لئو تولستوی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Lordosh (بحث | مشارکت‌ها)
خنثی‌سازی ویرایش 28568987 از Sillverfox (بحث)
برچسب‌ها: خنثی‌سازی ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه
خنثی‌سازی ویرایش 28587759 از Lordosh (بحث)
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۱:
{{تغییرمسیر|تالستوی}}
{{جعبه نویسنده
| نام = لِو نیکلای ویچنیکلایِویچ تولستوی
| تصویر = Leo Tolstoy, portrait.jpg|250px
| توضیح تصویر =
خط ۳۱:
[[پرونده:Tolstoy_Vremya_prishlo.ogg|250px|بندانگشتی|چپ|صدای لئو تولستوی]]
[[پرونده:Leo Tolstoy 1897, black and white, 37767u.jpg|250px|بندانگشتی|چپ|لئو تولستوی در سال ۱۸۹۷]]
'''لِو نیکلایِ ویچنیکلایِویچ تولستوی''' {{به روسی|Лев Никола́евич Толсто́й}}؛(۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در [[:en:Yasnaya Polyana|یاسنایا پالیانا]] – ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ در [[:en:Yasnaya Polyana|یاسنایا پالیانا]])، فعال سیاسی-اجتماعی و نویسنده [[مردم روس|روسی]] بود. تولستوی از نویسندگان نامی تاریخ معاصر روسیه به‌شمار می‌آید.
[[رمان]]‌های [[جنگ و صلح]] و [[آنا کارنینا]] تولستوی از بهترین‌های ادبیات داستانی جهان هستند. تولستوی در روسیه بسیارهواداران محبوببسیاری دارد است و سکه طلای یادبود بهبرای احترامبزرگداشت وی ضرب شده‌است. تولستوی در زمان زندهزندگی بودنشخود شهرتدر وجهان محبوبیتیسرشناس جهانیولی داشتساده امازیست به سادگی زندگی می‌کردبود. نام تولستوی در زبان انگلیسی معمولاً به صورت «لئو تولستوی» نوشته می‌شود.
 
تولستوی در روز [[۲۰ نوامبر]] [[۱۹۱۰ (میلادی)|۱۹۱۰]] درگذشت و در زادگاه خویش به خاک سپرده شد.
 
== زندگی‌نامه ==
تولستوی بیست و هشتم اوت ۱۸۲۸ میلادی در خانواده‌ای اشرافیاز بزرگان و با پیشینهٔ بسیار قدیمیکهن در [[یاسنایا پالیانا]] (۱۶۰کیلومتری جنوب مسکو از تابع شهر تولا) زاده شد. پدر او؛ کنت گراف نیکلای ایلیچ تولستوی Граф Никола́й Ильи́ч Толсто́й و مادرش شاهزاده خانم؛ ماریا نیکلایونا والکونسکایا Княгиня Мари́я Никола́евна Волко́нская بود. مادرش را در دو سالگی و پدرش را در نه سالگی از دست داد و پس از آن تحتسرپرست سرپرستیاو عمه‌اش تاتیانا قرار گرفتبود. او در سال ۱۸۴۴م. در رشتهٔ زبان‌های شرقی در دانشگاه [[قازان]] نام‌نویسی کرد، ولی پس از سه سال، در تاریخ ۱۸۴۶م. تغییراز آن رشته داد و خود را به دانشکدهٔرشته حقوق منتقل کردرفت<ref>[http://www.ketabnews.com/fa/news/285/لئو-تولستوی لئو تولستوی | کتاب نیوز]</ref> تا با کسب دانش [[وکالت]] به وضعیتزندگی نابسامان ۳۵۰ نفر [[کشاورز]] روزمزد، که پس از مرگ پدر و مادرش به او انتقالواگذار یافته‌بودند،شده بودند، رسیدگی کند و با اصلاحاتبهبود اراضیکشاورزی خود به شرایط رنج‌آور اجتماعیرنج‌ آنان خاتمهپایان دهد.<ref name="dw">{{یادکرد وب| نشانی = http://www.dw-world.de/dw/article/0,,6250441,00.html| عنوان = تولستوی؛ صدمین سالروز مرگ خالق «جنگ و صلح» | تاریخ بازدید = ۲۱ نوامبر ۲۰۱۰| تاریخ = ۱۹ نوامبر ۲۰۱۰| ناشر = [[دیچه‌وله فارسی]]| زبان = فارسی}}</ref>
 
