زبان فارسی: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌شده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
درست‌سازی برخی از واژگان.
خنثی‌سازی ویرایش 28336571 از سهیل خانعلی پور (بحث) رواج خودش از رواگ فارسی است. روانهم معنی رایج را نمی دهد. فارسی سازی خوب است ولی لطفا زیاده روی نشود.
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۱۰۲:
بر اثر این روندها، زبان پارتی در همان دوره پیش از اسلام از خراسان بزرگ رخت بربست و جای خود را به فارسی (میانه) داد و عرب‌ها پس از حمله به ایران زبان فارسی دری را به عنوان زبان تماس با مردم محل برگزیدند و سربازان حملات اسلامی به شرق همین زبان فارسی دری را با خود در مناطق دوردست‌تری در آسیای میانه گسترش دادند.<ref name="History of the Persian"/>
 
=== زبان پارسیفارسی در دوران باستان ===
[[فارسی باستان|پارسی باستان]] گونهٔ باستانیِ زبان فارسی بوده که دودمان هخامنشی بدان سخن می‌گفتند. نخستین یافته‌های نوشتاری از این زبان، [[سنگ‌نبشته بیستون|سنگ‌نبشتهٔ بیستون]] است که پیشینهٔ آن به [[سده ششم پیش از میلاد|سدهٔ ششم پیش از میلاد]] برمی‌گردد.<ref>''راهنمای زبان‌های ایرانی''، جلد نخست: ''زبان‌های ایرانی باستان و ایرانی میانه''، زیرنظر رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۲</ref> [[دبیره فارسی باستان|دبیرهٔ پارسیفارسی باستان]]، [[میخی]] بوده‌است که به نظر می‌رسد در زمان [[هخامنشی]] [[دبیره|دبیرهٔ]] روانرایج در میان هیچ گروهی از مردم نبوده‌است و تنها دبیره‌ای ادبی برای نوشتن [[سنگ‌نوشته‌ها]] بوده‌است.<ref name=ToolAutoGenRef7>''راهنمای زبان‌های ایرانی''، جلد اول: ''زبان‌های ایرانی باستان و ایرانی میانه''، رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۲، ص۱۱۰</ref> درهمین زمان، لهجه‌های دیگرِ [[ایرانی باستان]] نیز بودهوجود داشته که پابه‌پای چهار زبان مهم دوران باستان، مراحل تکاملی را می‌پیموده‌است، مانند زبان‌های [[زبان بلخی|بلخی]]، [[سغدی|سُغدی]]، [[زبان پارتی|پارتی (فارسی میانهٔ اشکانی)]] و [[خوارزمی]].
 
[[ایرانی باستانی|ایرانی باستان]]، که از آغاز تا فروپاشی [[شاهنشاهی هخامنشی]]، کم‌وبیشتقریباً از سدهٔ بیستم تا حدود سدهٔ چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمی‌گیرد، از [[زبان‌های ایرانی باستان]] چهار گویش آن شناخته شده‌است: [[زبان مادی|مادی]]، [[سکایی|سَکایی]]، [[اوستایی]] و [[فارسی باستان|پارسی باستان]]. از دو زبانِ [[زبان مادی|مادی]] و [[سکایی]]، که یکی در [[غرب ایران]] و منطقهٔ فرمانروایی [[ماد]] و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا [[دریای سیاه]]، ازجمله بین اقوام [[پارت]] و ساکنان [[سغد|سُغد]]، روانرایج بوده، تنها واژه‌ها و گزاره‌هاییعبارت‌هایی در نوشته‌های دیگران برجای مانده‌است. اما از زبان‌های [[زبان اوستایی|اوِستایی]] و [[فارسی باستان]] مدارک بسیار در دست است. [[زرتشت]] کتاب خود را به [[زبان اوِستایی]] نوشته استنوشته‌است.
 
