محمدشاه: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر
خط ۲۶۲:
 
=== مبلغان مسیحی ===
{{محمدشاه (کناری)}}در مجموع ۳ گروه از [[مبلغ مذهبی|مبلغان مسیحی]] در عصر محمدشاه وارد ایران شدند؛ [[لازاری‌ها|لازاریست‌های فرانسوی]] که [[کلیسای کاتولیک|کاتولیک]] بودند و دو هیئت [[پروتستانتیسم|پروتستان]] که یکی انگلیسی و دیگری [[ایالات متحده آمریکا|آمریکایی]] بود. به سبب رابطه شکرآب ایران و انگلیس در این دوره، هیئت انگلیسی موفقیتی کسب نکرد و اندکی بعد ایران را ترک کرد. اول آمریکایی‌ها وارد ایران شدند. دولت ایران آنان را به گرمی پذیرفت. در ۱۸ ژانویه ۱۸۳۶، نخستین مدرسه خود را تأسیس کردند که تنها ۱۷ دانش‌آموز داشت. دو سال بعد اولین مدرسه دخترانه هم تأسیس شد که در ابتدا تنها ۴ دانش‌آموز داشت. در ۱۸۳۹، محمدشاه شخصاً نامه‌ای نوشت و از اینکه «با دقت تمام مشغول تربیت و تعلیم جوانان و نشر علوم می‌باشید» تشکر کرد. اندکی بعد از آنان خواستند که به کودکان مسلمان هم آموزش دهند، اما آمریکایی‌ها طفره رفتند چون از روحانیون می‌ترسیدند؛ با این حال محمدشاه فرمانی صادر کرد و موضوع حل شد.<ref>{{پک|ناطق|۱۳۶۸|ک=ایران در راه‌یابی فرهنگی|ص=۱۸۶}}</ref> ورود لازاریست‌ها به ایران در ۱۸۳۸ اتفاق افتاد. اما یک سال پیش از آن، یک جوان فرانسوی کاتولیک به نام [[اوژن بوره]] وارد ایران شد.<ref>{{پک|Armajani|1991|ک=Christian Missions in Persia|زبان=en}}</ref> برخلاف آمریکاییان، این اوژن بوره سر ستیز با دین [[اسلام]] که به قول او «ضدطبیعت و جامعه» بود، داشت و می‌خواست با «حربه علوم به جنگش» برود. اولین مدرسه او در ۱۸۳۹ در تبریز به راه افتاد. او در ابتدا تنها ۱۴ دانش‌آموز داشت که هم مسلمان هم مسیحی بودند.<ref>{{پک|سلطانیان|۱۳۹۰|ک=کارنامه فرهنگی میسیونرهای لازاریست|ص=۶۸}}</ref>
 
