احمد شاه مسعود: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز جایگزینی با اشتباهیاب: بشکل⟸بهشکل، امپراطوری⟸امپراتوری، مؤفق⟸موفق، گرایشات⟸گرایشها |
||
خط ۵۲:
او در کنار کار در ارتش که مربوط وزارت دفاع میشد، گاهی در [[وزارت داخله]] (وزارت کشور) نیز وظایف رسمی را به سر رسانید. آنچنانکه او در [[هرات]] چند سال در بخش وزارت داخله سمت فرماندهی یا قوماندانی [[ژاندارم]] و پلیس [[هرات]] را به دوش داشت؛ بنابراین احمدشاه مسعود همراه با پدر و خانواده به ولایات مختلف رفت و دوران کودکی و نوجوانی را در مکاتب و مدارس بیرون از زادگاهش سپری نمود.
مسعود سالهای آغاز کودکی را در زادگاهش دره [[دره پنجشیر|پنجشیر]] گذراند. در پنج سالگی شامل صنف اول مکتب (دبستان) [[بازارک]] گردید. قبل از آنکه صنف اول را به پایان برساند با خانواده به [[کابل]] رفت و در مکتب [[شاه دو شمشیره]] شامل شد. اما اندکی بعد پدرش در سمت قوماندان ژاندارم و پولیس هرات به [[ولایت هرات]] رفت و احمدشاه مسعود صنوف دوم، سوم و چهارم را در [[مکتب
دوران متوسطه (راهنمایی) و لیسه (دبیرستان) را در [[لیسه استقلال]] [[کابل]] به پایان رساند و در سال ۱۳۵۲ با شرکت در آزمون کانکور وارد دانشکدهٔ مهندسی [[پلیتخنیک کابل]] گردید.
خط ۶۱:
== دوران اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ ==
با وقوع [[انقلاب ثور|کودتای کمونیستی ۷ ثور/اُردیبِهشت ۱۳۵۷]] و آغاز [[جهاد]] او به [[نورستان]] و [[کنر]] میرود و با رهبری دستههای کوچک مجاهدین،
مسعود در [[برج جوزا|جوزا]]/خُرداد ۱۳۵۸ در رأس یک قطعه از [[چریک]]های مجاهد [[نورستان]] وارد [[دره پنجشیر|پنجشیر]] میگردد و در ۱۷ سرطان/تیر ۱۳۵۸ نخستین دستههای منظم چریکی را در درهٔ پنجشیر ایجاد مینماید.
خط ۱۶۸:
* پیشقدمی در سقوط حاکمیت حزب دمکراتیک خلق:
احمدشاه مسعود در حالیکه برنامههای خود را در ایجاد ارتش منظم و هماهنگی میان نیروهای مجاهدین در سالهای بعد از خروج قوای شوروی دنبال کرد، موضوع تضعیف و سقوط رژیم را از داخل نیز از یاد نبرد. خروج کامل قوای شوروی در دلو ۱۳۶۷، سپس فروپاشی
احمدشاه مسعود در زمستان ۱۳۷۰ عملاً در برانداختن حاکمیت حزب دمکراتیک خلق با استفاده از زمینهها وضعفها ی داخلی حاکمیت مذکور دست به کار شد. او درگام نخست از سرپیچی جنرال [[مؤمن]] قوماندان لوای سرحدی حیرتان در برابر فرمان رهبری حاکمیت مبنی برتبدیلی اش از حیرتان حمایت به عمل آورد و به تمام جنرالان و نظامیان دولتی که با او در ارتباط بودند هدایت داد تا برای سرنگونی رژیم آماده شوند. در گام بعدی خواست تا شهر مزار شریف را از تسلط رژیم بیرون کند. اما نجیب الله با اعزام جنرال نبی عظیمی قوماندان گارنیزیون کابل و معاون وزارت دفاع به مزار شریف در حوت این سال تلاش کرد تا از سقوط شهر جلوگیری به عمل آورد. با ورود نیروهای فرقه ۵۳ به قوماندانی جنرال [[عبدالرشید دوستم|عبدالرشید دستم]] از جوزجان و فاریاب به شهر مذکور وضعیت در آن شهر تغییر یافت و احمدشاه مسعود غرض جلوگیری از جنگ و خونریزی، نیروهایش را به فرماندهی [[عطا محمد نور]] از پیشروی و تسلط به شهر مانع گردید. سپس برای رسیدن به دروازههای کابل و سرنگونی حاکمیت حزب دمکراتیک خلق (حزب وطن) تمام مراکز نظامی و اداری رژیم را به همکاری افسران و نظامیان رژیم در ولایت پروان ـ کاپیسا و شمال کابل به شمول فرودگاه نظامی بگرام در حمل ۱۳۷۱ متصرف شد و کابل را به تسلیمی و پذیرش انتقال قدرت به مجاهدین فراخواند.