دبیرهخط باستان، [[خط میخی|دبیره میخی]] بوده‌است و به نظر می‌رسد در زمان [[هخامنشی]]، دبیره‌یخطی روانرایج در میانبین هیچ گروهی از مردم نبوده‌است و تنها دبیره‌ایخطی ادبی برای نوشتن [[سنگ‌نوشته‌ها]] بوده‌است که برای نگاشتن این سنگ‌نوشته‌ها به‌کار گرفته می‌شدهاستفاده استمی‌شده‌است.<ref name=ToolAutoGenRef7/>
زبان پارسیفارسی باستان از دیدازنظر دستوری پیچیده‌تر از نسل‌های پسینِبعدیِ «فارسی» بوده‌است.<ref>Microsoft Encarta Encyclopedia 2002. 1993–2001 Microsoft Corporation.</ref><ref>Encyclopædia Britannica'', 2006, Ultimate Reference Suite DVD Version: 2006.01.00.000000000, Persian Language</ref>
 
نمونه‌ای از دبیرهخط پارسیفارسی باستان:
نام [[پیشیاوادا|پَیشیاوادا]]، شهرکی که «جایمحل بایگانی‌ها و نوشته‌هایمتون پارسامقدس» هخامنشی بود، به زبان پارسیفارسی باستان (حروف از چپ به راست خوانده می‌شود):{{سخ}}
{{چپ‌چین}}
{{میخی هخ|PA|20}}{{میخی هخ|I|20}}{{میخی هخ|SHA|20}}{{میخی هخ|I|20}}{{میخی هخ|YA|20}}{{میخی هخ|A|20}}{{میخی هخ|U|20}}{{میخی هخ|VA|20}}{{میخی هخ|A|20}}{{میخی هخ|DA|20}}{{میخی هخ|A|20}}
{{پایان چپ‌چین}}
 
=== زبان پارسیفارسی در دوره میانه ===
[[پرونده:Papak.png|بندانگشتی|250px|واژه پاپک (شکل پارسی میانه [[بابک]]) به خط پهلوی.]]
در [[رده‌بندی زبان‌شناسی]]، به زبانی که از [[سده سوم پیش از میلاد]] تا [[سده هفتم پس از میلاد]] در [[ایران‌زمین]]، کاربرد داشته‌است، میانه می‌گویند. زبان فارسی به [[گویش مرکزی میانه]] که در دوران [[اشکانیان]] و [[ساسانیان]] روانرواج بود،داشت، گفته می‌شود. [[دستور زبان فارسی|دستور زبان پارسی]] در دوره میانه ساده‌تر از [[باستان]] ولی پیچیده‌تر از زبان فارسی روانرایج در [[دوره اسلامی|دورهٔ اسلامی]] بوده‌است.<ref>Microsoft Encarta Encyclopedia 2002. 1993–2001 Microsoft Corporation.
Encyclopædia Britannica'', 2006, Ultimate Reference Suite DVD Version: 2006.01.00.000000000, Persian Language</ref><ref>''راهنمای زبان‌های ایرانی''، جلد دوم: ''زبان‌های ایرانی نو''، رودیگر اشمیت، ترجمهٔ آرمان بختیاری و دیگران، انتشارات ققنوس، چاپ اول، ۱۳۸۳</ref>
{{سخ}}واژهٔ پهلوی به معنی منتسب به پهلو است که خود رخساریصورتی از واژهٔ پارت است، و به عبارتی زبان پارتیان بوده. زبان پهلوی یا پارسی میانه (فارسی دری) گونه‌ایشکلی از زبان فارسی است که واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و فارسی امروزی است،<ref>Pahlavi language." The Columbia Encyclopedia, Sixth Edition. 2008. Encyclopedia.com. 21 Dec. 2009</ref> که پس از آنبعدها فارسی نو که فارسی امروزی است از این زبان به وجود آمده. در سده‌های نخستین دوران اسلامی اصطلاح «فارسی» را برای «فارسی نو» که از «فارسی میانه» دگرگون شده بود به کار می‌بردند، در نتیجه اطلاق آن به پارسیفارسی میانه یعنی پارسیفارسی متداول زمان ساسانی موجب ابهام می‌شد. از این رو این زبان را در تقابل با فارسی نو «پهلوی» نامیدند.<ref>زبان پهلوی و دستور آن، ژاله آموزگار و احمد تفضلی، انتشارات معین، چاپ هفتم، ۱۳۸۹، ص ۱۴</ref>
 