او در سال ۱۸۴۷ میلادی دانشکده حقوق را رها می‌کند و به زادگاهش بازمی‌گردد. سال ۱۸۵۱ تولستوی وارددر ارتش می‌شودنام نویسی می‌کند و به مأموریت [[قفقاز]] که در آن زمان تازه به دست روس‌ها افتاده بود می‌رود. در تابستان همان سال، اثر خود «کودکی» را می‌نویسد. این داستان سال بعد در مجله معاصر، چاپ می‌شود.<ref>Толстой С. М. «Толстой и Толстые». Очерки из истории рода = „Tolstoï et les Tolstoï“. Essais de histoire de la famille / Пер. с фр. Н. И. Азаровой. — М. : Сов. Россия, 1990. — 228 с.</ref>
تولستوی هنگام خدمت در ارتش تزار، نوشتن به صورت حرفه‌ای را آغاز می‌کند. حضور ویبودن در جنگ، دستدستمایه مایهپایه اصلیای برای رمان‌ها و داستان‌ها در اختیارشدسترس او می‌گذارد و با نگاه جستجوگرش میان مردم و محیطدور پیرامون،و برش، نوشته هایش بررا غنایپربارتر آثارشمی می‌افزایدکند. در ۱۸۵۴ به سواستوپُل رفته و به سپاه [[کریمه]] می‌پیوندند. در این زمان او به درجه ستوانی ارتقا یافتهرسیده و به دفاع از میهن می‌پردازد. نتیجه این دوران را در «حکایت‌های سواستوپُل» که حاوی سه داستان خواندنی ست منعکس می‌کند.<ref>Бурнашева Н. И. Комментарии. «Севастополь в декабре месяце» // Толстой Л. Н. Полн. собр. соч. : в 100 т. — Худ. произведения: в 18 т / Подг. текста и комм. Н. И. Бурнашевой; ред. тома Л. Д. Громова-Опульская. — М. : Наука, 2002. — Т. II. — С. 393—394. — ISBN 5-02-022757-9.</ref>
تولستوی در این داستان‌ها کوشیده‌استتلاش کرده با استفادهبهره گیری از احساساتدریافتهای شخصیخود که در جنگ تجربه کرده، چهره ای متفاوتدیگر از آن را نشان دهد. وی جنگ را پشت مراسم رسمی به تصویرنمایش می می‌کشدگذارد. در سال ۱۸۵۶ از ارتش کناره‌گیری می‌کند و به زادگاه خود بازمی‌گردد. پس از آن سفری شش‌ماهه را به کشورهای [[فرانسه]]، [[انگلستان]]، [[آلمان]]، [[ایتالیا]] و [[سوییس]] آغاز می‌کند تا باشیوه زندگی، فرهنگ و عقایدباورهای مردم این کشورها آشنا شود. در سال ۱۸۵۸ میلادی داستان «سه مرگ» را منتشر می‌کند و در سال ۱۸۵۹ دبستانی برای کودکان و دهقان زادگان یاسنایا پالیانا می‌سازد.<ref>ابراهیمی ترکمان، ابوذر و شفیعی، فرزانه، راه رفتن با کفش‌های تولستوی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، ۱۳۹۲، صص ۱۲–۱۱، شابک ۲-۳۸۹-۱۲۱-۶۰۰-۹۷۸</ref>
[[پرونده:1856. Л.Н.Толстой.jpg|بندانگشتی|1856]]
<br />
خط ۴۷:
<br />
 