خط ۲۲۴:
طالبان بعد از تسلط بر هرات و ولایات غربی با دریافت امکانات هنگفت مالی، لوجستیکی و نظامی از سوی آی اس آی پاکستان و ممالک عربی نفتخیز خلیج فارس در مشارکت با صدها تن جنگجوی مدارس پاکستان و داوطلبان دیگر خارجی با تصرف ولایات شرقی در میزان ۱۳۷۵ به کابل پایتخت کشور دست یافتند. احمدشاه مسعود یک روز قبل از ورود طالبان به شهر کابل در پنجم میزان ۱۳۷۵ در حالی نیروهای خود را از پایتخت به سوی شمال عقب برد که یک روز تأخیر در این عقبنشینی پیامد بسیار خونین وغم انگیزی را هم برای مردم پایتخت و هم برای آن نیروها درقبال داشت. طالبان و جنگجویان خارجی که از سه استقامت جنوب، شرق و غرب کابل در حال هجوم به شهر بودند با بستن راه شمال شهر به آسانی نیروهای مدافع را در محاصرهٔ کامل قرار میدادند. در چنین حالتی یک جنگ خونین و مرگبار کوچه به کوچه و خانه به خانه در شهر با آیندهٔ غیرقابل پیشبینی برای نیروهای مدافع پایتخت واقع میشد. در حالیکه برای احمدشاه مسعود تداوم مقاومت در برابر سلطهٔ طالبان و تجاوز پاکستان از اهمیت و اولویت برخوردار بود و درگیری نیروهای او در داخل شهر محاصره شده از سوی دشمن ضربهٔ جبران ناپذیری به آیندهٔ مقاومت وارد میکرد.
احمدشاه مسعود بعد از ترک پایتخت هزاران تن نیروهای خود را داخل دره [[پنجشیر]] ساخت و مدخل دره را با قسمتی از سرک غرض جلوگیری از ورود نیروهای طالبان منفجر نمود. او بستن دهانهٔ پنجشیر را به صورت مؤقت از یکسو غرض تنظیم و سازماندهی دوبارهٔ نیروهای خود و از سوی دیگر به منظور ایجاد زمان و فرصت برای مردم پایتخت و شمال پایتخت در شناخت بهتر طالبان ضروری تلقی کرد. در حالیکه مسعود
او سپس در ۱۹ میزان ۱۳۷۵ با عبدالکریم خلیلی رهبر حزب وحدت اسلامی هزارهها و جنرال عبدالرشید دستم در شهرک خنجان شمال سالنگ معاهدهٔ تشکیل ائتلاف نظامی «شورای عالی دفاع از وطن» را امضاء کرد؛ و با این اقدام تلاش جنرال نصیرالله بابر وزیر داخلهٔ پاکستان و سران آی اس آی را در جلب حمایت و همکاری دوستم با طالبان ناکام ساخت.