زبان فارسی امروز و [[پارسی میانه]] چه از دید واژگانی و چه از دید دستوری همانندی زیادی دارند. در واقع تحولی که از فارسی باستان تا فارسی میانه اتفاق افتاده‌است بسیار بزرگتر از تحولی‌است که از فارسی میانه تا فارسی نو رخ داده‌است.
خط ۱۶۶:
[[پرونده:Shirinisaraie didar.jpg|بندانگشتی|333px|وسط|زبان فارسی نوشته شده با [[الفبای گرجی]] در [[منطقه فریدن|فریدن]] ایران]]<br />
 
=== دبیره‌هایخطوط روانرایج در ایران باستان ===
[[ابراهیم پور داوود]] ایران‌شناس معاصر، اوستاشناس، در ارتباط با خطوط رایج در ایران باستان در کتاب خود فرهنگ ایران باستان در صفحه ۱۰۲ می‌نویسد:
 
خط ۱۸۷:
: و دیگر موارد
 
== وام‌واژه‌های بیگانه در پارسیفارسی ==
{{اصلی|اثرگذاری زبان فارسی و زبان عربی بر یکدیگر}}
در آغاز رویارویی زبان فارسی و عربی، در میان فارسی‌زبانان دو گرایش وجود داشت. گروهی فارسی‌گرا بودند و گروهی عربی‌گرا. فارسی‌گرایان که ابن سینا و جوزجانی و ناصرخسرو و افضل‌الدین کاشانی از برجستگان آنان بودند، بر این باور بودند که باید برای واژه‌های عربی و یونانی که در عرصه دانش و فلسفه مطرح است برابرهای فارسی برگزید. در مقابل اینان عربی‌گرایان قرار داشتند که معتقد به وام‌گیری از زبان عربی بودند. در آن زمان این گرایش غلبه یافت و فارسی به مدت چند سده به وام‌گیری گسترده از زبان عربی پرداخت. این گرایش موجب شد که وام‌گیری به عادت فارسی‌زبانان تبدیل شود. این عادت هنوز هم پابرجاست، اما زبان عربی جای خود را به زبان‌های انگلیسی و (تا چندی پیش از آن فرانسه) سپرده‌است.<ref name=ToolAutoGenRef9>طباطبایی، سید علاءالدین: ضرورت و موانع واژه‌سازی. در: مجله «نشر دانش» سال هجدهم، بهار ۱۳۸۰ - شماره ۱. (از ۲۸صفحه تا ۳۳).</ref>
خط ۲۶۴:
 