== اصلاحات اجتماعی و تعلیمآموزش و تربیتپرورش کودکان ==
لئو بهبا لحاظنگاه توجهویژه احترام‌آمیزیای که به آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان داشت، در سال ۱۸۵۷ به مدت پنج سال از کشورهای اروپای غربی و با مشاهیرچهره های سرشناس اروپا مانند: [[چارلز دیکنز]]، [[ایوان تورگنیف]]، [[فریدریش فروبل]] و [[آدلف دیستروِگ]]، دیدار کرد. پس از بازگشت به کشورش، براساس تجارب نو آموخته، دست به یک رشته اصلاحاتنوآوریهای آموزشی زد و در همین راستا به پیروی از [[ژان ژاک روسو]]، به تأسیسپایه مدارسریزی ابتداییدبستان در روستاها پرداخت. تولستوی از سال [[۱۸۵۵ (میلادی)|۱۸۵۵]] به‌تناوبپی در پی در زادگاه خود یاسنایا پالیانا، [[مسکو]] و [[سن پترزبورگ]] اقامتزندگی گزیدمی کرد. لئو در نامه‌ای به یکی از خویشاوندانش که ادارهسرپرستی امورکارهای دربار و مباشرتپیشکاری املاکزمینهای [[تزار]] روسیه را بر عهدهدوش داشت، چنین نوشته‌است:
{{نوارکناری آنارشیسم|listname}}
لئو به لحاظ توجه احترام‌آمیزی که به آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان داشت، در سال ۱۸۵۷ به مدت پنج سال از کشورهای اروپای غربی و با مشاهیر اروپا مانند: [[چارلز دیکنز]]، [[ایوان تورگنیف]]، [[فریدریش فروبل]] و [[آدلف دیستروِگ]]، دیدار کرد. پس از بازگشت به کشورش، براساس تجارب نو آموخته، دست به یک رشته اصلاحات آموزشی زد و در همین راستا به پیروی از [[ژان ژاک روسو]]، به تأسیس مدارس ابتدایی در روستاها پرداخت. تولستوی از سال [[۱۸۵۵ (میلادی)|۱۸۵۵]] به‌تناوب در زادگاه خود یاسنایا پالیانا، [[مسکو]] و [[سن پترزبورگ]] اقامت گزید. لئو در نامه‌ای به یکی از خویشاوندانش که اداره امور دربار و مباشرت املاک [[تزار]] روسیه را بر عهده داشت، چنین نوشته‌است:
:: «هرگاه به مدرسه قدم می‌گذارم، با مشاهده چهره‌های کثیف و تکیده، موهای ژولیده و برق چشمانِ این کودکان فقیر، دستخوش ناآرامی و انزجار می‌شوم و همان حالتی به‌من دست می‌دهد که بارها از دیدن شرابخواران مست، بر من مستولی شده‌است. ای خدای بزرگ! چگونه می‌توانم آن‌ها را نجات دهم؟ نمی‌دانم به کدام یک کمک کنم. من آموزش و پرورش را تنها برای توده‌ها می‌خواهم و نه کسی دیگر، مگر بتوانم [[پوشکین]]ها و [[لومونوسف]]های آینده را از غرق شدن رهایی بخشم.»
 
:: «هرگاه به مدرسه قدمپا می‌گذارم، با مشاهدهدیدن چهره‌های کثیفآلوده و تکیده، موهای ژولیده و برق چشمانِ این کودکان فقیر،بینوا، دستخوش ناآرامی و انزجاربیزاری می‌شوم و همان حالتی به‌من دست می‌دهد که بارها از دیدن شرابخواران مست، بر من مستولی شده‌است. ای خدای بزرگ! چگونه می‌توانم آن‌ها را نجات دهم؟ نمی‌دانم به کدام یک کمک کنم. من آموزش و پرورش را تنها برای توده‌ها می‌خواهم و نه کسی دیگر، مگر بتوانم [[پوشکین]]ها و [[لومونوسف]]های آینده را از غرق شدن رهایی بخشم.»
تولستوی هیچ‌گاه تفاوتی بین کودکان قائل نشد و دانش‌آموزان نخبه را از دیگران متمایز نکرد تا درخورِ توان و استعداد هر کودک، آموزش مناسب را به آن‌ها ارزانی دارد.
 