رقابت میان دو گروه زمانی آغاز شد که بوره از [[ارومیه]] بازدید کرد. او از «راهنمایی‌های غلط» آمریکایی‌ها بیمناک شد و پروتستان‌ها او را «مردی متعصب» یافتند. لایار انگلیسی یک‌بار شنید که بوره مشغول بدگویی از هم‌وطنانش است و این موضوع باعث برخوردی میان آن دو شد. بوره در پی آن برآمد که [[کلیسا]]های اصفهان را از چنگ پروتستان‌ها در بیاورد و خواست خود را با دولت ایران طرح کرد. محمدشاه و آقاسی که خواستار افزایش حضور فرانسه در ایران بودند، به سرعت پذیرفتند.<ref>{{پک|سلطانیان|۱۳۹۰|ک=کارنامه فرهنگی میسیونرهای لازاریست|ص=۶۷}}</ref> در واکنش به این موضوع، پروتستان‌ها آشوبی در اصفهان به راه انداختند و خواستار اخراج لازاریست‌ها شدند. خبر که به تهران رسید، محمدشاه در حمایت از بوره ۲۰ نفر را به [[نو جلفا|جلفا]] فرستاد تا اوضاع را آرام کند.<ref>{{پک|ناطق|۱۳۶۸|ک=ایران در راه‌یابی فرهنگی|ص=۱۹۳}}</ref> روسیه و انگلیس<ref>{{پک|سلطانیان|۱۳۹۰|ک=کارنامه فرهنگی میسیونرهای لازاریست|ص=۶۷}}</ref> به حمایت از پروتستان‌ها برآمدند. از شاه خواستند که به برای آشوب‌ها، لازاریست‌ها را مقصر بداند. محمدشاه فرمان منع تبلیغ داد تا اوضاع را آرام کند.<ref>{{پک|سلطانیان|۱۳۹۰|ک=کارنامه فرهنگی میسیونرهای لازاریست|ص=۷۷}}</ref> چون تعداد کاتولیک‌ها کمتر بود، این موضوع به سود آمریکایی‌ها بود. اما آمریکایی‌ها قانع نبودند. از کلنل شیل (کاردار سفارت انگلیس) و سپس کنت مدم (سفیر روس که پروتستان هم بود) خواستند که برای اخراج لازاریست‌ها ایران را تحت فشار قرار دهند. آقاسی ابتدا «شرافتمندانه به مدت ۴۰ روز» مقاومت کرد، اما زمانی که کنت مدم پذیرفت تضمین کتبی بدهد که خود به اعتراض فرانسه رسیدگی کند، پذیرفت. گزارشی از تهران ذکر می‌کند که این «توطئه‌ای برای سرنگونی آقاسی بود.» لازاریست‌ها خواستند حمایت روحانیون را جلب کنند. [[شیخ‌الاسلام]] ارومیه نوشت که اینان «تنها به عبادت خدایتعالی اشتغال دارند» و «تهمت‌ها (تبلیغ در میان مسلمانان) نارواست.»<ref>{{پک|سلطانیان|۱۳۹۰|ک=کارنامه فرهنگی میسیونرهای لازاریست|ص=۷۷}}</ref> سودی نبخشید، دارایی‌های کاتولیک‌ها را غارت کردند و کشیشانشان گریختند. تنها شخصی به نام کلورل خود را به تهران رساند. آقاسی او را پنهان کرد تا سارتیژ، سفیر جدید فرانسه، به ایران برسد. دارینیس و داوید، دو پادری کاتولیک، کلیساهایشان را به پروتستان‌ها فروختند و سپس در مرزهای ایران مخفی شدند.<ref>{{پک|ناطق|۱۳۶۸|ک=ایران در راه‌یابی فرهنگی|ص=۱۹۸}}</ref>
 
سارتیژ، سفیر فرانسه، در ۱۸۴۴ وارد ایران شد. از همان ابتدا فرمان آزادی تبلیغ و بازگشت لازاریست‌ها را از شاه طلب می‌کرد. کلورل به دیدار سفیر رفت. چون مشخص شد از ایران نرفته، روس‌ها اعتراض کردند اما آقاسی به صراحت تأیید کرد که خود او مانع رفتنش شده بود. از شیخ‌الاسلام ارومیه مجدد نامه گرفتند و او گفت لازاریست‌ها «مردان خدایند و بی‌تقصیر.» در همان حال، خبر رسید که کنت مدم ایران را ترک خواهد کرد و سفیر جدیدی خواهد آمد. آقاسی به سارتیژ وعده داد «بگذارید سفیر برود، درست خواهم کرد.» اما کنسول جدید انگلیس به حمایت علنی از آمریکایی‌ها برآمد. آقاسی که نمی‌توانست میان فرانسه و انگلیس طرف یکی را بگیرد، به سارتیژ توصیه کرد خود «حقشان را از روس‌ها بگیرند.» به هر صورت در دسامبر ۱۸۴۴ محمدشاه فرمان جدیدی مبنی بر آزادی تبلیغ صادر کرد. کنسول روس و انگلیسی به شاه ۸ روز وقت دادند فرمان خود را پس بگیرد، اما نتیجه‌ای نگرفتند. سارتیژ هنوز راضی نبود و فرمان دیگری می‌خواست؛ او دولت ایران را در برابر روسیه ناتوان خواند که این موضوع آقاسی را رنجاند و صدراعظم نامه مفصلی در پاسخ به او نوشت.<ref>{{پک|ناطق|۱۳۶۸|ک=ایران در راه‌یابی فرهنگی|ص=۲۰۲}}</ref> بعدها در سال ۱۸۴۸ که همزمان با مرگ محمدشاه هم بود، روس‌ها علیه کاتولیک‌ها بلوایی راه انداختند اما امیرکبیر به حمایت از فرانسویان برآمد.<ref>{{پک|سلطانیان|۱۳۹۰|ک=کارنامه فرهنگی میسیونرهای لازاریست|ص=۷۸}}</ref>