محمد بن طاهر: تفاوت میان نسخهها
[نسخهٔ بررسینشده] | [نسخهٔ بررسینشده] |
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←تصرف خراسان توسط یعقوب لیث: اصلاح ارقام |
|||
خط ۱۲۹:
|گیومه نقلقول= بله
}}
یعقوب طی سالهایی که منتظر فرصت مناسب برای حمله به نیشابور بود، موفق شد کرمان و [[فارس (سرزمین)|فارس]] را نیز ضمیمهٔ حکومتهای تحت تسلط خود کند؛ تا اینکه فرصت مناسبی در سال ۲۵۹ ه.ق / ۸۷۳ م ایجاد شد. [[عبدالله سگزی|عبدالله بن محمد بن صالح سگزی]] شخصی بود که به همراهی برادرانش به یعقوب لیث حمله کرد و قصد کشتن او را داشت اما موفق نشد و تنها یعقوب را زخمی کرد. عبدالله بن محمد هم پس از این ماجرا به نیشابور رفت و نزد محمد بن طاهر پناهنده شد. مدتی بعد یعقوب لیث، سفیری نزد محمد بن طاهر فرستاد اما چون او به خاطر عدم توجه به خواستهاش که آزادی اسیران بود، از یعقوب عصبانی بود، به حاجب خود دستور داد به سفیر بگوید: «امیر خفته است» و اینچنین یعقوب در سال ۲۵۹ ه.ق / ۸۷۲-۸۷۳ م از راه [[قهستان]] به سمت نیشابور حرکت کرد. در منابع این چنین ذکر شده که یعقوب قصد حمله به نیشابور را نداشته و حتی [[اعلان جنگ]] هم نکرده و به محمد بن طاهر نامه نوشتهاست که تنها قصد گرفتن [[حسن بن زید]] در [[طبرستان]] را دارد و به هیچ عنوان خسارتی به شهرهای دیگر نمیزند اما قصد واقعی او جلوگیری از مقاومت محمد بن طاهر در نیشابور بودهاست. [[بیهقی]] نیز میگوید عدهای از اشراف طاهری نامههایی برای یعقوب نوشتند و خواستار حضور او در نیشابور شدند؛ به همین خاطر، یعقوب پس از پیروزی بر حکومت طاهری فرستادهای نزد خلیفه فرستاد و گفت که به خواست مردم به خراسان لشکرکشی کرده و در آنجا حضور یافتهاست. خلیفه نیز از ترس قدرتگیری صفاریان و طاهریان عراق زندانی شدن محمد بن طاهر را محکوم کرد و به یعقوب دستور داد به سرزمینهای خود بازگردد. یعقوب لیث پس از اینکه به هرات حمله کرد و با گذشت ۷ سال قدرتی یافت که توان حمله به خراسان را نیز در خود دید؛ پس به سمت نیشابور حرکت کرد. محمد بن طاهر میدانست که توان مقابله و رویارویی با یعقوب را ندارد؛ پس به نزدیکان خود گفت: «ما با او حرب برنیاییم و چون حرب کنیم، او ظفر یابد و ما را به جان آسیب رسد» و این چنین شد که سرداران و نزدیکان محمد بن طاهر نزد یعقوب رفته و تسلیم او شدند؛ یعقوب هم آنها را به شدت سرزنش کرد و گفت ضعف شما علت پیروزی حسن بن زید بر طبرستان بودهاست.<ref>{{پک|زرینکوب|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران بعد از اسلام|ص=۵۱۳}}</ref>
محمد بن طاهر در این زمان سفیرش ابراهیم بن صالح مروزی را نزد یعقوب فرستاد و به او گفت اگر نامه یا عهدی از جانب خلیفه دارد، نشان دهد تا حکومت را از محمد بن طاهر تحویل گیرد و یعقوب هنگام شنیدن این پیام شمشیر خود را درآورد و گفت: «عهد و لوای من این است.» یعقوب لوای خود را بر مردم خراسان هم عرضه کرد<ref group="پ">منظور شمشیر است که تفوق نظامی در خراسان بودهاست.</ref> و گفت:{{نقل قول تزیینی|من داد را برخاستهام بر خلق خدای تبارک و تعالی و بر گفتن اهل فسق و فساد را و اگر نه چنین باشمی ایزد تعالی مرا تاکنون چنین نصرتها ندادی.<ref>{{پک|اکبری|۱۳۸۴|ک=تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام|ص=۲۲۹}}</ref>}} پس از آن یعقوب وارد [[شادیاخ]] شد و محمد بن طاهر هم وارد خیمهٔ وی شد و همانجا یعقوب دستور داد نزدیکان و همراهان محمد بن طاهر را زندانی کنند. یعقوب در سال ۲۵۹ ه.ق / ۸۷۲ م بدون هیچ برخوردی وارد نیشابور شد. مردم به استقبال او رفتند اما عدهای بیتوجه به این وقایع سر میکردند که همین رفتار باعث رنجش یعقوب شد.<ref>{{پک|باسورث|۱۳۶۳|ک=تاریخ ایران کمبریج|ص=۹۱–۹۲}}</ref>
|