مارکسیسم: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←احزاب و سازمانهای مارکسیست در ایران: افزودن مطلب برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Yamaha5Bot (بحث | مشارکتها) جز v1.43b - پروژهٔ چکویکی (عنوان شروع شده با یک "=" - دارای پوشاننده و هدف پیوند یکسان) برچسب: WPCleaner |
||
خط ۹:
مارکس و اِنگِلس همانند بقیه سوسیالیستها، تلاش کردند تا به [[کاپیتالیسم]] و سیستمهایی که در جهت به خدمت گرفتن کارگران پایهریزی شده بودند خاتمه دهند. در حالی که سوسیالیستها در آغاز راه به دنبال اصلاحات اجتماعی بلند مدت بودند، مارکس و اِنگِلس معتقد بودند که انقلاب، اجتنابناپذیر بوده و تنها مسیر ممکن برای رضایت مردم، حرکت به سوی سوسیالیسم و کمونیسم است. بزرگترین اندیشمندان این آموزه که نگارهٔ ایشان بر روی پرچم نمادینِ [[مارکسیسم-لنینیسم]] دیده میشود، از سمت چپ به راست بترتیب، [[کارل مارکس]]، [[فریدریش انگلس|فریدریش اِنگِلس]] و [[ولادیمیر لنین]] میباشند...
== اساس نظریه ==
مطابق نظرات مارکسیستها در مورد [[کمونیسم]]، مهمترین ویژگی زندگی انسانها در یک جامعه طبقاتی [[از خود بیگانگی]] است و کمونیسم به این دلیل که [[آزادی]] انسانها را بهطور کامل به رسمیت میشناسد مکتبی مطلوب است. [[مارکس]] مطابق نظر [[گئورگ ویلهلم فردریش هگل]] [[آزادی]] را فراتر از حذف محدودیتها و عملی با محتوای اخلاقی میداند. آنها اعتقاد دارند که کمونیسم به مردم اجازه میدهد که هر کاری را که دوست دارند انجام دهند اما در عین حال مردم را در شرایطی قرار میدهند که نیاز به خدمت گرفتن همنوعشان را احساس نمیکنند. در حالی که [[گئورگ ویلهلم فریدریش هگل|هگل]] اعتقاد دارد که با پرده برداشتن از این نوع زندگی اخلاقی به حیطه افکار انسانها میرسیم، [[کارل مارکس|مارکس]] کمونیسم را نشأت گرفته از مادیات و به خصوص رشد [[ابزارهای تولید]] میداند..
خط ۱۸:
دیدگاه نهایی مارکس افزودن این دیدگاه به یک نظریه علمی در مورد نحوه حرکت جامعه در یک مسیر قانون مدار به سمت کمونیسم و با کمی کشمکش، یک نظریه سیاسی، در مورد لزوم استفاده از یک جنبش انقلابی برای رسیدن به هدف است.
در انتهای قرن نوزدهم دو کلمه «[[سوسیالیسم]]» و «[[کمونیسم
مطالبی که عنوان شد و آنچه لنین گفت راه را برای تشکیل حزبهای کمونیستی در قرن بیستم هموار کرد. بعدها نویسندگانی چون [[لوئیس آلتوسر]] و [[نیکوس پولانزاس]] دیدگاه مارکس را اصلاح کردند و در فرایند رشد جوامع، مرکزیتی را برای دولت قائل شدند، با این استدلال که برای رسیدن به کمونیسم کامل، سوسیالیسم میبایست یک مرحله گذر طولانی مدت را طی کند.
برخی از هم عصران مارکس، مانند [[میخائیل باکونین]] همین تفکرات را مطرح کردند با این تفاوت که در مورد نحوه رسیدن به یک جامعه هماهنگ در غیاب طبقات اجتماعی نظر دیگری داشتند. همواره در جنبش کارگری بین کمونیستها و آنارشیستها شکافی وجود داشتهاست. آنارشیستها مخالف هر سازمان سلسله مراتبی دولت هستند. در میان آنها [[کمونیستهای آنارشیست]] مانند [[پیتر کروپوتکین]] از گذر ناگهانی به جامعه بدون سطوح طبقاتی تحت [[اقتصاد هدیهای]] سخن میگویند در حالی که [[اتحادیه گرایان آنارشیست]] اعتقاد دارند" که اتحادیههای کارگری برخلاف احزاب کمونیست سازمانهایی هستند که در ایجاد تغییرات در جامعه نقش دارند.
