مارکسیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش.اضافه کردن.کم کردن.محتوا.
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
Paye1000 (بحث | مشارکت‌ها)
خنثی‌سازی ویرایش 28870048 از مرتضا خدامیان (بحث)
برچسب: خنثی‌سازی
خط ۱۰:
 
== اساس نظریه ==
مطابق نظریاتنظرات مارکسیست‌ها در مورد [[کمونیسم]]، مهم‌ترین ویژگیِویژگی زندگی انسان‌ها در یک جامعهٔ طبقاتی [[از خود بیگانگی]] است و کمونیسم به این دلیل که [[آزادی]] انسان‌ها را از بندِ استثمارِ سرمایه سالاری به‌طورِبه‌طور خاصکامل به رسمیت می‌شناسد مکتبی مطلوب است. [[مارکس]] مطابق نظر [[گئورگ ویلهلم فردریش هگل|هگل]] آزادی را فراتر از حذف محدودیت‌ها و عملی با محتوای اخلاقی می‌داند. آنها اعتقاد دارند که کمونیسم به مردم اجازه می‌دهد که هر کاری را که دوست دارند انجام دهند؛ اما در عین حال مردم را در شرایطی قرار می‌دهند که نیاز به خدمت گرفتن همنوعانشانهمنوعشان را دیگر احساس نکنند که در عمل ومیدان های تجربه مجالی برای آزادی در بستری فراخ و عمومی داده نشود، در حالی که استثمارِ اقتصادی بند از بند میگُسَلَد و رهایی کارگر به از خود بیگانگی خاتمه می دهد آزادی در پهنای <nowiki>'''موعود"'</nowiki> به محدودیتهایی برمی خورد که سدی در برابر خود می شودنمی‌کنند. در حالی که هگل اعتقاد دارد که با پرده برداشتن از این نوع زندگی اخلاقی به حیطه ی افکار انسان‌ها می‌رسیم، مارکس کمونیسم را نشأت گرفته از مادیات و به خصوص رشد [[ابزارهای تولید]] می‌داند.
 
مارکسیسم اعلام می‌کند که تضاد طبقاتی و جنگجویی انقلابی در نهایت به پیروزی [[پرولتاریا]] (طبقه کارگر) و تشکیل جامعه‌ای می‌انجامد که در آن مالکیت خصوصی برچیده شده و ابزارهای تولید و اموال به جامعه تعلق دارد. مارکس در مورد زندگی در جامعهٔ کمونیستی سخن زیادی نمی‌گوید و تنها به دادن شِمایشمای کلی جامعه کمونیسم اکتفا می‌کند. واضح است که در چنین جامعه‌ای برای پروژه‌های قابل اجرا توسط بشر محدودیت اندکی وجود دارد. جنبش کمونیسم در شعار اصلی خود، مکتبش را جهانی معرفی می‌کند که در آن هر فرد مطابق توانایی‌هایش تولید می‌کند و مطابق نیازهایش دریافت می‌کند. «[[ایدئولوژی آلمانی]]» (۱۸۴۵) یکی از اندک نوشته‌های مارکس در مورد آیندهٔ کمونیسم است:
 
«[[ایدئولوژی آلمانی]]» (۱۸۴۵) یکی از اندک نوشته‌های مارکس در مورد آیندهٔ کمونیسم است:
 
«در جامعهٔ کمونیستی، که دایرهٔ آزادی هر فرد بیش از همیشه است و وی می‌تواند در رشتهٔ مورد علاقه به موفقیت دست پیدا کند، جامعه فرایند تولید را کنترل می‌کند و بنابراین فردی مثل من می‌تواند امروز کاری انجام دهد و فردا کار دیگری، صبح شکار کند، بعدازظهر ماهیگیری کند، شب گله را به چرا ببرد، بعد از شام هم به انتقاد بپردازد، همان چیزی که در ذهنش است را اجرا کند بدون آنکه شکارچی، ماهیگیر، چوپان یا نقاد باشد.»
سطر ۲۶ ⟵ ۲۴:
 
=== مهم‌ترین مؤلفه‌های اندیشهٔ مارکس ===
==== ماتریالیسم(materialism) ====
[[مارکس]] معتقد به [[ماتریالیسم]] بود یعنی آنکه در دنیا فقط ماده وجود دارد. این مفهوم از [[ماتریالیسم]] را مارکس از [[فوئرباخ]] اخذ کرد. بر این اساس دیگر وجودِوجود خداخداوند یا روح یا هرگونه موجود غیرمادی منتفی خواهد شد و در جهان فقط ماده وجود دارد.
 
