شیخیه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Mehdikhan007 (بحث | مشارکت‌ها)
Mehdikhan007 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۴:
 
و تكفير كنندگان مطلقا باين مطلب فكر نكردند كه اين مسأله از بزرگترين مسائل حكمت الهي است كه بسياري علما در فهم مقدمات آن هم درمانده اند و بهيچوجه ميسر نيست اشخاصي كه تخصص آنها صرفا در فقه و ظواهر شريعت و احكام حلال و حرام است به يك نظر آنرا رد يا قبول نمايند و اصلا باين مطلب توجه نكردند كه فقط در بين علماي شيعه تا آن روز چهارده قول مختلف در كيفيت معاد وجود داشته و اصلا اجماع و اتفاقي بر كيفيت معاد جسماني واقع نشده كه تخلف از آنرا جرم بدانند و خلاصه بدون توجه باين امور بر عالم و حكيم بزرگي كه همواره سعي در استخراج و بيان همه علوم فلسفي و حكمت الهي با استناد باخبار و آثار محمد و آل محمد صلوات اللّه عليهم داشت رد نمودند و بظن قوي بسياري از رد كنندگان دقيقا نميدانستند كه چه چيزي را رد ميكنند يا واقعا آنكه مورد رد وتكفيرواقع شده دليل كفر او چيست.
 
متأسفانه تاريخ علوم حاوي موارد متعددي از اين قبيل برخوردها است باري نظر شيخ احمد احسائي بر اين بود كه اعراض جسم بآخرت برنميگردد چون از آنجا نيامده و جسم لطيف تري در انسان هست كه همراه روح به آن جهان ميرود و مشروح اين معني در كتاب ارشاد العوام همراه با استدلالهاي مفصل و همچنين در كتاب مهدويه كه هر دو از مصنفات مرحوم آقاي حاج محمد كريمخان كرماني ميباشند آمده است .
 
ونيز موضوع كيفيت معراج پيغمبر (ص) هم باز از مسائل نظري مورد اختلاف شيخيه بابعضي ديگر از علماست و شيخيه ميگويند معراج اگر چه جسماني است ولي با جسم عرضي نيست و اين تصور كه پيغمبر (ص) مثل سفينه ها و موشكها از زمين بطرف همين آسمان ظاهر رفته باشد تصوري عاميانه است چون رفتن بسوي اين آسمانها لاجرم در جهتي از جهات است و معراج پيغمبر (ص) براي تقرب به خداست و خدا در يك طرف آسمان منزل ندارد كه با سيري در اين جهات معروفهٔ عرضي بشود باو نزديك شد و اين تصورات لازمه اش اين است كه خدا را محدود و در جهتي خاص بدانيم و جهت ديگر را خالي از او فرض كنيم و اين خلاف صريح توحيد است .
 
و ما مطلب را بسيار خلاصه گفتيم و از توضيحات و اصطلاحات علمي هم پرهيز نموديم و هركس مشروح و مفصل ادله شيخيه را بخواهد بايد به كتب اصلي حكمت ايشان از قبيل شرح زيارت جامعه كبيره و شرح عرشيه و شرح مشاعر از مرحوم شيخ احمد احسائي و الفطرة السليمة و ارشاد العوام از مرحوم آقاي حاج محمد كريم خان كرماني و ساير كتب علماي اين سلسله رجوع نمايد.
 
از مطالب ديگر اختلاف نظرهاي شيخيه با ساير علماي متاخرين يكي هم اين است كه، اصول دين را اغلب شيعه پنج تا ميشمرند و شيخيه چهار اصل ميشمارند نه باين معني كه اصلي از اصول را منكر باشند بلكه ميگويند اين شمردن اصول پنج گانه كه بتبعيت از كتاب و سنتي نيست، بلكه سليقه علما است ،و بنظر ما شمردن عدل بعنوان يكي از صفات پروردگار امروزه رجحاني ندارد و در ضمن اصل توحيد مذكور است همانطور كه ساير صفات او مثل عالم و قادر و حي و غني و ساير صفات الهي كه اعتقاد و اعتراف بهمه آنها لازم و واجب است و در تلو اصل اول مندرج ميباشند ،پس ذكر عدل بطور جداگانه در اصول دين واجب نيست . و همچنين شمردن معاد هم بخصوصه لزومي ندارد چون در ضمن نبوت مستتر است و اعتقاد به نبوت پيغمبر (ص) يعني اعتقاد به شخص او و هرچه از نزد خدا آورده كه از جمله آنها بيان مسأله معاد است و بايد بآن معتقد باشيم همانطور كه به ساير فرمايشات و بيانات آن حضرت معتقديم و ذكر آن بطور خاص در اصول دين رجحان مسلمي ندارد.
 
اما چيزي كه در دينداري بايد اصل باشد و اخبار و احاديثي هم گواه بر اصل بودن آن داريم اصل چهارم است كه عبارت از شناختن پيشوايان شيعه و اخوت و مسأله ولايت و براءت و دوستي و دشمني است كه همه اينها يك موضوع واحد بوده و اصل بودن آن بسيار واضح و مستند است و در وقتي كه به امثال ما وحي نازل نميشود و پيغمبر (ص) هم در ميان نيست و امام ما هم غايب است و ناچار بايد به بزرگان شيعه و علما رجوع كنيم و در ميان علما هم مع الأسف صادق و كاذب و علماي نيك و علماي سوء هر دو هست چطور ميشود كه شناختن آنها اصل نباشد و چشم بسته و بدون شناخت و اطمينان بآنها رجوع كنيم، پس شناختن آن بزرگان كه در عالم اخوت برادران بزرگ ما محسوب ميشوند اصل است و بايد صادق و كاذب را بشناسيم و راستگويان را دوست بداريم و از دروغگويان برحذر باشيم و در اين موضوع هم شيخيه كتب متعدد دارند كه باز معروفترين همه آنها همان كتاب ارشاد است كه جلد چهارم آن مخصوص به همين اصل چهارم يا باصطلاح شيخيه ركن رابع است .
 
علماي مكتب شيخي در بعض مسائل نظري ديگر مثل مسأله وجود هم با بسياري از حكما و فلاسفه تفاوت نظر دارند و قائل شدن به وحدت وجود بين خدا وخلق و وحدت موجود را نميپذيرند كه شرح آن در اين مختصر نميگنجد و بايد در هر موضوع بكتابهاي تخصصي آن مثل شرح مشاعر و شرح عرشيه و امثال آنها رجوع شود.
 
== کتب ==