=== مهمترین مولفههای اندیشه مارکس ===
==== ماتریالیسم ====
[[مارکس]] معتقد به [[ماتریالیسم]] بود یعنی آنکه در دنیا فقط ماده وجود دارد. این مفهوم از [[ماتریالیسم]] را مارکس از [[فوئرباخ]] اخذ کرد. بر این اساس دیگر وجود خداوند یا روح یا هر گونه موجود غیرمادی منتفی خواهد شد و در جهان فقط ماده وجود دارد.
==== دیالکتیک ====
مارکس [[دیالکتیک]] را از [[هگل]] فراگرفت. بر اساس دیالکتیک همهچیز در دنیا درحال تغییر و دگرگونی است. در مقابل هر چیزی، ضد یا مخالفی وجود دارد که مارکس از آن دو به [[تز]] و [[آنتی تز]] یاد میکند. از ترکیب این دو [[سنتز]] بهوجود میآید.
==== دترمینیسم تاریخی ====
[[دترمینیسم]] به معنای جبری بودن یا تعیینشدگی است. [[دترمینیسم تاریخی]] به این معناست که تاریخ روندی جبری دارد. از نظر مارکس تاریخ به چند مرحله تقسیم میشود. مرحله اول «کمون اولیه» نام دارد و در آن همهچیز اشتراکی بوده و [[مالکیت خصوصی]] وجود نداشتهاست، سپس تاریخ به دوره بردهداری، و بعد از آن فئودالیسم رسیده و در زمان مارکس در مرحله سرمایهداری قرار داشت. مارکس پیشبینی کرد که سرمایهداری به کمک [[انقلاب]] و [[دیکتاتوری پرولتاریا]] (کارگران بدون ابزار) به «[[سوسیالیسم]]» میرسد که در این مرحله مالکیت خصوصی از بین میرود و همه اموال و داراییها اشتراکی میشود و سپس به «[[کمونیسم]]» که [[جامعه بدون طبقه]]، بدون [[دولت]] و بدون مالکیت است میرسد. این پیشبینی هنوز محقق نشدهاست.
==== اقتصاد ====
تحولات تاریخی که مارکس از آنها یاد میکند به چه صورتی رخ دادهاند؟ موتور محرکه تاریخ از نظر مارکس [[اقتصاد]] بوده و لذا اقتصاد زیربنا و سیاست، فرهنگ، دین و… همه روبنا هستند. منظور مارکس از اقتصاد با منظوری که ما امروزه از اقتصاد در ذهن داریم کمی متفاوت است. از نظر مارکس اقتصاد در مناسبات تولید خلاصه میشود و مناسبات تولید نیز در [[مالکیت ابزار تولید]]. هر کسی که مالک ابزار تولید باشد شکلدهنده طبقه مسلط در جامعه است و آنانی که فاقد ابزار تولید هستند طبقه زیردست هستند که از سوی طبقه مسلط [[استثمار]] میشوند. بهعنوان مثال در بردهداری، بردهها ابزار تولید هستند، در [[فئودالیسم]] زمین و در [[سرمایهداری ماشین آلات صنعتی]].
=== نقد نظریه مارکس ===
# یکی از بزرگترین انتقاد به نظریه مارکس این بوده و هست که پیشبینی او محقق نشد. او پیشبینی کرد به زودی در انگلستان انقلاب کمونیستی رخ میدهد اما این انقلاب هیچگاه در این کشور رخ نداد. تاریخ که به باور او میبایست روندی جبری را مطابق با دورههای تاریخی او پیش برود، نرفت.
