اتحاد جماهیر شوروی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ویرایش به‌وسیلهٔ ابرابزار:
خط ۵:
|continent = اوراسیا
|status = Federation
|government_type =[[جمهوری فدرال]] [[سوسیالیست]] [[نظام تک حزبی]] [[مارکسیست-لنینیست]]
|year_start = 1922۱۹۲۲
|year_end = 1992۱۹۹۲
|date_start = ۳۰ دسامبر
|date_end = ۲۶ دسامبر
خط ۷۵:
|leader1 = [[ولادیمیر لنین]] «نخستین»
|leader2 = [[میخائیل گورباچف]] «واپسین»
|year_leader1 = 1922-1924۱۹۲۲–۱۹۲۴ (اولین)
|year_leader2 = 1985-1991۱۹۸۵–۱۹۹۱ (آخرین)
|title_leader = [[فهرست رهبران اتحاد شوروی|رهبر]]
|legislature = <small>[[کنگره شوراهای اتحاد شوروی|کنگره شوراها]] و [[کمیته اجرایی مرکزی اتحاد شوروی|کمیته اجرایی مرکزی]] (۱۹۲۲–۱۹۳۷)
[[شورای عالی اتحاد شوروی|شورای عالی]] (۱۹۳۷–۱۹۸۹; ۱۹۹۱)
[[کنگره نمایندگان مردم اتحاد شوروی|کنگره نمایندگان مردم]] و [[شورای عالی اتحاد شوروی|شورای عالی]] (۱۹۸۹–۱۹۹۱)</small>
خط ۱۰۱:
{{اصلی|تاریخ شوروی}}
 
=== از ورود [[امپراتوری روسیه]] به [[جنگ جهانی اول]] تا فروپاشی آن و [[انقلاب اکتبر]] «۱۹۱۷-۱۹۱۴۱۹۱۷–۱۹۱۴» ===
در اوت ۱۹۱۴ [[روسیه]] وارد [[جنگ جهانی اول]] شد. ابتدا فقط [[بلشویک|بلشویک‌]]ها و انقلابیون سوسیالیست، مخالف جنگ بودند اما شکست‌های روسیه حامیان امپراتوری را به حداقل رساند. انقلاب اولین بار توسط خود دهقانان و کارگران و سربازان ناراضی از جنگ و سلطنت در فوریه ۱۹۱۵(که به انقلاب فوریه معروف است) صورت گرفت. در واقع [[بلشویک]]‌ها در انقلاب فوریه هیچ نقش خاصی نداشتند. در کشاکش انقلاب فوریه، گروه‌های مختلف کارگری و دهقانی شکل گرفت که مهم‌ترین آن‌ها [[سویت پترگراد|سُویِت پتروگراد]] {{به روسی|Совет Петроград}} بود و [[لئون تروتسکی]] یکی از سران این گروه بود که سپس با نفوذ در دولت موقت نخست‌وزیر شد. اختلاف اصلی بین [[سوسیالیسم|سوسیالیست‌ها]] اینجا اتفاق افتاد که عده‌ای انقلاب را اجتناب ناپذیر می‌دانستند؛ ولی عده‌ای خواهان اصلاحات از طریق دولت موقت بودند. اینجا بود که میان صاحبان مقام بین سوسیالیست‌ها و اشخاصی که حرف‌هایشان توسط مردم انجام می‌شد، اختلافی صورت گرفت که باعث شد [[ولادیمیر لنین]] با تفسیری که خود از [[مارکسیسم]] داشت به نام [[مارکسیسم-لنینیسم]] حمایت مردم را به خود جلب کرد و جالب اینجاست اتفاقاتی که در آینده برای شوروی پیش‌آمد و تصمیمات دولت تضاد علنی با نظرات مارکس و حتی لنین داشت.<ref name=":0">{{یادکرد کتاب|عنوان=A History of the Soviet Union from the Beginning to the End|نام خانوادگی=KENEZ|نام=PETER|ناشر=|سال=|شابک=9780521682961|مکان=|صفحات=}}</ref> [[کارل مارکس]] در کتاب «ایدئولوژی آلمانی» می‌نویسد: «در جامعه [[کمونیسم]] که دایره آزادی هر فرد بیش از همیشه است و وی می‌تواند در رشته مورد علاقه به موفقیت دست پیدا کند، جامعه فرایند تولید را کنترل می‌کند و بنابراین فردی مثل من می‌تواند امروز کاری انجام دهد و فردا کار دیگری، صبح شکار کند، بعدازظهر ماهی‌گیری کند، شب گله را به چرا ببرد، بعد از شام هم به انتقاد بپردازد، همان چیزی که در ذهنش است را اجرا کند بدون آنکه شکارچی، ماهیگیر، چوپان یا نقاد باشد.»