سگ‌کشی: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۲۸۷:
 
[[داریوش ارجمند]]، بازیگر نقش حاجی نقدی، در گفتگویی برای فیلم مستند ''پروندهٔ کوتاهِ سگ‌کشی'' گفتهٔ خود را هنگام گرفتن سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوّم مرد از دست [[فرامرز قریبیان]] در [[جشنواره فیلم فجر ۱۳۷۹]] تکرار می‌کند که «نقش کوچک وجود نداره وقتی نقش کوچک رو بهرام بیضایی نوشته باشه.» این گفته سپس‌تر بارها تکرار شده.<ref>{{پک/بن|تیر ماه ۱۳۹۵|ک= برای ایفای نقش مالک اشتر مبعوث شدم / از هنرجویانم تست نمی‌گیرم}}</ref> ارجمند برای بازی در این فیلم، که سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر ۱۳۷۹ را نیز گرفت، به جای دستمزد شمع کیک تولَد بیضایی را خواسته و گرفته‌است.<ref>{{پک|ارجمند|۱۳۹۶|ف=با نوشته بیضایی نمی‌شود بد بازی کرد|ص=۱۰}}</ref>
{{جعبه گفتاورد
{{جعبه نقل قول| نقل قول=[[پرونده:Mozhdeh Shamsai 14 8711121414.jpg|150px|بی‌قاب|راست|هیچ]]. . . یکی از صحنه‌هایی که خودم خیلی دوستش دارم و تصور می‌کنم از معدود صحنه‌هایی است که خود واقعی گلرخ را در آن می‌بینیم صحنهٔ ملاقات سوم گلرخ با فرشته اقتداری است. . . . پیش از گرفتن اولین پلان این صحنه آقای بیضایی به من گفت: «خب، می‌خوای در این صحنه چه کار کنی؟» گفتم: «در سناریو نوشته گلرخ در جواب سؤال فرشته گریه‌ای جان‌سوخته می‌کند». بیضایی گفت: «آره، ولی یادت باشد نباید این گریه از ضعف و ناتوانی و دلسوزی به حال خود باشد؛ بلکه یک انفجار است، خروش و غرشی است از شدت خشم و نفرت و بیزاری. به اینها فکر کن. هرچه محاسبه‌نشده‌تر کار کنی موفق‌تری و هرچه خودجوش‌تر بهتر. تمرین هم نمی‌کنیم. اگر در برداشت اول چیزی به نظرم آمد بار دیگر می‌گیریم، در غیر این صورت یک برداشت برایم کافی است». بیضایی با گفتن همین چند کلمهٔ ساده تمام مقصود و منظورش از این صحنه را به من منتقل کرد، به‌طوری‌که همان برداشت اول مورد قبول واقع شد.{{سخ}}مژده شمسایی، «گفتگو با مژده شمسایی بازیگر نقش گلرخ کمالی».<ref>{{پک|کیانیان|۱۳۸۱|ف= «گفتگو با مژده شمسایی بازیگر نقش گلرخ کمالی» از کتاب ''بهرام بیضایی و پدیدهٔ سگ‌کشی''|رف=قوکاسیان|ص=۲۰۱–۲۰۲}}</ref>|عرض= ۴۵۰px|رنگ پس‌زمینه=#E0E6F8}}
|عنوان=
{{جعبه نقل قول | نقل قولگفتاورد=[[پرونده:Mozhdeh Shamsai 14 8711121414.jpg|150px|بی‌قاب|راست|هیچ]]. . . یکی از صحنه‌هایی که خودم خیلی دوستش دارم و تصور می‌کنم از معدود صحنه‌هایی است که خود واقعی گلرخ را در آن می‌بینیم صحنهٔ ملاقات سوم گلرخ با فرشته اقتداری است. . . . پیش از گرفتن اولین پلان این صحنه آقای بیضایی به من گفت: «خب، می‌خوای در این صحنه چه کار کنی؟» گفتم: «در سناریو نوشته گلرخ در جواب سؤال فرشته گریه‌ای جان‌سوخته می‌کند». بیضایی گفت: «آره، ولی یادت باشد نباید این گریه از ضعف و ناتوانی و دلسوزی به حال خود باشد؛ بلکه یک انفجار است، خروش و غرشی است از شدت خشم و نفرت و بیزاری. به اینها فکر کن. هرچه محاسبه‌نشده‌تر کار کنی موفق‌تری و هرچه خودجوش‌تر بهتر. تمرین هم نمی‌کنیم. اگر در برداشت اول چیزی به نظرم آمد بار دیگر می‌گیریم، در غیر این صورت یک برداشت برایم کافی است». بیضایی با گفتن همین چند کلمهٔ ساده تمام مقصود و منظورش از این صحنه را به من منتقل کرد، به‌طوری‌که همان برداشت اول مورد قبول واقع شد.{{سخ}}مژده شمسایی، «گفتگو با مژده شمسایی بازیگر نقش گلرخ کمالی».<ref>{{پک|کیانیان|۱۳۸۱|ف= «گفتگو با مژده شمسایی بازیگر نقش گلرخ کمالی» از کتاب ''بهرام بیضایی و پدیدهٔ سگ‌کشی''|رف=قوکاسیان|ص=۲۰۱–۲۰۲}}</ref>|عرض= ۴۵۰px|رنگ پس‌زمینه=#E0E6F8}}
|منبع= مژده شمسایی، «گفتگو با مژده شمسایی بازیگر نقش گلرخ کمالی».<ref>{{پک|کیانیان|۱۳۸۱|ف= «گفتگو با مژده شمسایی بازیگر نقش گلرخ کمالی» از کتاب ''بهرام بیضایی و پدیدهٔ سگ‌کشی''|رف=قوکاسیان|ص=۲۰۱–۲۰۲}}</ref>
|تراز= چپ
|عرض= 342px
|حاشیه= 0px
|اندازه قلم= 12px
|رنگ پس‌زمینه = #edeef7
|شکل‌بندی =
|پس‌زمینه عنوان =
|رنگ قلم عنوان=
|شکل‌بندی عنوان =
|تراز گفتاورد= چپ
|شکل‌بندی گفتاورد =
|گیومه گفتاورد =
|تراز منبع =
|شکل‌بندی منبع =
}}
{| class="wikitable"
|- bgcolor="#efefef"