شاهزاده بایزید: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۲۷:
سلطان سلیمان برای کنترل بهتر پسرانش سلیم را به [[قونیه]] و بایزید را به [[آماسیه]] فرستاد. سلیم سریع اطاعت کرد اما بایزید این حکم را توهینی به خود می‌دانست چرا که وی در آناتولی بسیار محبوب بود اما سرانجام اطاعت کرد و به اجبار به آماسیه رفت. در نهایت سپاه منظمی تشکیل داد. او در نزدیکی قونیه با برادرش سلیم وارد جنگ شد اما شکست خورد و به آماسیه گریخت و از پدرش طلب بخشش کرد. سلطان به شرطی حاضر به پذیرش عفو او شد که تمامی بزرگان و اطرافیان بایزید به دست او کشته شوند. هر چند بایزید سه تن از اطرافیان خود را سر برید و سر آن‌ها را به نزد سلطان فرستاد، اما نه تنها به کشتن مابقی رضایت نداد، بلکه به تقویت سپاه خود پرداخت و بیش از پیش باعث خشم سلیمان شد.
 
سلطان سلیمان سپاه دیگری را برای سرکوب بایزید فرستاد و بایزید به‌طرف [[ارزروم]] عقب‌نشینی کرد و در آنجا مورد استقبال قرار گرفت، اما پس از چند روز سپاهی با چهل هزار سوار به جنگ او آمد، بایزید چون توان جنگیدن با سپاهی چنین بزرگ را نداشت، همراه با ۴ پسر خود و ده هزار نفر سرباز و چند تن از امرای خود به [[ایروان]] رفت. در آنجا [[شاه قلی سلطان استاجلو|شاه‌قلی سلطانیکان استاجلو]] از طرف [[شاه طهماسب|شاهتهماسب تهماسبیکم]] حکومت می‌کرد. او فرستاده‌ای نزد پادشاه ایران فرستاد و ماجرای آمدن بایزید را به اطلاع او رسانید و سپس بایزید را با درخواست پناهندگی به سوی شاه تهماسب اعزام کرد. تهماسب امان نامه‌ای برای بایزید نوشت و دستور داد که بایزید را به [[قزوین]] پایتخت [[صفویان|صفوی]] بیاورند.<sup>[[شاهزاده بایزید#cite note-4|[۴]]]</sup>
 
== پناهندگی به ایران ==