==== دیالکتیک(dialectic) ====
مارکس [[دیالکتیک]] را از [[هگل]] فراگرفت. بر اساس دیالکتیک همه‌چیز در دنیا در حال تغییر و دگرگونی است. در مقابل هر چیزی، ضد یا مخالفی وجود دارد که مارکس از آن دو به [[تز]] و [[آنتی تز]] یاد می‌کند. از ترکیب این دو [[سنتز]] به‌وجود می‌آید.
 
==== دترمینیسم تاریخی(historical determinism) ====
[[دترمینیسم]] به معنای جبری بودن یا تعیین‌شُدگیتعیین‌شدگی است. [[دترمینیسم تاریخی]] به این معناست که تاریخ روندی جبری دارد. از نظر مارکس تاریخ به چند مرحله تقسیم می‌شود. مرحلهٔ اول «کمون اولیه» نام دارد و در آن همه‌چیز اشتراکی بوده و [[مالکیت خصوصی]] وجود نداشته‌است، سپس تاریخ به دورهٔ برده‌داری، و بعد از آن فئودالیسم رسیده و در زمان مارکس در مرحلهٔ سرمایه‌داری قرار داشت. مارکس پیش‌بینی کرد که سرمایه‌داری به کمک [[انقلاب]] و [[دیکتاتوری پرولتاریا]] (کارگران بدون ابزار) به «[[سوسیالیسم]]» می‌رسد که در این مرحله مالکیت خصوصی از بین می‌رود و همهٔ اموال و دارایی‌ها اشتراکی می‌شود و سپس به «[[کمونیسم]]» که [[جامعهٔ بدون طبقه]]، بدون [[دولت]] و بدون مالکیت است می‌رسد. این پیش‌بینی هنوز محقق نشده‌است.
 
==== اقتصاد(economy) ====
تحولات تاریخی که مارکس از آنها یاد می‌کند به چه صورتی رخ داده‌اند؟ موتور محرکهٔ تاریخ از نظر مارکس [[اقتصاد]] بوده و لذا اقتصاد زیربنا و سیاست، فرهنگ، دین و… همه روبنا هستند. منظور مارکس از اقتصاد با منظوری که ما امروزه از اقتصاد در ذهن داریم کمی متفاوت است. از نظر مارکس اقتصاد در مناسبات تولید خلاصه می‌شود و مناسبات تولید نیز در [[مالکیت ابزار تولید]]. هر کسی که مالک ابزار تولید باشد شکل‌دهندهٔ طبقهٔ مسلط در جامعه است و آنانی که فاقد ابزار تولید هستند، طبقهٔ زیردست‌اند که از سوی طبقهٔ مسلط [[استثمار]] می‌شوند. به‌عنوان مثال در برده‌داری، برده‌ها ابزار تولید هستند، در [[فئودالیسم]] زمین و در [[سرمایه‌داری ماشین‌آلات صنعتی]].
 