<ref name=":1">{{یادکرد کتاب|عنوان=The German Ideology|نام خانوادگی=Marx|نام=Karl|ناشر=Marx-Engels Institute|سال=|شابک=1-57392-258-7|مکان=Moscow|صفحات=}}</ref> [[انقلاب اکتبر]] به رهبری بلشویک‌ها صورت گرفت. بلشویک‌ها و ولادیمیر لنین حمایت دهقانان را با اجازه دادن برای اداره زمین‌های خودشان به دست خودشان و تشکیل شوراها دهقانی، سربازان خسته از جنگ را برای اطاعت نکردن از فرماندهانشان و همین‌طور کارگران را گرفتند و به سُویِت‌ها نفوذ کردند و با این که رهبران معتدل سوسیالیست در شوراها مخالف آن‌ها بودند، اما در یک کشاکش، قدرت را سُویِت‌ها به دست گرفتند و انقلاب را هدایت کردند تا دولت را به رهبری لنین به ثبات رساندند.<ref name=":0"/> سرانجام در اکتبر سال ۱۹۱۷، انقلاب مردم روسیه به ثمر نشست. آخرین امپراتور روسیه، [[نیکلای دوم روسیه|نیکلای دوم]]، که بیمار بود، در [[کاخ پترهوف]] در [[سن پترزبورگ]] بود، اما مردم و بلشویک‌های خشمگین، سرانجام به آن کاخ ریختند و نیکلای دوم و خاندانش را به [[یکاترینبورگ]] تبعید کردند که سپس همان‌جا تیرباران شدند. بالاخره [[حزب بلشویک]] به رهبری [[ولادیمیر لنین]] قدرت را در این کشور به دست گرفت و به بیش از ۳۰۰ سال سلطه [[دودمان رومانوف]] بر روسیه پایان داد و [[امپراتوری روسیه]] پس از 186۱۸۶ سال سرنگون شد.
 
=== از [[جمهوری روسیه]] تا تأسیس [[اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی|اتحاد شوروی]] «۱۹۲۲-۱۹۱۷۱۹۲۲–۱۹۱۷» ===
پس از به قدرت رسیدن [[حزب بلشویک]]، [[دولت موقت]]ی به نام [[جمهوری روسیه]] «روسیه بلشویک» تشکیل شد. دورهٔ انسجام انقلاب [[بلشویک|بلشویک‌ها]]‌ها میان سال‌های [[۱۹۱۷ (میلادی)|۱۹۱۷]] تا [[۱۹۲۱ (میلادی)|۱۹۲۱]] به‌عنوان دورهٔ کمونیسم جنگی معروف است. [[بانک|بانک‌ها]]،‌ها، خطوط [[راه‌آهن]] و کشتی‌رانی ملی شد و اقتصاد پولی نیز محدود گردید. به‌به زودی مخالفت جدی گسترش یافت. روستائیان می‌خواستند درآمد حاصل از فروش محصولات خود را به‌صورت نقدی دریافت کنند، و از این‌که مازاد درآمد آن‌ها برای تأمین هزینه‌های جنگ داخلی در روسیه توسط دولت ضبط می‌شد، احساس ناخشنودی می‌نمودند. بلشویک‌ها [[شورای کمیسرهای خلق]] را به وجود آوردند و لنین صدر شورا و تروتسکی کمیسر امور خارجه شد. [[مسکو]] به تصرف بلشویک‌ها درآمد و دومین کنگره شوراها برگزار شد. [[مالکیت خصوصی]] لغو و کلیه امور به شوراهای روستایی واگذار شد. تمام زمین‌ها میان مردم تقسیم شد. در ۱۹۱۸ بلشویک‌ها رسماً نامشان را به [[حزب کمونیست اتحاد شوروی]] تغییر دادند. ترس از ادامه هجوم آلمانی‌ها حکومت جدید شوروی را وادار کرد تا پایتخت را از پتروگراد به مسکو منتقل کند. در مارس ۱۹۱۸، [[تروتسکی]] و [[لنین]] سایر اعضای حزب را وادار کردند تا [[عهدنامه برست-لیتوفسک]] را بپذیرند. این پیمان که با [[آلمان]] و [[اتریش]] و [[مجارستان]] بسته شده بود، بسیار به ضرر روسیه بود؛ ولی روسیه رااز جنگ جهانی اول بیرون کشید. پیروزی متفقین در جنگ باعث شد تا شوروی از اجرای مفاد پیمان سرباز زند. جمهوری روسیه، مدت کوتاهی پس از تشکیل با حمله طرفداران نظام گذشته و نیروهای خارجی به‌ویژه [[بریتانیا]] روبرو شد. این دوره به دوران [[جنگ داخلی روسیه]] معروف است و طی آن [[ارتش نوین شوروی]] با نام [[ارتش سرخ]] به کوشش [[لئون تروتسکی]] و تحت رهبری او شکل گرفت تا با [[ارتش سفید]] که متشکل از افسران و ژنرال‌های دوران تزاری بودند به جنگ بپردازد. ۵ سال بعد، در ۳۰ دسامبر ۱۹۲۲ و پس از سرکوب مخالفان و دشمنان، [[حزب بلشویک]] که نام خود را به [[حزب کمونیست اتحاد شوروی]] تغییر داده بود تأسیس کشور «اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی» را اعلام کرد. این کشور از اتحاد [[روسیه]] و مناطق متعلق به [[امپراتوری روسیه]] تشکیل شد.
