت (رمان)|بازی تاجوتخت]]، [[تایوین لنیستر]] به تلافی ربودن تایرون[[تیریون لنیستر]] توسط [[کتلین استارک]]، وی را مأمورمأمورِ حمله به ریورلندز میکند. از سوی دیگر، جنگاور مشهور استارکها «بریک دانداریون» «لموریتمأموریت مییابد تا سر گرگور را دستگیر کند، اما سر گرگور در یک کمینگاه او را بهدام انداخته و میکشد. در کتاب [[نبرد پادشاهان]]، سر گرگور و سپاهیانشسپاهیانش، به حمله و نبرد در ریورلندز ادامه میدهند. [[تیریون لنیستر]] درخواست یک محاکمه از طریق مبارزه را می کندوکند و خواهرش [[سرسی لنیستر]]، سر گرگور را بهعنوان نماینده و مبارزمبارزِ خود در این دوئل معرفی میکند. برادر اِلیا مارتل [[اوبرین مارتل]] داوطلب میشود تا برای تیریون بجنگد و انتقام قتلقتلِ خواهرش توسط سر گرگور را بگیرد. با آنکه در این نبرد اوبرین موفق به زخمیکردن سر گرگور با نیزه زهرآلود خود میشود، اما سر گرگور در نهیاتنهایت پیروز میشود و ضمن اعتراف به قتل اِلیا و اِگون، جمجمهٔ اوبیرناوبرین را با دستانش خردخُرد میکند. گرگور به دلیل مسمومیت از پای در می آیدمیآید و بدنش را به استاد کایبرن میدهند تا روی آن آزمایش کند. پس از «راهپیمایی کفاره» توسط سرسی، او از یک محافظ شخصی به نام «رابرت استرانگ» بهره میگیرد که هیکل و بدنی غولپیکر همچون سر گرگور دارد و بدنش بهطور کامل با زره آهنین پوشیده شدهاست.
=== در سریال تلویزیونی ===
==== فصل ۱ ====
[[تایوین لنیستر]] او را برای حمله به ریورلند مأمور میکند. بریک دانداریون را میفرستند تا گرگور را دستگیر کند. با آغازآغازِ جنگ، گرگور فرماندهفرماندهٔ پیشقراولان وسپاهو سپاه جبههٔجناح چپ تایوین لنیستر شده و با تهدید و ارعابارعاب، سربازانش را رهبری میکند.
==== فصل ۲ ====
خط ۵۲:
==== فصل ۳ ====
او پس از قتلعام زندانیان و شکست خوردن از ادموراِدمور تالی در «استون میل»، هرنهال را ترک میکند و موفق به فرار به وسترلندز میگردد. [[راب استارک]] عموی خود را که برای کشاندهکشاندنِ سر گرگور به یک تلهٔ خوساختهخودساخته و کشتن او نقشه کشیده، سرزنش میکند.
==== فصل ۴ ====
در جریان محاکمهٔ [[تیریون لنیستر]]، سرگرگور بهعنوان نماینده و مبارزِ [[سرسی لنیستر]] انتخاب میشود و [[اوبرین مارتل]] که بهدنبالپس از قتل خواهرش الیا مارتلمارتل، از او کینه بهدل دارد و بهدنبال انتقامجویی استاست؛ به عنوان نماینده و مبارزِ تیریون لنیستر با اوسر گرگور میجنگد. با آنکه اوبرین موفق میشود با سرنیزهٔ زهرآلود خود، یک زخم جدی بر گرگور وارد کند، اما گرگور در نهایت با خردخُرد کردن جمجمهٔ اوبرین، وی را میکشد و در همان هنگام اعتراف میکند که به خواهرش تجاوز کرده، فرزندانش را کشته و از همه اینها لذت هم بردهاست؛ و سپس خودش از حال میرود. بعدها مشخص میشود که گرگور با «سم مانتیکور» مسموم شده و آرامآرام به سمت مرگ خواهد رفت. سرسی استاد کایبرن را مأمور میکند تا گرگور را نجات دهد و کایبرن پاسخ میدهد که این کار، گرگور را برای همیشه «تغییر» خواهد داد.
==== فصل ۵ ====
اقدامات انجامشده برای نجات گرگور ظاهراً موفقیتآمیز است و او مجدداً سرپا و فعال میشود، اما این اقفدامتاقدامت ظاهر فیزیکی و رفتار او را تغییر دادهاست. سر گرگور قسمخورده که روزهٔ سکوت بگیرد و تا نابودی تمامی دشمنان سرسی، محافظ شخصی او باشد.
==== فصل ۶ ====
سر گرگور محافظ شخصی سرسی است و تمام کسانی را که او را آزار داده یا مسخره میکنند، تهدید و مرعوب میکند. او با دستان خود، کلهٔ «ستیزهجویان فیث» را که برای دستگیری سرسی آمدهاندآمدهاند، میکند. پس از آنکه سرسی «معبد بزرگ بیلور» را تخریب کرده و قدرت را به دست میگیرد؛ سر گرگور را مأمور شکنجهٔ خواهر راهبهخواهرراهبه «سپتا اونلا» میکند تا انتقام خود را بابت شکنجهشدنش توسط او در دوران زندانی بودن خود بگیرد.
[[File:GregorCleganeUnmasked.jpg|thumb|250px|upright|چهرهٔ سر گرگور پس از اقدامات «استاد کایبرن» برای نجات او بهدنبال نبرد تنبهتن با [[اوبرین مارتل]]]]
==== فصل ۷ ====
خط ۶۷:
==== فصل ۸ ====
وقتی [[دنریس تارگرین]] به کینگز لندینگ میرسد، سر گرگور با تمامی نیروهایش در آنجا حضور دارند. دنریس خواستار آزادیآزادیِ مشاور خود [[میساندی]] و تسلیمشدن سرسی لنیستر است. سرسی سرپیچی کرده و از سر گرگور میخواهد سر مساندی[[میساندی]] را از تن جدا کند. سر گرگور خود در قسمت یکی مانده به آخر، در نبردی با شمشیرشمشیر، با برادر خود سندور کشتهدرگیر میشود. سندور میفهمد که هرگز نمیتواند حریف سر گرگور شده و به او آسیب بزند، مگر آنکه جان خودش را هم فدا کند. در نتیجه سر گرگور را از لبهٔ پلکان «رد کیپ» هُل داده و هر دو به پائین و به درون یک آتش مهیب پرت میشوند.