== توانایی واژه‌سازی ==
زبان‌های هندواروپایی دارای شمار کمی ریشه در حدود ۱۵۰۰ (هزار و پانصد) عدد و دارای تقریباً ۲۵۰ پیشوند (Prefixe) و در حدود ۶۰۰ پسوند (Suffixe) هستند که با اضافه کردن آن‌ها به اصل ریشه می‌توان واژه‌های دیگری ساخت. مثلاً از ریشهٔ «رو» می‌توان واژه‌های «پیشرو» و «پیشرفت» را با پیشوند «پیش»، و واژه‌های «روند» و «روال» و «رفتار» و «روش» را با پسوندهای «اند» و «ار» و «اش» ساخت. در این مثال، ملاحظه می‌کنیم که ریشهٔ «رو» به دو شکل آمده‌است: یکی «رو» و دیگری «رف». با فرض این که از این تغییر شکل ریشه‌ها صرف نظر کنیم و تعداد ریشه‌ها را همان ۱۵۰۰ بگیریم، ترکیب آن‌ها با ۲۵۰ پیشوند، تعداد ۱۵۰۰ × ۲۵۰ = ۳۷۵٬۰۰۰(سیصد و هفتاد و پنج هزار) واژه را به دست می‌دهد. اینک هر کدام از واژه‌هایی که به این ترتیب به دست آمده استآمده‌است را می‌توان با یک پسوند آمیختترکیب کرد. مثلاً از واژهٔ «خودگذشته» که از پیشوند «خود» و ریشهٔ «گذشت» درست شده‌است، می‌توان واژهٔ «خودگذشتگی» را با افزودن پسوند «گی» به دست آورد و واژهٔ «پیشگفتار» را از پیشوند «پیش» و ریشهٔ «گفت» و پسوند «ار» به دست آورد. هرگاه ۳۷۵٬۰۰۰ واژه‌ای را که از ترکیب ۱۵۰۰ ریشه با ۲۵۰ پیشوند به دست آمده‌است با ۶۰۰ پسوند ترکیب کنیم، تعداد واژه‌هایی که به دست می‌آید، می‌شود ۳۷۵٬۰۰۰ × ۶۰۰ = ۲۲۵٬۰۰۰٬۰۰۰ (دویست و بیست و پنج میلیون). باید واژه‌هایی را که از ترکیب ریشه با پسوندهای تنها به دست می‌آید نیز حساب کرد که می‌شود ۱۵۰۰ × ۶۰۰ = ۹۰۰٬۰۰۰ (نهصد هزار). پس جمع واژه‌هایی که فقط از ترکیب ریشه‌ها با پیشوندها و پسوندها به دست می‌آید، می‌شود: ۲۲۵٬۰۰۰٬۰۰۰ + ۳۷۵٬۰۰۰ + ۹۰۰٬۰۰۰ = ۲۲۶٬۲۷۵٬۰۰۰ یعنی دویست و بیست و شش میلیون و دویست و هفتاد و پنج هزار واژه. در این محاسبه تنهافقط آمیزهترکیب ریشه‌ها را با پیشوندها و پسوندها در دیدنظر گرفتیم، آن هم تنهافقط با یکی از گویش‌هایتلفظ‌های هر ریشه؛ ولی آمیزه‌هایترکیب‌های دیگری نیز هست مانندمثل آمیزهترکیب اسم با فعل (مانند: پیاده‌رو) و اسم با اسم (مانند: خردپیشه) و اسم با صفت (مانند: روشن‌دل) و فعل با فعل (مانند: گفتگو) و ترکیب‌های بسیار دیگر در نظر گرفته شده و اگر همهٔ ترکیب‌های ممکن را در زبان‌های هندواروپایی بخواهیم به‌شمار آوریم، شمارتعداد واژه‌هایی که می‌تواندممکن است وجود داشته باشد، مرز آشکاریمعینی ندارد و نکتهٔ قابل توجه این است که برای فهمیدن این میلیون‌ها واژه فقط نیاز به فراگرفتن ۱۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند داریم، در صورتی که دیدیم در یک زبان سامی برای فهمیدن دو میلیون واژه باید دست‌کم ۲۵۰۰۰ ریشه را از برداشت و قواعد پیچیدهٔ صرف افعال و اشتقاق را نیز فراگرفت و در ذهن نگاه داشت. اساس توانایی زبان‌های هندواروپایی در یافتن واژه‌های علمی و بیان معانی همان است که شرح داده شد. زبان فارسی یکی از زبان‌های هندواروپایی است و دارای همان ریشه‌ها و همان پیشوندها و پسوندها است. گویشتلفظ حروف در زبان‌های گوناگونمختلف هندواروپایی متفاوت است ولی این تفاوت‌ها طبق یک روالی پیدا شده‌است. توانایی‌ای که در هر زبان هندواروپایی وجود دارد، مانند یونانی و لاتین و آلمانی و فرانسه و انگلیسی، در زبان فارسی هم همان توانایی وجود دارد. روش علمی در این زبان‌ها مطالعه شده و آماده است و برای زبان فارسی به کار بردن آن‌ها بسیار ساده است. برای برگزیدن یک واژهٔ علمی در زبان فارسی تنهافقط باید واژه‌ای را که در یکی از شاخه‌های زبان‌های هندواروپایی وجود دارد با شاخهٔ فارسی مقایسه کنیم و با آن هماهنگ سازیم.<ref>{{یادکرد وب |url=http://www.jahanshiri.ir/fa/fa/tavanayi-farsi |title=نسخه آرشیو شده |accessdate=۲۹ ژانویه ۲۰۱۸ |archiveurl=https://web.archive.org/web/20180130091305/http://www.jahanshiri.ir/fa/fa/tavanayi-farsi |archivedate=۳۰ ژانویه ۲۰۱۸ |dead-url=yes }}</ref>
 
