کهن‌الگو: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات ردهٔ همسنگ (۳۰.۱) +املا+مرتب+تمیز (۱۴.۹ core): + رده:کهن‌الگو+رده:مفاهیم ادبی
جز جایگزینی با اشتباه‌یاب: کافتاد⟸که افتاد، الکاشانی⟸کاشانی، القبسات⟸قبسات، الثابتة⟸ثابتة، رایحة⟸رایحه
خط ۱:
'''عین ثابت''' (اعیان ثابته) {{انگلیسی|archetype}}
 
عرفا، [[ماهیت]] را «عین ثابت» گویند، چنان‌که گفته‌اند که: «الاعیان الثابتةثابتة ما شمت رایحةرایحه الوجود». و در [[احادیث]]، از ماهیّت به «طینت» تعبیر شده‌است.<ref>محقق سبزواری، اسرار الحکم، ۱جلد، مطبوعات دینی - قم، چاپ: اول، ۱۳۸۳ ه‍.ش ص ۶۳٬۶۴</ref>
[[مشائیان]] و اهل [[اشراق]]، [[وجود]] کلی طبیعی را، [[ماهیت]] (در [[اصطلاح]] [[فلاسفه]]) و عین ثابت (در اصطلاح عرفا) تعبیر نموده‌اند<ref>[[شمس‌الدین شهرزوری]]، شرح [[حکمة الاشراق]] (شهرزوری)، ۱جلد، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی - تهران، چاپ: اول، ۱۳۷۲ ه‍.ش ص ۵۵؛ اسفار اربعه</ref>
از توابع [[وجود]] [[انسان]]، عین ثابت انسان در [[عالم ذر]] است.<ref>فیض الکاشانی،کاشانی، اصول المعارف، ۱جلد، دفتر تبلیغات اسلامی - قم، چاپ: سوم، ۱۳۷۵ ه‍.ش ص ۱۵۸</ref>
به طوری که بیان شد برای هر اسمی از [[اسماء الهی]] صورتی است در علم او که بنام [[ماهیت]] خوانده می‌شود و بمعنی عین ثابت هم نامند.<ref>سید جعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ۳جلد، انتشارات دانشگاه تهران - تهران، چاپ: سوم، ۱۳۷۳ ه‍.ش ص ۸۰۸</ref>
[[دهر]] یا (فرا- [[زمان]])، ساحت [[مابعد طبیعت]] همه [[موجودات مجرد]] است. قلمروی است که عقول لا یتغیّر ابدی، در آن مأوی گزیده‌اند؛ و این عقول بر طبق مکاتب مختلف فکری و سنن مختلف فلسفی نامهای گونه‌گونی به خود می‌گیرند:
نظیر مثل (نزد [[افلاطون]])، [[اعیان ثابته]] (نزد [[ابن عربی]])، ارباب انواع (نزد [[شهاب‌الدین یحیی سهروردی]] )(مفرد ارباب انواع ([[رب‌النوع]]).<ref>میر محمد باقر داماد، القبسات،قبسات، ۱جلد، انتشارات دانشگاه تهران - تهران، چاپ: دوم، ۱۳۶۷ ه‍.ش ص ۱۱۸</ref>
عین ثابت به معنی نوع یا [[صنف]] یا چگونگی به نمونه عالی‌یی اطلاق می‌شود که کامل‌ترین صفات یک [[نوع]] در آن جمع آمده‌است؛ و مترادف مثال آمده‌است. مثال اعلا در اصطلاح افلاطون، نمونه یا مثالی است که اشیاء [[طبیعت]]، اشباح آن محسوب می‌شود.
 
عبد الرّحمن [[جامی]]، [[رباعی]] :
 
اعیان، همه شیشه‌ای گوناگون بود - کافتادکه افتاد در آن، پرتو [[خورشید]] وجود
 
هر شیشه که سرخ بود یا زرد و کبود - خورشید در آن به آنچه او بود، نمود