داغ ننگ: تفاوت میان نسخه‌ها

'''''داغ ننگ''''' {{انگلیسی|The Scarlet Letter}} بک [[رمان|رمانی]] [[داستان تاریخی|تاریخی]] است که توسطنوشتهٔ نویسنده آمریکایی [[ناتانیل هاوثورن]] نوشتهاست شده وکه در سال ۱۸۵۰ به چاپ رسید. داستان آن درشهر [[بوستون]]، در جامعه شدیداً مذهبی و [[پیوریتن]] ایالت [[ماساچوست]] [[آمریکا]] ([[ایالت‌های نیو انگلند آمریکا|نیو انگلند]]) در قرن هفدهم اتفاق می‌افتد. رمانو در مورد زن جوانی است به نام هستر پرین که بخاطر ارتکاب به گناه [[زنا]] محکوم به بهبر تن داشتن «''داغ ننگ»'' یا «''حرف سرخ» (''{{یاد|حرف [[A]] برنگبه‌رنگ سرخ که روی سینه زناکاران نصب می‌شده و در واقع حرف اول کلمه Adulteress به معنی زناکار است).}} تا پایان عمر خویش می‌شود. هاوثورن در این داستان مانند دیگر داستان‌هایش به مفهوم [[گناه]] اشاره داردمی‌پردازد.

هستر پرین زن جوان و متأهلی است که گفته می‌شود که همسرش سال‌ها پیش به مسافرتی رفته ولی هرگز برنگشته است و همگان به یقین رسیده‌اند که وی مرده‌است. داستان از جایی آغاز می‌شود که هستر به علت ارتکاب زنا با مهم‌ترین [[کشیش]] شهر؛شهر، آرتور دیمزدیل؛دیمزدیل، صاحب بچه‌ای شده‌است به نام پرل کهمی‌شود این بچهو رسوایی این جرم و گناه بزرگ را آ شکار ساخته،می‌سازد، بنابراین هستر در زندان به سر می‌برد. از او خواسته می‌شود که نام پدر بچه را افشاء نماید تا او نیز محاکمه گردد. اما هستر بسیار وفادار و شجاع است و از انجام این کار خودداری می‌کند. حکم مجازات او این است که می‌بایست همراه با فرزند حرام خویش در وسط شهر و در نزد عموم بر روی سکوی اعدام ایستاده تا همگان او را ببینند، و نیز تا پایان عمر خویش همواره باید داغ ننگ یا اسکارلت لتر را بر روی سینه‌اش به تن داشته باشد که همیشه به عنوان یک زنا کار میان مردم شناخته شود. او این مجازات را با افتخار می‌پذیرد و زیر بار رسوایی و تحقیرهایی که جامعه به او تحمیل می‌کند شکست نمی‌خورد تا اینکه رفته رفته با اعمال خیرخواهانه‌اش نگاه جامعه را به سوی خود تغییر داده و در انتهای داستان حرف A بر روی سینه‌اش به‌جای زناکار نمایانگر کلمه اَنجل به معنی [[فرشته]] می‌شود.

اما دیمز دیل نیز از افشاء رابطه‌اش با هستر هراس دارد، زیرا این امر می‌تواند به رسوایی او که کشیش معروف و محترم شهر است یا حتی اعدامش بینجامد؛بیانجامد؛ بنابراین وی وجه پاک و متقی خود را در نزد مردم حفظ می‌کند، اما ذهناذهناً و در وجود خویش شدیداًبسیار از این گناه و همچنین ننگ ترسویی و تزویر رنج می‌برد. پیدا شدن دوباره همسر هستر؛هستر، راجر چیلینگ‌وورث که در ابتدا گمان می‌شد که مرده‌است،مرده، و نفوذ وی در زندگی دیمزدیل به عنوان یک طبیب باعث کشمکش و رنج روحی شدیدتری در او می‌گردد. گویی که چیلینگ‌وورث به‌طور مخفیانه و با زنده نگاه داشتن جسم دیمزدیل و تشدید کردن عذاب روحی اشروحی‌اش در حال انتقام گرفتن از اوست. سر انجام این عذاب روحی او را به بیماری ناشناخته‌ای مبتلا می‌کند و باعث مرگ وی می‌شود، درست چند لحظه پس از اینکه او در جمع عموم مردم، در کنار هستر و بر روی همان سکوی اعدام شهر که روزی هستر به تنهایی بر روی آن ایستاده بود، به گناه خویش اعتراف می‌کند.

* '''هستر پرین'' ({{یادچپ|Hester Prynne)''' }}شخصیت اصلی این داستان است. اواصلی، زنی است جوان که در ابتدا تسلیم هوی و هوس شده ولی بعد از آن داغ ننگ بر روی سینه‌اش، زندگی و شخصیت وی را تغییر داده و او تبدیل به زنی پاک و نیکوکار می‌شود. از مشخصات هستر می‌توان به شجاعت، صداقت، صبر و فداکاریش اشاره نمود.

* '''آرتور دیمزدیل (''{{یادچپ|Arthur Dimmesdale)'''}} کشیش معروف و مورد اعتماد شهر است که روزی تسلیم [[شیطان]] و مرتکب زنا با هستر می‌شود. ترس او از عواقب افشاء این حقیقت به او اجازه نمی‌دهد که به گناه خویش اعتراف کند؛ ولی وجدان ناراحتش هرگز او را رها نمی‌کند و سر انجام این رنجهایرنج‌های وی را از پای درمی‌آورد.

* '''راجر چیلینگ‌وورث (''{{یادچپ|Roger Chillingworth)'''}} همسر سابق هستر است. او مردی بی رحمبی‌رحم و شیطان زده‌استشیطان‌زده‌است که از ابتدای داستان تا به انتها به چیزی جز انتقام نمی‌اندیشد. نویسنده کلمه Leech که هم به معنی طبیب و هم به معنی [[زالو]] است را برای نامیدن وی استفاده می‌کند. در واقع او شیطانی است که به وسیلهٔ طبابت سعی می‌کند که جسم دیمزدیل را زنده نگاه دارد تا مثل زالو ذره ذره خون او را خشک کرده و عذاب روحی بیشتری نصیب وی نماید.

* '''پرل (Pearl)'''{{یادچپ|Pearl}} دختر حرام هستر است. او به علت رشد در محلی دور از شهر و مردم جامعه از رفتاری غیرعادی بر خوردار است. با این حال او دختری بسیار زیبا و با هوش است.

== موضوع یا تم داستان ==

[[ناتانیل هاوثورن|هاوثورن]] در این داستان مانند دیگر داستان‌هایش به مفهوم [[گناه]] اشاره دارد. در نظر او گناه کردن اجتناب ناپذیر است زیرا جزء طبیعت انسان است، بنابراین اهمیت چندانی ندارد، بلکه آنچه حائز اهمیت است [[توبه]] پس از گناه و سعی و تلاش در جبران آن و در نتیجه رسیدن به رستگاری است. در واقع گناه راهی است برای رسیدن به رستگاری است.

== برداشتهایبرداشت‌های ادبی و سینمایی ==

* ۱۹۱۷: یک [[فیلم صامت]] و سیاه و سفید به کارگردانی کارل هاربو (Carl Harbaugh)

* ۱۹۲۶: [[داغ ننگ (فیلم ۱۹۲۶)|داغ ننگ]] به کارگردانی [[ویکتور شوستروم]] (Victor Sjostrom)

* ۱۹۳۴: فیلمی ناطق به کارگردانی رابرت جی ویگنولا (Robert G. Vignola)