باگذشت هر روز از حاکمیت طالبان که وحشت و بیداد آنها علیه مردم بیشتر، وابستگی آنها به بیگانه آشکارتر، تعداد جنگجویان متجاوز پاکستانی و خارجی در میان شان افزونتر و سلطهٔ تروریزم بینالمللی القاعده در حاکمیت آنها عمیقتر و گستردهتر میشد، نقش احمدشاه مسعود به عنوان یگانه مرجع و امید مقاومت در راه استقلال و حاکمیت ملی کشور برجسته تر نمایان میگردید. در طول سالهای حاکمیت طالبان و سلطهٔ تروریزم بینالمللی القاعده که از سوی استخبارات نظامی پاکستان (آی اس آی) و جمیعت العلمای فضل الرحمن و سمیع الحق با اعزام هزاران داوطلب جنگی حمایت و همراهی میشد، تنها احمدشاه مسعود با ایمان راسخ و اراده ای به استواری و سرافرازی قلههای بلند هندوکش به مقاومت در وطن ادامه داد. در سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ هجری خورشیدی دو بار لشکر وحشت طالبان با سپاهیان اجیر و داوطلب ویرانی از بلاد عرب وعجم به شمال کشورسرازیر شدند. به استثنای وادی پنجشیر و برخی از درهها و دامنههای شمال هندوکش و پامیر سیطرهٔ وحشت و ترور را به همه ولایات کشور پهن نمودند. بسیاری از رهبران و فرماندهانی که در این مناطق قرارداشتند و از پایداری و مقاومت دم میزدند، معرکهٔ مبارزه و جنگ را ترک کرده به بیرون از کشور رفتند، اما احمد شاه مسعود در تمام این حالات به تنهایی فریاد مقاومت سرداد و در راه دفاع از دین، آزادی و وطنش ثابت و استوار باقی ماند.
احمدشاه مسعود در سالهای حاکمیت طالبان و سلطهٔ تروریزم چند بار به گونهٔ شگفتآوری در میزان ۱۳۷۵، جوزای ۱۳۷۶ و اسد ۱۳۷۸ درهها و تاکستانهای شمالی را از اشغال نیروی مهاجم طالبان و تروریزم آزاد ساخت و هزاران نفر از نیروهای زمین سوز و آدمکش آنها را که صدها پاکستانی و عرب در میان شان قرارداشت سرکوب کرد و به اسارت درآورد. او در یازدهم قوس ۱۳۷۷(۲ دسامبر۱۹۹۹) در پنجشیر جلسه ای را متشکل از سیصد تن فرماندهان مناطق و اقوام مختلف افغانستان، رهبران گروهها و احزاب مجاهدین برای ایجاد هماهنگی و اتخاذ استراتیژی واحد مبارزه و مقاومت علیه طالبان دایر کرد؛ و با برگزاری این اجلاس،
احمدشاه مسعود در طول سالهای مقاومت و جنگ با طالبان و تروریزم از هر فرصت و زمانی برای مذاکره با طالبان نیز استفاده کرد تا آنها را از وابستگی به بیگانه وهمدستی با تروریزم و تداوم کشتار و جنگ به سوی صلح بکشاند. اما این مذاکرات در اثر وابستگی طالبان به بیگانه و تروریزم بینالمللی به نتیجه ای نرسید. همچنان موصوف در این سالها سعی نمود تا جامعهٔ بینالمللی به خصوص ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد را متقاعد به اعمال فشار علیه پاکستان در قطع دخالت و تجاوز به افغانستان نماید و آنها را از عواقب حاکمیت طالبان و سلطهٔ تروریزم بر منطقه و جهان آگاه سازد. او دراین سالها پیوسته با افراد و نمایندگان مختلف رسمی و غیررسمی مجامع جهانی چه در داخل افغانستان و چه درخارج از کشور به مذاکره و گفتگو پرداخت تا حقانیت مبارزه و مقاومت خود را به گوش آنها برساند و همکاری آنها را در استقرار صلح و ثبات در کشورش جلب نماید. عمدهترین مذاکرات او در این مورد با جامعهٔ اروپایی در مقر پارلمان اروپا درشهر استراسبورگ فرانسه بود. احمدشاه مسعود در سیزدهم حمل ۱۳۸۰ به مقر [[پارلمان اروپا]] سفرکرد و در مذاکرات مختلف و جلسات متعدد بامقامات رسمی و غیررسمی جامعهٔ اروپا اهداف و خواستههای خود را از مبارزه و مقاومت تشریح نمود. او در همین سفر در برابر پرسش خبرنگاران از پیامش به رئیسجمهور آمریکا گفت: «پیام من به آقای بوش این است که جنگ افغانستان و وجود پایگاههای تروریستی تنها به افغانستان محدود نمانده بلکه دیر یازود این خطرات گریبانگیر امریکا و تعداد بیشتری از کشورها در منطقه و جهان خواهدشد»، پیامی که تا چهار ماه دیگر تحقق یافت.
|