همین که سپاهیان بازگشتند سیمگو دوباره خیانتهای خود را آغاز کرد و باز کردان در آبادیهای نزدیک به دستدرازی و غارت مردم بیپناه پرداختند.<ref>کسروی، احمد، «تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران»، ص 857.</ref>
== قسمتی کوچک از جنایات اسماعیل سیمیتقو ==
اسماعیل سیمیتقو پس از تصرف مهاباد در اواخر سلطنت احمد شاه قاجار، دست به غارت بازار شهر و خانههای اعیان و اشراف زد و از کسانی که میدانست ثروتی دارند باج و خراج نقدی میگرفت. از آنجا که خودش کُرد بود تنها اِرفاقی که که به اکراد میکرد این بود که آن ها را از کشته شدن معاف کرده بود، ولی ساکنان غیر کُرد را اعم از تُرک، فارس و اَرمنی؛ هم غارت می کرد و هم می کشت...
ساکنان غیرکُرد همه از ترس لباس کُردی میپوشیدند و اگر شیعه هم بودند به رسم اهل تسنن دست بر سینه نماز میخواندند تا وانمود کنند که کُرد هستند، با این حال باز درون آن غار دراز منزل قاضی پنهان میشدند.
نقل است وقتی اسماعیل سیمیتقو فهمید که ساکنان غیر کُرد به چه حیله ای متوسل شده اند دستور داد تا همه اهل شهر را در کنار رودخانه به خط کنند، و به جلادانش گفت که به تکتک حاضران در صف امر می کنند که بگویند (پِلاْو). این کلمه در کردی به معنی پلو است؛ تلفظ این کلمه توسط اکراد بسیار غلیظ ادا میشود در نتیجه تلفظ آن برای افراد غیرکُرد مشکل و تقریبا غیر ممکن است؛ همین آزمون ساده کُرد بودن یا کُرد نبودن گوینده را بسیار سریع و بدون معطلی بیان میکند. همین شد که تا اسماعیل سیمیتقو و جلادانش فردی را میدیدند که نمیتوانند این کلمه را با تلفظ صحیح کُردی ادا کنند، یک گلوگه بر سرش شلیک میکردند و او را میکشتند.