هژمونی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ←‏مفهوم هژمونی: اصلاح املایی با استفاده از فهرست اشتباه‌یاب و، typos fixed: به طور ← به‌طور با استفاده از AWB
برچسب: ویرایش توسط ویرایشگر خودکار
Artakhshehr (بحث | مشارکت‌ها)
مرتب کردن متن و کنار هم آوردن ویکپارچه سازی تکرار ها
خط ۱:
{{بهبود منبع}}
{{شیوه‌های حکومت}}
'''فرادستی'''، '''سلطه‌گری'''، '''سلطه'''، یا '''هژمونی''' {{به فرانسوی|hégémonie}} مفهومی است برای توصیف و توضیحِ نفوذ و تسلط یک گروهِ اجتماعی بر گروهی دیگر، چنان‌که گروهِ مسلط ('''فرادست''') درجه‌ای از رضایت گروهِ تحتِ سلطه ('''فرودست''') را به‌دست می‌آورد و با «تسلط داشتن به دلیلِ زورِ صِرف» فرق دارد.<ref>ویکی انگلیسی، برگرفته از Joseph, Jonathan (2002), Hegemony: a realist analysis, New York: Routledge, ISBN</ref>'''هژمونی''' تسلط یا کنترل سیاسی ، اقتصادی یا نظامی یک دولت بر دیگران است در معنی کلی تر نفوذ و تسلط یک جمع یا نهاد بر یک جامعه.
'''هژمونی''' یعنی ابهت و تسلط یک جمع بر یک جامعه.
==تاریخچه==
===ریشه یابی===
'''هژمونی''' از واژه یونانی هجمونیا (ἡγεμονία) گرفته شده که به معنای سلطان یا تسلط بر دیگری است. یونانیان باستان از این اصطلاح برای نشان دادن تسلط سیاسی-نظامی یک شهر بر شهر دیگر استفاده می‌کردند. بین سده‌های هشتم و یکم پیش از میلاد دولت [[اسپارت]] بر [[اتحادیه پلوپونزی]] تسلط داشت.
 
به‌طور کلی این واژه به مفهوم تسلّط و برتری است که عبارت است از چیره‌دستی و مهارتنفوذ بیش‌تر در امور دیپلماسی و [[روابط دیپلماتیک]] بین دولت‌ها و. برخی از پژوهشگران در موردحیطه تفوّقی نظامی‌گرینفوذ نظامی نیز این واژه را به کار برده‌اندبرده‌اند، کهبه طور ظاهراًکلی در اسنادگفتار و‌های آرشیوسیاسی خبریمختلف رسانه‌هایمی‌تواند جمعیبا اروپامعانی ودیگری آمریکا در این زمینه سابقهٔ فراواننیز وجودارائه داردشود.
===عصر جدید===
[[کارل مارکس]] توضیح داد که مراد از هژمونی این است که طبقه حاکم می‌تواند بر آداب و رسوم و ارزش‌های نظام اجتماعی تاثیر بگذارد.
 
<br />
===دوران معاصر===
پس از جنگ‌های جهانی اول و دوم، گروه جدیدی از دولت‌های مسلط شکل گرفت؛ این دولت‌ها عبارت بودند از: [[چین]]، [[فرانسه]]، [[اتحاد جماهیر شوروی]]، [[انگلیس]] و [[ایالات متحده]]؛ که تا کنون به عنوان کشورهای دارای حق [[وتو]] در [[سازمان ملل متحد]] حضور دارند.
===آینده پژوهی===
 
=== ریشه یابی= ==
در قرن حاضر، اشاره به یک هژمونی جهانی خاص دشوار است، اما نظراتی شنیده می‌شود مبنی بر اینکه چین می‌تواند در پی غلبه بر ایالات متحده باشد.
'''هژمونی''' از واژه یونانی هجمونیا (ἡγεμονία) گرفته شده که به معنای سلطان یا تسلط بر دیگری است. یونانیان باستان از این اصطلاح برای نشان دادن تسلط سیاسی-نظامی یک شهر بر شهر دیگر استفاده می‌کردند. بین سده‌های هشتم و یکم پیش از میلاد دولت [[اسپارت]] بر [[اتحادیه پلوپونزی]] تسلط داشت.
 