=== نقد نظریهٔ مارکس(critique of marx's theory) ===
# یکی از بزرگ‌ترین انتقادهاانتقاد به نظریهٔ مارکس این بوده و هست که پیش‌بینی او محقق نشد. او پیش‌بینی کرد به زودی در انگلستان انقلاب کمونیستی رخ می‌دهد؛ اما این انقلاب هیچ‌گاه در این کشور رخ نداد. تاریخ که به باور او می‌بایست روندی جبری را مطابق با دوره‌های تاریخی او پیش برود، نرفت.
# دومین نقد عمده به اندیشهٔ مارکس معمولاً به وجه [[تقلیل‌گرایی]] این اندیشه ناظر می‌باشد. تقلیل‌گرایی به این معناست که شما یک امر مهم و بزرگی را به یک چیز خلاصه کنید و تقلیل دهید. مارکس تحولات تاریخی را که از بسیاری عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و… ناشی می‌شود را صرفاً (و در برخی تفاسیر) عمدتاً) به اقتصاد وتقلیل می‌دهد. اقتصاد را هم در نهایت به ابزار تولید تقلیل می‌دهد. به این ترتیب او در نظریه‌اش بسیاری از عوامل مهم و مؤثر را نادیده می‌گیرد یا کم‌اهمیت جلوه می دهدمی‌پندارد.
# نقدِ بسیاری از اندیشمندان کمونیسم نهایی بهنهایی، مارکس دررا موردِکه جامعه‌ای بدون طبقه، بدون دولت و بدون مالکیت خصوصی است بهنقد این معنا کهمی‌کنند. اصولاً امکان به وجود آمدن چنین جامعه‌ای وجود ندارد و لذا پیش‌بینی مارکس که معتقد به رسیدن به این جامعه است هیچ‌گاه محقق نشد.
ـ علت محقق نشدن این پیش‌بینی، در اصل خودِخود مارکس بوده‌است چرا که. با افشای این نظریه، کارفرما به ظاهر متوجه وجودِ نقصِوجود این قانون‌مندی شد و سرمایه‌دار را برآن داشت که با بهبود و تغییرِ وضعیتِ بدتر بهتغییر بدِوضعیت کارگر، از بروز انقلاب‌های کارگری جلوگیری کند. هدف از ابداع لیبرالیزم و نئولیبرالیزم در اوائل قرن بیستم در اصل به همین منظور بوده‌است.
 
=== نقطه قوت و تأثیر مثبت اندیشهٔ مارکس(the strength of marxism) ===
ـ علت محقق نشدن این پیش‌بینی، در اصل خودِ مارکس بوده‌است چرا که با افشای این نظریه، کارفرما به ظاهر متوجه وجودِ نقصِ این قانون‌مندی شد و سرمایه‌دار را برآن داشت که با بهبود و تغییرِ وضعیتِ بدتر به بدِ کارگر، از بروز انقلاب‌های کارگری جلوگیری کند. هدف از ابداع لیبرالیزم و نئولیبرالیزم در اوائل قرن بیستم در اصل به همین منظور بوده‌است.
نقطه قوتی که باعث شده اندیشه مارکس یکی از تأثیرگذارترینپرتأثیرترین اندیشه‌های سیاسی باشد، این است که مارکس به حقوق کارگران و استثماری که از سوی طبقهٔ کارفرما بر آنها صورت می گرفت و می گیردمی‌پذیرفت اعتراض کرد. اندیشه‌های مارکس وضعیت کارگرانی که بیش از ۱۲ ساعت و حتی بعضاً ۱۶ ساعت در روز کار می‌کردند و حقوق بسیار اندکی دریافت می‌کردند را بهبود بخشید؛ و به تدریج کارفرمایان را به رعایت بیشترِبیشتر حقوقِحقوق کارگران مانند سقفِسقف کاریِکاری ۸ ساعت در روز، بیمه و… سوق داد. به همین دلیل عمدهٔ طرفداران اندیشهٔ مارکسیسم کارگران وهستند، عدالتخواهاناما لازم هستند،است امروزهذکر شایدشود که دفاع از حقوق کارگران تنها در قالب مارکسیسم محدود نباشدنیست و می‌توان بدون تمسک به آموزه‌های مارکسیستی به دفاع از حقوق کارگران پرداخت.
 
=== اندیشه‌های بعد از مارکس(thoughts after marx) ===
=== نقطه قوت و تأثیر مثبت اندیشهٔ مارکس(the strength of marxism) ===
نقطه قوتی که باعث شده اندیشه مارکس یکی از تأثیرگذارترین اندیشه‌های سیاسی باشد، این است که مارکس به حقوق کارگران و استثماری که از سوی طبقهٔ کارفرما بر آنها صورت می گرفت و می گیرد اعتراض کرد. اندیشه‌های مارکس وضعیت کارگرانی که بیش از ۱۲ ساعت و حتی بعضاً ۱۶ ساعت در روز کار می‌کردند و حقوق بسیار اندکی دریافت می‌کردند را بهبود بخشید؛ و به تدریج کارفرمایان را به رعایت بیشترِ حقوقِ کارگران مانند سقفِ کاریِ ۸ ساعت در روز، بیمه و… سوق داد. به همین دلیل عمدهٔ طرفداران اندیشهٔ مارکسیسم کارگران و عدالتخواهان هستند، امروزه شاید دفاع از حقوق کارگران تنها در قالب مارکسیسم محدود نباشد و می‌توان بدون تمسک به آموزه‌های مارکسیستی به دفاع از حقوق کارگران پرداخت.
 
