جورج ریتزر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Yamaha5Bot (بحث | مشارکتها) جز تمیزکاری با استفاده از AWB |
جز جایگزینی با اشتباهیاب: موثر⟸مؤثر |
||
خط ۱۷:
نظریه مک دونالدی شدن جرج ریتزر چاپ [[پست الکترونیکی]] یکی از جذابترین مفاهیم اندیشه های جرج ریتزر، مفهوم «مک دونالدی شدن» است. او در این باره میگوید: اصطلاح مک دونالدی شدن را برای اشاره به فرایندی ابداع کردم که در آن اصول رستورانهای غذای فوری به تدریج بر بخشهایی از جامعه آمریکا و جهان مسلط میشوند. اما این اصول چیست که به کل دنیا تسری پیدا کرده است؟ ریتزر با کمک گرفتن از مفهوم «قفس آهنین» وبر، پنج جنبه اساسی زیر را برای مفهوم مک دونالدی شدن مشخص میکند:
[[کارایی]]: کارآیی به معنای جستجوی بهترین وسایل دستیابی به هدفها است، برای مثال در رستوران غذای سریع، ارائه غذا از پنجره اتوموبیل، تشدید کارآیی در دستیابی به غذا و بیانگر شیوه ای
[[محاسبهپذیری]]: جنبه دوم مکدونالدی شدن محاسبهپذیری است. مکدونالدی شدن تأکید بر چیزهایی است که میتوان آنها را شمرد، محاسبه کرد و به کیفیت درآورد. «[[به کمیت درآوردن]]» به معنای گرایش به تأکیدگذاری بر مقدار است و نه بر کیفیت. تاکید بر جنبه های کمی غذاها همچون حجم یک وعده غذا، تولیدات فروخته شده و زمانی که برای ارائه خدمات طول کشیده است. در نظامهای مک دونالده شده کمیت با کیفیت یکسان شده است؛ زیاد بودن چیزی و یا تحویل یک چیز، این معنا را می دهد که آن خوب است. همچنین کارگران هم در مک دونالد گرایش دارند که جنبه های کمی کار را بر جنبه های کیفی ترجیح دهند در حالیکه کیفیت کار تنوع کمی دارد، کارفرمایان بر سرعت کار و دستمزدهای متناسب تاکید دارند. بیشتر بدانید: جامعه شناسی جامعه اطلاعاتی [[پیشبینیپذیری]]: عقلایی کردن مستلزم تلاش فزایندهای است تا پیشبینیپذیری از زمانی و مکانی به زمان و مکان دیگر را تضمین کند. در یک [[جامعهی عقلانی]] مردم میخواهند بدانند که در تمام مکانها و زمانها چه انتظاری داشته باشند. مردم نه رویدادهای غیرمنتظره را میخواهند و نه منتظر آنها هستند. آنها میخواهند بدانند که وقتی امروز بیگمک خود را سفارش میدهند این بیگمک با بیگمکی که دیروز خوردند یا فردا خواهند خورد هیچ تفاوتی ندارد. کارگران هم در نظام مک دونالدی به شیوه قابل پیش بینی رفتار مینمایند. آنها همانطور رفتار میکنند که مدیران دیکته می کنند.
|