== در سطح بین امللی ==
==مفهوم هژمونی==
هژمونی در [[روابط بین‌الملل]] که فرادستی، سلطه‌جویی، چیرگی‌خواهی، سیادت‌طلبی و استیلاخواهی هم گفته‌شده، به وجود یک قدرت بدون رقیب جهانی که هیچ منازعی در سطح جهان نداشته باشد، اطلاق می‌شود.میان دولت ها همواره رقابتی برای نمونه،اعمال قدرت در سطح جهان یا منطقه وجود دارد ،نمونه آن می تواند رقابت چین و ایالات متحده برای افزایش نفوذ در جهان باشد ،همچنین، پس از فروپاشی [[اتحاد جماهیر شوروی]] و پشت سرگذاشتن یک دورهٔ ده ساله [[فترت]] از سال ۲۰۰۱ میلادی و به دنبال حملات ۱۱ سپتامبر [[ایالات متحده آمریکا]] وارد مرحلهسطحی بالاتر از فرادستی در جهان شده‌است.{{مدرک}}
'''فرادستی'''، '''سلطه‌گری'''، '''سلطه'''، یا '''هژمونی''' {{به فرانسوی|hégémonie}} مفهومی است برای توصیف و توضیحِ نفوذ و تسلط یک گروهِ اجتماعی بر گروهی دیگر، چنان‌که گروهِ مسلط ('''فرادست''') درجه‌ای از رضایت گروهِ تحتِ سلطه ('''فرودست''') را به‌دست می‌آورد و با «تسلط داشتن به دلیلِ زورِ صِرف» فرق دارد.<ref>ویکی انگلیسی، برگرفته از Joseph, Jonathan (2002), Hegemony: a realist analysis, New York: Routledge, ISBN</ref>
پس از جنگ‌های جهانی اول و دوم، گروه جدیدی از دولت‌های فرادست (مسلط) شکل گرفت؛ این دولت‌ها عبارت بودند از: [[چین]]، [[فرانسه]]، [[اتحاد جماهیر شوروی]]، [[انگلیس]] و [[ایالات متحده]]؛ که تا کنون به عنوان کشورهای دارای حق [[وتو]] در [[سازمان ملل متحد]] حضور دارند.این دولت ها دارای بالاترین سطح فرادستی (هژمونی) در جهان می باشند.
 
==مفهوم هژمونی در مارکسیسم==
فرادستی اصطلاحی است که در نوشته‌های برخی از مارکسیست‌های سدهٔ بیستم (به ویژه [[آنتونیو گرامشی]]) به کار می‌رود. مراد از آن چیرگی مادی و معنوی یک طبقه بر طبقات دیگر است، چنان‌که در اصطلاح «سلطه‌جویی بورژوایی» به کار رفته‌است. تأکید این اصطلاح بر آن است که طبقهٔ مسلط نه تنها از نظر سیاسی و اقتصادی جامعه را زیر نظارت دارد، بلکه شیوهٔ خاص نگرش خویش به جهان و انسان و [[روابط اجتماعی]] را نیز چنان همه‌گیر می‌کند که به صورت «عقل سلیم» در می‌آید و آنانی که زیر تسلط هستند این نگرش را همچون پاره‌ای از «نظم طبیعی» جهان می‌پذیرند. آنچه از این بینش نتیجه می‌شود آن است که انقلاب نه تنها قدرت سیاسی و اقتصادی را از طبقه‌ای به طبقه‌ای دیگر می‌سپارد، بلکه از راه صورت‌های تازه‌ای از تجربه و آگاهی، می‌باید، «سلطه‌جویی» دیگری بیفزاید. این نظریه با دید آشنای مارکسیستی فرق دارد که کار اصلی را تغییر آیهٔ اقتصادی جامعه می‌داند و بر آن است که تغییر روبنا بازتابی از تغییر «زیربنا» است، بلکه از این دید، مبارزه برای «سلطه‌جویی» (یعنی رهبری معنوی) نخستین کار مهم است و حتی فاکتوری مهم برای هر تغییر بنیادی می‌باشد.<ref name="a">آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، چاپ شانزدهم، تهران، [[انتشارات مروارید]]، ۱۳۸۷، صفحهٔ ۸۷</ref>
 