تولستوی هیچ‌گاه تفاوتی بینبا کودکان قائلبرخورد جداگانه نشدنداشت و دانش‌آموزان نخبهبرتر را از دیگران متمایزجدا نکرد تا درخورِ توان و استعدادآمادگی هر کودک، آموزش مناسب را به آن‌ها ارزانی دارد.
پس از این‌که مدارس از سوی اداره سلطنتی تزار تعطیل شد، تولستوی به فعالیت‌های فرهنگی و اهداف تربیتیِ مورد علاقه‌اش ادامه داد. او با انتشار کتاب‌های سرگرم‌کننده با ترکیبی از علوم طبیعی و انسانی، همچنین داستان‌های آموزشی به‌ویژه داستان‌های [[ازوپ]]، کودکان را با ارزش‌های اخلاقی، اجتماعی و معنوی آشنا نمود. میلیون‌ها کودک روسی تا دهه دوم قرن بیستم با آموزش الفبای تولستوی، سال اول دبستان را آغاز نمودند. با اتخاذ این روش، تولستوی توانست در جنبش اصلاحات آموزشی و ایجاد مدارس آزاد به گونه [[سامرهیل]]، مؤثر واقع شود.
 
== ازدواجزن و زندگی خانوادگیفرزند ==
تولستوی در سال [[۱۸۶۲ (میلادی)|۱۸۶۲]] با دختر هجده ساله‌ای با سَلَفِتبارِ [[آلمان]]ی، به نام سوفیا آندره یِونا برس ([[۱۸۴۴ (میلادی)|۱۸۴۴]] - [[۱۹۱۹ (میلادی)|۱۹۱۹]])، ازدواج کرد و رمان‌های جاودانه‌ای به نام [[جنگ و صلح]] و [[آنا کارنینا]] را تألیفنوشته و منتشر ساخت. پشتیبانی همسر جوانش از فعالیت‌هایکارهای ادبی تولستوی که به روایتی ۱۴۰۰ صفحه از پیش‌نویس [[جنگ و صلح]] را بیش از هفت بار پاکنویس کرده‌است، شایستهبسیار احترامارزشمند است. رابطهپیوند این دو عاشقانه، ولی پرتنش بود. دفترچه یادداشتی که تولستوی در دوران پیش از ازدواجزناشویی شرحداستان زندگی خود را در آن می‌نوشت به دست سوفیا افتاد. در این دفترچه یادداشت شرحگزارش خوشگذرانی‌ها و عیاشی‌هایهوسرانی های تولستوی نوشته شده بود. تأثیربازتاب این مطالبنوشته ها بر سوفیا سنگین بود به‌طوری‌کهبگونه ای که می‌نویسد این دوران ''زننده و ناخوشایند'' و زندگی او در آن موقعزمان ''غیرقابل پذیرشنپذیرفتنی'' است. غرق شدن تولستوی در مسایل فلسفی در سال‌های بعدآینده نیز مشکلاتدردسرهای زیادیفراوانی برای این دو به همراه داشت. آن‌ها با همدیگریکدیگر ۱۳ فرزند مشترک داشتند که ۴ تا از آن‌ها در کودکی مردند.<ref name="dw"/>
 
<br />
 
== جنگ و صلح، آناکارنینا ==
جنگ و صلح Война и мир رمانی طولانی است که در آن بیش از ۵۸۰ شخصیت بابخوبی دقت توصیفبازگو شده‌اند. سه سال پیش نسخهٔ کوتاه شده‌ای از این رمان به زبان انگلیسی منتشر شد. در این نسخه ۶۰۰ صفحه از نسخهٔ اصلی که ۱۵۰۰ صفحه داشت، حذف شده‌است. این حذف شامل بحث‌های فلسفی کتاب است که به یکدستی ماجراداستان لطمهآسیبی نمی‌زند. دلیل این کارها ارائه یک نسخه جذابگیرا و پرماجراپرشور از کتاب است که مناسببفراخور جوانان امروزی نیز باشد. شاهکار تولستوی، [[جنگ و صلح]]، یکی از معتبرترینبرترین منابع تحقیقپژوهش و بررسی در تاریخ سیاسی و اجتماعی قرن نوزدهم روسیه است. همچنین حماسهٔ مقاومتایستادگی روس‌ها را در برابر حملهٔ ناپلئون بازگو می‌کند. منتقدان آن را یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های جهان و فراتر از آن یک رمان در بردارنده دیدگاه‌های فلسفی نویسنده دربارهٔ زندگی و تاریخ می‌دانند.<ref name="dw"/>
تولستوی در پایان ۳۴ سالگی نوشتن رمان جنگ و صلح را آغاز کرد که شش سال به طولزمان انجامیدبُرد. این رمان واقعیت‌های درون جامعه روسیه را در قرن نوزدهم به خوبی تبیینروشن می‌کند. دورانی که تولستوی برای رمان خود برگزید، زمان جنگ‌های [[ناپلئون]] بود و نقطه اوج داستان حمله ناپلئون به روسیه، آتش‌سوزی مسکو و عقب‌نشینی و اضمحلالنابودی ارتش مهاجم وی را توصیفگزارش می‌کند.
 