# دومین نقد عمده به اندیشه مارکس معمولاً به وجه [[تقلیلگرایی]] این اندیشه ناظر میباشد. تقلیلگرایی به این معناست که شما یک امر مهم و بزرگی را به یک چیز خلاصه کنید و تقلیل دهید. مارکس تحولات تاریخی را که از بسیاری عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و… ناشی میشود را صرفاً (و در برخی تفاسیر عمدتاً) به اقتصاد تقلیل میدهد. اقتصاد را هم در نهایت به ابزار تولید تقلیل میدهد. به این ترتیب او در نظریهاش بسیاری از عوامل مهم و مؤثر را نادیده میگیرد یا کماهمیت میپندارد.
خط ۴۲:
ـ علت محقق نشدن این پیشبینی، در اصل خود مارکس بودهاست. با افشاء این نظریه، کارفرما متوجه وجود این قانونمندی شد و سرمایهدار را برآن داشت که با بهبود و تغییر وضعیت کارگر، از بروز انقلابهای کارگری جلوگیری کند. هدف از ابداء لیبرالیزم و نئولیبرالیزم در اوائل قرن بیستم در اصل به همین منظور بودهاست.
=== نقطه قوت و تأثیر مثبت اندیشه مارکس ===
نقطه قوتی که باعث شده اندیشه مارکس یکی از پرتاثیرترین اندیشههای سیاسی باشد این است که مارکس به حقوق کارگران و استثماری که از سوی طبقهٔ کارفرما بر آنها صورت میپذیرفت اعتراض کرد. اندیشههای مارکس وضعیت کارگرانی که بیش از ۱۲ ساعت و حتی بعضاً ۱۶ ساعت در روز کار میکردند و حقوق بسیار اندکی دریافت میکردند را بهبود بخشید؛ و به تدریج کارفرمایان را به رعایت بیشتر حقوق کارگران مانند سقف کاری ۸ ساعت در روز، بیمه و… سوق داد. به همین دلیل عمدهٔ طرفداران اندیشه مارکسیسم کارگران هستند اما لازم است ذکر شود که دفاع از حقوق کارگران تنها در قالب مارکسیسم محدود نیست و میتوان بدون تمسک به آموزههای مارکسیستی به دفاع از حقوق کارگران پرداخت.
=== اندیشههای بعد از مارکس ===
از اندیشه مارکسیسم تفاسیر متعدد و فراوانی صورت پذیرفت؛ و همین امر سبب پیدایش انواع مارکسیسم گردید:
# [[مارکسیسم فلسفی]]،
خط ۵۲:
# [[مارکسیسم-لنینیسم]] و…
=== اندیشه مارکسیسم- لنینیسم ===
یکی از این تفاسیر که اندیشه مارکسیسم-لنینیسم (تفاسیر لنین از اندیشه [[مارکس]]) بود از سوی [[ولادیمیر لنین]] در [[شوروی]] سابق به اجرا گذاشته شد و بعد از ۷۰ سال به دلیل ناکارآمدی و ناتوانی در حل معضلات جامعه، و علیرغم جرح و تعدیلهای فراوان از سوی جانشینان لنین، به جای تحقق جامعه کمونیسم نهایی به فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی انجامید.
=== کمونیسم در دنیای امروز ===
در جهان امروز، اقتصاد و سیاست کشورها دو شاخهای شدهاند به گونهای که یا خالصانه به سمت بورژوازیاند (همانند آمریکا و اکثر کشورهای اروپایی و به اصطلاح غرب) یا اینکه مدعی سوسیالیستی و کمونیستی بودن را میکنند. هماکنون کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی دو گونهای رفتار میکنند: یا علناً بروز میدهند که طرفدار نظام سوسیالیستی و کمونیستی هستند (مانند کوبا، کره شمالی، ویتنام و دیگر کشورهای کنونی جهان که مدعی سوسیالیسم و کمونیسماند) یا اینکه بهطور پوشیده و غیر مستقیم نظام اقتصادی و سیاسیشان اینگونه است. بهطور کلی بسیاری از کشورها خط مشی تفکری مارکسیستی خود را به هیچ وجه کنار نگذاشتهاند و تا کنون با این نظام اقتصادی و سیاسی پیش رفتهاند.
=== احزاب و سازمانهای مارکسیست در ایران ===
* [[حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰)]]
* [[حزب کمونیست کارگری ایران]]
خط ۶۷:
* [[ حزب توده]]
=== منابع ===
{{پانویس}}
{{مارکسیست}}
|