این شمار ازتعداد واژه‌ها به روش اشتقاقی به وجود می‌آید و اگر روش ترکیبی و اشتقاقی ترکیبی و علایم اختصاری را هم بدان اضافه کنیم حساب کنید چند واژه خواهیم داشت و برای یادگیری ده‌ها میلیون واژه، فقط ۱۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند را باید حفظ کرد مقایسه کنید با حفظ ۲۵۰۰۰ ریشهٔ عربی! با توجه به این که زبان فارسی یکی از زبان‌های هند و اروپایی است همان ریشه‌ها و پسوندها و پیشوندها در این زبان نیز هست. [[محمود حسابی]] در پیشگفتار کتاب «وندها و گهواژه‌های فارسی» می‌نویسد که:
«مطابق محاسبه به کمک ۱۵۰۰ ریشه و ۱۵۰ پیشوند و ۲۰۰ پسوند بر روی هم می‌توان ۴۵۰۰۰۰۰۰ واژهٔ دیگر ساخت.»
ناگفته نماند این‌ها غیر از وندهای منسوخ و مهجور فارسی باستان است. بنابر آنچه گفته شد توانایی‌های زبان‌های یونانی و لاتین و آلمانی و انگلیسی و فرانسه و… در زبان فارسی هم هست برای ساخت یک واژهٔ علمی تازهجدید در فارسی، تنها باید آن را با یکی از شاخه‌های زبان هند و اروپایی مقایسه کنیم و با آن هماهنگ سازیم.<ref>واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گروه واژه گزینی، چاپ و صحافی تندیس، چاپ اول 1377</ref>
 
== توصیف زبان‌شناختی زبان فارسی ==
مهم‌ترین ابزارهایی که زبان‌ها برای واژه‌سازی در اختیار دارند اشتقاق و ترکیب است. برخی زبان‌ها از این هر دو روش سود می‌جویند و برخی تنها یکی از آن‌ها را به کار می‌برند. فارسی از جمله زبان‌هایی است که از هر دو روش سود می‌جوید. منظور از اشتقاق استفاده از پسوندها و پیشوندها در ساختن کلمات جدید است. فارسی از دید ترکیبی زبانی توانا است و بیش از پنجاه [[پسوند]] در اختیار دارد که برخی از آن‌ها را در واژه‌های زیر می‌بینیم: آهنگر، شامگاه، کوشش، آتشدان، تاکستان، نمناک، دانا، دانشمند، دربان، ماهواره، شنزار، کوهسار، دانشکده، فروشنده، هنری، هنرور، ساختمان، پروردگار، زرین، و غیره.<ref name=ToolAutoGenRef9/>
 
فارسی‌زبانی [[ضمیرافتان]] است یعنی انداختن [[ضمیر]] و به کار نبردن آن لطمه‌ای به معنای [[جمله]] نمی‌زند.<ref name=ToolAutoGenRef12>ماهوتیان، شهرزاد: دستور زبان فارسی از دیدگاه رده‌شناسی، ترجمه [[مهدی سمائی]]، [[تهران]] ۱۳۸۲، چاپ دوم.</ref>