[[کارل مارکس]] توضیحمعتقد داداست که مراد از هژمونی این است که طبقه حاکم می‌تواند بر آداب و رسوم و ارزش‌های نظام اجتماعی تاثیر بگذارد.
هژمونی در [[روابط بین‌الملل]] که فرادستی، سلطه‌جویی، چیرگی‌خواهی، سیادت‌طلبی و استیلاخواهی هم گفته‌شده، به وجود یک قدرت بدون رقیب جهانی که هیچ منازعی در سطح جهان نداشته باشد، اطلاق می‌شود. برای نمونه، پس از فروپاشی [[اتحاد جماهیر شوروی]] و پشت سرگذاشتن یک دورهٔ ده ساله [[فترت]] از سال ۲۰۰۱ میلادی و به دنبال حملات ۱۱ سپتامبر [[ایالات متحده آمریکا]] وارد مرحله فرادستی شده‌است.{{مدرک}}
 
هژمونی از واژهٔ «هژمون» یونانی به معنای رئیس یا فرمانروا است و اشاره است به تسلط یا تفوّق کشوری بر کشورهای دیگر از طریق دیپلماسی یا تهدید به اطاعت یا پیروزی نظامی. با اینحال این واژه اغلب به مفهوم مورد نظر «آنتونیو گرامشی» متفکّر مارکسیست و نویسندهٔ ایتالیایی به کار می‌رود که دلالت بر تسلّط و استیلای یک طبقه نه فقط از جنبه اقتصادی بلکه از همهٔ جنبه‌های اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک دارد. به نظر «گرامشی»، سلطهٔ سرمایه‌داران تنها به‌وسیلهٔ فاکتورهای اقتصادی تأمین نمی‌شود. بلکه نیازمند قدرت سیاسی و نیز یک سیستم یا دستگاه عقیدتی یا ایدئولوژیک است که کارش فراهم کردن موجبات رضایت طبقه تحت سلطه‌است. این دستگاه در جوامع سرمایه‌داری عبارتند از نهادهای [[جامعه مدنی]] مثل دولت، احزاب، کلیسا، مساجد، خانواده و حتی اتحادیه‌های کارگری. ثبات جوامع سرمایه‌داری نیز ناشی از سلطهٔ ایدئولوژیکی دستگاه حاکم بر [[طبقه کارگر]] است. «گرامشی» اعتقاد دارد که این سلطه نمی‌تواند کامل باشد، زیرا [[عقل سلیم]] که ناشی از تجربه نزدیک است، به [[طبقهٔ کارگر]] یک نوع آگاهی می‌بخشد که نقطهٔ مقابل آن، نوع آگاهی است که طبقهٔ سرمایه‌دار بر آن تحمیل می‌کند. به نظر «گرامشی» اگر این آگاهی انقلابی توسط روشنفکران تقویت شود به صورت یک نیروی کارآمد درمی‌آید. از نظر وی [[مبارزه طبقاتی]] تا حدود زیادی، کشمکش بین گروه‌های روشنفکری است که یکی در خدمت طبقه سرمایه‌دار و دیگری در خدمت طبقه کارگر است.
سطر ۲۸ ⟵ ۲۶:
 
بنابراین هر چه قدرت جامعهٔ مدنی بیش‌تر باشد احتمال حصول سلطه با وسائل ایدئولوژیکی بیش‌تر است؛ و از طرفی نیز نامحتمل است که سلطه هرگز بتواند کامل باشد. به عنوان مثال در جامعهٔ سرمایه‌داری معاصر، طبقهٔ کارگر آگاهی دوگانه‌ای دارد که قسمتی از آن را ایدئولوژی طبقهٔ سرمایه‌دار تعیین می‌کند ولی قسمت دیگر آن انقلابی است و به‌وسیلهٔ تجاربی تعیین می‌شود که کارگران از جامعهٔ سرمایه‌داری دارند؛ و برای سرنگون کردن جامعهٔ سرمایه‌داری، کارگران باید نخست ایدئولوژی خود را که از آگاهی انقلابی‌شان سرچشمه می‌گیرد به حداکثر رسانند.
 
به‌طور کلی این واژه به مفهوم تسلّط و برتری است که عبارت است از چیره‌دستی و مهارت بیش‌تر در امور دیپلماسی و [[روابط دیپلماتیک]] بین دولت‌ها و برخی از پژوهشگران در مورد تفوّق نظامی‌گری نیز این واژه را به کار برده‌اند که ظاهراً در اسناد و آرشیو خبری رسانه‌های جمعی اروپا و آمریکا در این زمینه سابقهٔ فراوان وجود دارد.
 
حتّی نسبت به بنیادگراها نیز عده‌ای از این واژه استفاده کرده‌اند؛ بنابراین به لحاظ فرهنگ‌های سیاسی مختلف می‌تواند معانی دیگری نیز ارائه شود.
 
== پی‌نوشت‌ها ==