|
برچسبها: ویرایش با تلفن همراه ویرایش با مرورگر تلفن همراه برخی خطوط با فاصله آغاز شدهاند |
== داستان ==
داستان این فیلم در مورد یک گروه شکارچی ۴۲42 نفرهٔنفره سفید پوست است که تحت سرپرستی یک تاجر پوست در [[قرن نوزدهم]] به شکار میروند. اما به علت دزدیده شدن یک دختر سرخپوست توسط دو نفر از آنها، با حملهٔحمله سرخپوستها مواجه میشوند و ۳۲32 نفر را از آنهادست درمی نتیجهٔدهند حمله کشته میشوند. بعد از آن، گروه ۱۰10 نفره با به جا گذاشتن قسمتی از پوستها سوار بر یک قایق بزرگ ([[لنج]]) شده و از مهلکه میگریزند اما سرخپوستها برای انتقام گرفتن سایه به سایه در تعقیب آنها هستند. در ادامهٔ مسیر باگلس راهنمائی( هیولئوناردو گلاسدیکاپریو ([[لئوناردو دیکاپریو]]) از آنجایی که سفریکی براز رویآدم رودخانههای احتمالمهم مواجهگروه شدناست با سرخپوستان راتوجه به شدت افزایش میدهد، گروه از [[لنج]] پیاده شده و پای پیاده از مسیر جنگل و کوهستان به سمت دهکدهٔ خود حرکت میکنند. اما صبح یک روز، هیو گلاس توسط یک [[خرس گریزلی]] به شدت مجروح میشود و حتی رشتهٔ عصبی سمپاتیک وی نیز آسیب میبیند. بعد از آن همراهانش وی را بر روی یک تخت چوبی بسته و به مسیر خود ادامه میدهند. اما به علت صعب العبور بودن مسیر کوهستانی و سختی حمل برانکارد، سر پرست آنها سه نفر داوطلب (جان فیتز جرالد، جیم بریجر و هاوک فرزند گلاس (یک دو رگهٔ سفید و سرخ) را بر میگزیند تا همانجا منتظر بمانند تا بعد از مرگ گلاس (از آنجاییشناختی که به نظر میرسد وی به زودی خواهد مرد) وی را محترمانه دفن کرده و بعد از آنسرخپوست به سمت دهکده حرکت کنند. اما فیتز جرالد بدها ذاتدارد ([[تام هاردی]]) که از خطر سرخپوستها به شدتدلیل نگرانازدواج استبا و ذاتاً نیز شرور و شیاد است تصمیم میگیرد که گلاس را دوریکی از چشمدختر همراهانشهای بهآنان قتل برساند تا هر چه زودتر به سمت دهکده حرکت کنند اما فرزند گلاس بلافاصله سر رسیده و شروع به فریاد زدن میکند.در اینزمان هنگامقدیم فیتز) جرالد که از فریادهای هاوک عصبی شدهاست وی را جلوی چشمان پدرش به قتل میرساند. اندکی بعد جیم که به کنار رودخانه رفته بود باز میگردد. فیتز جرالد که جسد هاوک را مخفی کردهاست به جیم میگوید که هاوک جایی رفته و هنوز باز نگشته است. روز بعد، فیتز جرالد، جیم را مجبور میکند که گلاس را زنده رها کرده و به سمت دهکده حرکت کنند. حال گلاس مجروح و تنها در جنگل رها شده و احتمال میرود به زودی بمیرد اما...
به کاپیتان پیشنهاد میدهد از قایق پیاده شده و راهی جنگل شوند ، همچنین بقیه پوست ها رو نیز در جنگل مخفی کنند . یک روز صبح گلس در جنگل مورد حمله خرسی از نوع گریزلی می شود و همین امر موجب می شود دیگر نتواند برای مدتی راه برود و یا فعالیتی کند
، همچنین گلو گلس بسیار زخمی می شود و او نمیتواند حرف بزند ، گروه او را به تختی چوبی بسته و با خود حمل می کنند اما کوهستانی سخت و برف زده را نمی توان با تخت همراهی کرد پس کاپیتان درخواست می کند 3 نفر از گروه همراه گلس بمانند ، این 3 نفر کسانی نبودند جز : فیتز جرالد ( یکی از افراد مهم گروه که فقط برای پول کنار گلس ماند و با گلس مشکل داشت )
بریجر ( پسری جوان ولی با مهارت ) هاک : پسر دو رگه ( سرخپوست _ آمریکایی ) گلس و ...
== بازیگران ==
|