به گفته تولستوی [[آناکارنینا]] اولین رمان واقعی او و یک داستان حماسی منثور است. این رمان ماجراییداستانی دراماتیکپرفراز و فرود از عشق و سرخوردگی و شکست دارد. نسخهٔ بازنویسی شده‌ای از آنا کارنینا از اچ وینترز، نویسندهٔ جوان آمریکایی اقتباسیبرداشتی امروزی از این کتاب است. در این روایت، در کنار حوادثرویدادها و شخصیت‌هایبازیگران رمان اصلی شخصیت‌هایبازیگران تخیلی امروزی نیز حضور دارندهستند.<ref name="dw"/>
وی در دفتر خاطراتش در اواسطمیانه سال [[۱۸۵۰ (میلادی)|۱۸۵۰]] چنین می‌نویسد:
 
::''«چیزی در درونم شعله‌ورزبانه استمی کشد که بیش از نیکی دلبستهٔ آنم: شکوه و جلالبزرگی.»''
به گفته تولستوی [[آناکارنینا]] اولین رمان واقعی او و یک داستان حماسی منثور است. این رمان ماجرایی دراماتیک از عشق و سرخوردگی و شکست دارد. نسخهٔ بازنویسی شده‌ای از آنا کارنینا از اچ وینترز، نویسندهٔ جوان آمریکایی اقتباسی امروزی از این کتاب است. در این روایت، در کنار حوادث و شخصیت‌های رمان اصلی شخصیت‌های تخیلی امروزی نیز حضور دارند.<ref name="dw"/>
وی در دفتر خاطراتش در اواسط سال [[۱۸۵۰ (میلادی)|۱۸۵۰]] چنین می‌نویسد:
::''«چیزی در درونم شعله‌ور است که بیش از نیکی دلبستهٔ آنم: شکوه و جلال.»''
 
== انقلاب درونی ==
تولستوی، در اوج اشتهار،سرشناسی، مبتلا بهدچار سرگشتگی و ناامید از بهبود وضعیت جامعه شد و در مرز انحطاطنابودی فکری و شکست روحیروانی قرار گرفت. او به‌عنوان عضوی از اداره کل آمار و سرشماری در مسکو در سال ۱۸۸۲ میلادی با فقر روزافزون کارگران که در مقام مقایسه بابرابر محرومیت دهقانانروستاییان از ابعاد وسیع‌تریگسترده برخوردارتر بود، آشنا شد. با تأثیرپذیریبازتاب پذیرفتن از این واقعیترخداد تلخ، به منظوربرای کمک‌رسانی به کشاورزان و جلوگیریپیشگیری از مهاجرت دسته جمعیگروهی آنان به شهرها، اقدامدست به ایجاد تشکیلاتیسازمانی نمودزد که پشتیبانی از روستاییانی که محصولاتشان دربدنبال اثرپیشامدها حوادثو وآفت آفاتهای طبیعی آسیب دیده بود، در دستور کار خود قرار دادگذاشت. او خود نیز با ترک سیگار و الکل و کناره‌گیری از تفریحاتسرگرمی مخصوصهای ویژه مانند شکار حیوانات، اعلامجانوران، همدردی نمودخود را نشان داد و اعتراف کرد: «چه لذایذخوشی های ظالمانه‌ای!»{{مدرک}}
 
