شهاب‌الدین یحیی سهروردی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
Mtahuri (بحث | مشارکت‌ها)
←‏زندگی: فصیح‌تر شد
خط ۳۵:
سهروردی بعد از آن به [[اصفهان]]، که در آن زمان مهم‌ترین مرکز علمی و فکری در سرتاسر ایران بود، رفت و تحصیلات صوری خود را در محضر ظهیرالدین قاری به نهایت رسانید. در گزارش‌ها معروف است که یکی از هم‌درسان وی، [[فخرالدین رازی]]، که از بزرگ‌ترین مخالفان فلسفه بود، چون چندی بعد از آن زمان، و بعد از مرگ سهروردی، نسخه‌ای از کتاب تلویحات وی را به او دادند آن را بوسید و به یادِ همدرس قدیمش در مراغه اشک ریخت.
 
سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل [[ایران]] پرداخت، و از بسیاری از مشایخ [[تصوف]] دیدن کرد. در واقع، در همین دوره بود که سهروردی شیفته راه تصوف گشت و دوره‌هایدوره‌هایی درازیطولانی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند. او همچنین سفرهایش را گسترش داد و به آناتولی و شامات رسید، و چنان‌که از گزارش‌ها برمی‌آید، مناظر [[شام]] در [[سوریه]] کنونی او را بسیار مجذوب خود نمود. در یکی از سفرها از [[دمشق]] به [[حلب]] رفت و در آنجا با ملک ظاهر پسر [[صلاح الدین ایوبی]] (سردار معروف مسلمانان در [[جنگ‌های صلیبی]]) دیدار کرد. ملک ظاهر که محبت شدیدی نسبت به [[تصوف|صوفیان]] و دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. سهروردی نیز که عشق شدیدی نسبت به مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند. در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش، یعنی، [[حکمةالاشراق]] را به پایان برد.
 
اما سخن گفتن‌های بی‌پرده و بی‌احتیاط بودن وی در بیان معتقدات باطنی در برابر همگان، و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن می‌شد که با هر کس بحث کند، بر وی پیروز شود، و نیز استادی وی در [[فلسفه]] و تصوف، از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصاً از میان علمای [[قشری]] برای سهروردی فراهم آورد.