فصیح‌الزمان شیرازی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
به نسخهٔ 26225086 ویرایش HujiBot برگردانده شد: حذف ویرایش غیر اصولی. (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۱۱:
| تاریخ مرگ = ۱۳۲۴ خورشیدی
| محل مرگ = [[تهران]]
| محل زندگی = [[شیرازاصفهان]]، [[قم]]، [[تهران]]
| مختصات محل زندگی =
| مدفن = [[آرامگاه ابن بابویه]]
خط ۴۵:
|امضا =
}}
'''سید محمد شیرازی''' (۱۲۴۰ خورشیدی [[فسا]] - ۱۳۲۴ خورشیدی [[تهران]]) ملقب به '''فصیح‌الزمان''' و متخلص به '''رضوانی''' [[شاعر]]، [[خطیب]] و واعظ اواخر [[دوره قاجار]] و بعد از آن بود.
 
سید محمد در سال ۱۲۴۰ شمسی در شهر [[فسا]] متولد شد. پدرش به سید ابوالقاسم فسائی شهرت داشت. او در ۱۶ سالگی به [[اصفهان]] رفت و دو سال در آن شهر به تحصیل مقدمات پرداخت. سپس به [[قم]] رفت و ده سال در این شهر به تکمیل [[علوم عقلی|علوم عقلی و نقلی]] مشغول بود. در بیست و هشت سالگی یا سی سالگی به [[تهران]] مهاجرت کرد و به وعظ و خطابه پرداخت.
خط ۵۹:
== نمونه اشعار ==
نمونه‌ای از اشعار او که بارها توسط خوانندگان مختلف دوره قاجار و معاصر خوانده شده:
{{شعر}}
 
{{ب|همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی|چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی}}
{{ب|به کسی جمال خود را ننموده‌ای و بینم|همه جا به هر زبانی، بوَد از تو گفتگویی}}
 
{{ب|غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم|تو ببُر سر از تن من ببَر از میانه گویی}}
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
{{ب|به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم|شده‌ام ز ناله، نالی، شده‌ام ز مویه، مویی}}
 
{{ب|همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار، چنگی|من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی}}
به کسی جمال خود را ننموده‌ای و بینم
{{ب|چه شود که راه یابد سوی آب، تشنه کامی|چه شود که کام جوید ز لب تو، کامجویی}}
 
{{ب|شود این که از ترحم، دمی ای سحاب رحمت|من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی}}
همه جا به هر زبانی، بوَد از تو گفتگویی
{{ب|بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت|سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبوئی}}
 
{{ب|همه موسم تفرج، به چمن روند و صحرا|تو قدم به چشم من نِه، بنشین کنار جویی}}
غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم
{{ب|نه به باغ ره دهندم، که گلی به کام بویم|نه دماغ اینکه از گل شنوم به کام، بویی}}
 
{{ب|بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمی|بنموده مو سپیدم، صنم سپید رویی}}
تو ببُر سر از تن من ببَر از میانه گویی
{{ب|ز چه شیخ پاکدامن سوی مسجدم بخواند|رخ شیخ و سجده گاهی، سر ما و خاک کویی}}
 
{{ب|نظری به سویِ «رضوانیِ» دردمندِ مسکین|که به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویی}}
به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم
{{پایان شعر}}
 
شده‌ام ز ناله، نایی، شده‌ام ز مویه، مویی
 
همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار، چنگی
 
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی
 
چه شود که راه یابد سوی آب، تشنه کامی
 
چه شود که کام جوید ز لب تو، کامجویی
 
شود این که از ترحم، دمی ای سحاب رحمت
 
من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی
 
بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت
 
سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبوئی
 
همه موسم تفرج، به چمن روند و صحرا
 
تو قدم به چشم من نِه، بنشین کنار جویی
 
نه به باغ ره دهندم، که گلی به کام بویم
 
نه دماغ اینکه از گل شنوم به کام، بویی
 
بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمی
 
بنموده مو سپیدم، صنم سپید رویی
 
ز چه شیخ پاکدامن سوی مسجدم بخواند
 
رخ شیخ و سجده گاهی، سر ما و خاک کویی
 
نظری به سویِ «رضوانیِ» دردمندِ مسکین
 
که به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویی
 
== منابع ==
{{پانویس}}کتاب از پسا تا فسا -جلیل رضازاده
 
وبلاگ فساشناسی
 
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=حائری "کوروش"|نام۱=سیدهادی|عنوان=دیوان فصیح الزمان شیرازی (رضوانی)|تاریخ=۱۳۶۳|ناشر=سلسله نشریات ما|مکان=شیراز}}
{{داده‌های کتابخانه‌ای}}