=== اندیشه‌های بعد از مارکس(thoughts after marx) ===
از اندیشهٔ مارکسیسم تفاسیر متعدد و فراوانی صورت پذیرفت؛ و همین امر سبب پیدایش انواع مارکسیسم گردید:
# [[مارکسیسم فلسفی]]،
سطر ۵۵ ⟵ ۵۲:
# [[مارکسیسم-لنینیسم]] و…
 
=== اندیشهٔ مارکسیسم-لنینیسم(the idea of marxism-leninism) ===
یکی از این تفاسیر که اندیشهٔ مارکسیسم-لنینیسم (تفاسیر لنین از اندیشهٔ [[مارکس]]) بود از سوی [[ولادیمیر لنین]] در [[شوروی]] سابق به اجرا گذاشته شد و بعد از ۷۰ سال به دلیل ناکارآمدی و ناتوانی در حل معضلات جامعه، و علی‌رغم جرح و تعدیل‌های فراوان از سوی جانشینان لنین، به جای تحقق جامعهٔ کمونیسم نهایی به فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و ارزشهای والای انسانی انجامید.
 
=== کمونیسم در دنیای امروز(communism in today's world) ===
در جهانِ امروز، اقتصاد و سیاستِ کشورها به دو شکلِ هم دور و هم نزدیک به هم عمل می کنند، به گونه‌ای که یا به وضوح و روشنی و داعیه دار به سمت بورژوازی‌اند (همانند آمریکا و اکثر کشورهای اروپایی و به اصطلاح غرب) یا اینکه سوسیالیستی و کمونیستی بودن خود را اعلام می کنند. هم اکنون کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی به دو گونه‌ رفتار می‌کنند:
 
برخی از این کشورها علناً بروز می‌دهند که طرفدار نظام سوسیالیستی و کمونیستی هستند (مانند کوبا، کره شمالی، ویتنام و دیگر کشورهای کنونی جهان که مدعی سوسیالیسم و کمونیسم‌اند)
 
برخی دیگر از این کشورها به‌طور پوشیده و غیر مستقیم نظام اقتصادی و سیاسی‌شان به شکلی اداره می شود که خط مشی تفکر مارکسیستی خود را به هیچ‌وجه کنار نگذاشته‌ و همچنان با این نظام اقتصادی و سیاسی پیش رفته‌اند.
 
=== کمونیسم در دنیای امروز(communism in today's world) ===
=== احزاب و سازمان‌های مارکسیست در ایران(marxist parties and organizations in iran) ===
در جهان امروز، اقتصاد و سیاست کشورها دو شاخه‌ای شده‌اند به گونه‌ای که یا خالصانه به سمت بورژوازی‌اند (همانند آمریکا و اکثر کشورهای اروپایی و به اصطلاح غرب) یا اینکه مدعی سوسیالیستی و کمونیستی بودن را می‌کنند. هم‌اکنون کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی دو گونه‌ای رفتار می‌کنند: یا علناً بروز می‌دهند که طرفدار نظام سوسیالیستی و کمونیستی هستند (مانند کوبا، کره شمالی، ویتنام و دیگر کشورهای کنونی جهان که مدعی سوسیالیسم و کمونیسم‌اند) یا اینکه به‌طور پوشیده و غیر مستقیم نظام اقتصادی و سیاسی‌شان این‌گونه است. به‌طور کلی بسیاری از کشورها خط مشی تفکری مارکسیستی خود را به هیچ‌وجه کنار نگذاشته‌اند و تاکنون با این نظام اقتصادی و سیاسی پیش رفته‌اند.
 
=== احزاب و سازمان‌های مارکسیست در ایران(marxist parties and organizations in iran) ===
* [[حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰)]]
* [[حزب کمونیست کارگری ایران]]