از جمله فعالیت‌هایکارهای اجتماعی تولستوی، حمایتپشتیبانی از زندانیان سیاسی، مذهبیدینی و سربازان فراری بود. از سال ۱۸۸۱ میلادی به بعد، در نتیجهبا مطالعاتبررسیها و تحقیقاتپژوهشهای بیش‌تربیشتر در حیطهزمینه ادیان،دین های گوناگون، گرایش و تعلقاتوابستگیهای مذهبیدینی وی نیز شدتبیشتر یافتشد و دراز همین رابطه نسبترو به ترجمه دوبارهٔ [[انجیل]] به زبان روسی اقدامدست کردزد.
[[پرونده:Tolstoy and chekhov.jpg|بندانگشتی|با [[آنتون چخوف]]]]
<br />
سطر ۷۹ ⟵ ۸۰:
== تضادهای بیرونی ==
اشتهار تولستوی هرچه بیشتر در خارج از روسیه وسعت می‌یافت، به همان نسبت نیز در داخل روسیه مورد طعن و لعن و انزجار دستگاه‌های دولتی و مراجع ارتودوکس قرار می‌گرفت. نوشته‌هایش پیش از انتشار توقیف و شایعه روانی بودن او به سرعت پراکنده می‌شد. پلیس تزاری کوچک‌ترین حرکت وی را زیر نظر گرفته بود. هنگامی که به پشتیبانی از مریدانش برخاست و برای آزادی آن‌ها از بازداشت، تمام مسئولیت‌ها را که به عنوان مدرک جرم مطرح بودند به عهده گرفت، به او گفتند:
:: «جناب کنت، جاه و جلال شما به قدری بزرگ است که زندان‌های ما گنجایش آن را ندارد!»
 
:: «جناب کنت، جاه و جلال شما به قدری بزرگ است که زندان‌های ما گنجایش آن را ندارد!»
== کلیسای ارتدکس و اتهام ارتداد ==
[[پرونده:Lev_Nikolayevich_Tolstoy_1848.jpg|بندانگشتی|300px|تصویری از بیست سالگی تولستوی به سال ۱۸۴۸ میلادی]]
سطر ۹۸ ⟵ ۹۹:
== سال‌های پایانی ==
[[پرونده:Tolstoy Leo port.jpg|بندانگشتی]]
{{نوارکناری آنارشیسم|listname}}
علاوه بر فشارهای حکومت، سخت‌گیری‌های پلیس تزاری و ضبط پیش‌نویس رمان‌هایش در سال [[۱۹۰۸ (میلادی)|۱۹۰۸]]، مشکلات خانوادگی هم مزید بر آن شد. تولستوی، در آخرین روزهای حیات خود، به‌اتفاق پزشکِ خانوادگی و دختر کوچکش، همسر خود را ترک و به‌سوی جنوب روسیه سفر کرد. این آخرین سفر تولستوی در تاریخ [[هفتم نوامبر]] [[۱۹۱۰ (میلادی)|۱۹۱۰]] در ایستگاه [[راه‌آهن]] [[آستاپوفو]] به پایان رسید. دو روز بعد، در زادگاهش به خاک سپرده شد.
<br />
سطر ۱۱۰ ⟵ ۱۱۲:
* [[حرص باعث هلاکت است]]، مترجم سید عبدالرحیم خلخالی
* [[جنگ و صلح]]، ترجمهٔ کاظم انصاری، تجدید چاب با ترجمهٔ [[سروش حبیبی]]
* [[رستاخیز (کتاب)|رستاخیز]]، ترجمه سروش حبیبی، نشر نیلوفر/ ترجمه مجلسی.محمد، نشر دنیای نو، تهران ۱۳۸۳ / پرویز شهدی ، نشر مجید، ۱۳۹۵/ ترجمه علی اصغر حکمت، انتشارات نگاه، چاپ دوم، ۱۳۹۸/ترجمهٔ [[محمدعلی شیرازی (شاعر)|محمدعلی شیرازی]]
* تریلوژی [[کودکی، نوجوانی، جوانی]]، ترجمهٔ [[غلامحسین اعرابی]]، انتشارات سمیر
* [[آناکارِنینا]]، ترجمهٔ محمدعلی شیرازی، تجدید چاپ با ترجمهٔ جواد امیرانی، منوچهر بیگدلی خمسه، سروش حبیبی و فازار سیمونیان