[[پرونده:Lenin 1920.jpg|بندانگشتی|ولادیمیر لنین]]
 
=== دوران [[ولادیمیر لنین]] «۱۹۲۴-۱۹۲۲۱۹۲۴–۱۹۲۲» ===
پس از تأسیس اتحاد شوروی در سال ۱۹۲۲، ولادیمیر لنین به رهبری اتحاد شوروی و دبیرکل حزب کمونیست این کشور برگزیده شد. ولادیمیر لنین که در آن زمان ۵۲ سال داشت، پایتخت کشور را از [[سن پترزبورگ]] به [[مسکو]] منتقل کرد و [[کاخ بزرگ کرملین]] را پایگاه حکومتی خویش و رئیس‌جمهور [[جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی]] قرار داد. با پایان گرفتن جنگ داخلی و استقرار حاکمیت حزب بر سراسر کشور، سیاست اقتصادی جدیدی به نام [[برنامه نوین اقتصادی]] معروف به «[[نپ|نِپ]]» در پیش گرفته شد. در مواجهه با مخالفت روستاییان، [[ولادیمیر لنین|لنین]] به یک عقب‌نشینی راهبردی در [[کمونیسم]] جنگی تحت عنوان سیاست جدید اقتصادی (NEP) پرداخت. روستاییان از پرداخت عوارض [[عمده‌فروشی]] محصولات خود رها شدند و اجازه یافتند تا مازاد تولید خود را در بازار آزاد بفروشند. بازرگانی در اثر مجازشدن تجارت خرده‌پای خصوصی رونق یافت. حکومت نیز مسئول بانکداری، [[ترابری]]، صنعت سنگین و امکانات عمومی شد. اگرچه مخالفت برجای مانده در میان کمونیست‌ها موجب انتقاد از روستاییان ثروتمند یا [[کولاک (روسیه)|کولاک‌ها]] شد که از سیاست اقتصادی جدید سود می‌بردند، اما این برنامه به‌خوبی مفیدبودن خود را ثابت کرد و اقتصاد روسیه را دوباره احیا نمود. پس از مرگ لنین در اوایل سال [[۱۹۲۴ (میلادی)|۱۹۲۴]]، سیاست اقتصادی جدید در میان اعضای داخل [[حزب کمونیست اتحاد شوروی]] با مخالفت فزاینده‌ای روبرو شد، دیری نپایید که اختلاف رهبران شوروی در نحوه پیشبرد سیاست‌های اقتصادی بالا گرفت. سرانجام در سال ۱۹۲۴، ولادیمیر لنین پس از ۲ سال رهبری اتحاد شوروی و در سن ۵۴ سالگی درگذشت و پیکرش مومیایی شد و در [[آرامگاه لنین]] قرار داده شد. [[پرونده:Stalin at the Potsdam Conference.png|بندانگشتی|ژوزف استالین]]
 
=== دوران [[ژوزف استالین]] «۱۹۵۳-۱۹۲۴۱۹۵۳–۱۹۲۴» ===
پس از مرگ [[لنین|ولادیمیر لنین]] کشمکش بر سر جانشینی او شدیدتر شد و بالاخره [[ژوزف استالین]]، توانست مخالفان خود به ویژه [[لئون تروتسکی]] را سرکوب کند و خود قدرت را به دست گیرد؛ درحالی که ۴۶ سال بیشتر نداشت. او در چند مرحله دست به تصفیه حزب، کشور و...و… از مخالفان خود زد. [[پاکسازی بزرگ]] نامی است که بر این اقدامات استالین نهاده‌اند. این اقدامات استالین از به قدرت رسیدن او آغاز شد و تا سال ۱۹۳۷ به اوج خود رسید. بدین ترتیب استالین بسیاری را کشت، زندانی کرد، تبعید کرد، اعدام کرد و...و… او حتی به اطرافیانش نیز رحم نکرد. استالین برنامه‌های اقتصادی لنین را لغو کرد و آن را با برنامه‌های پنج ساله تعویض کرد. برای مثال، او در عرصه کشاورزی با ایجاد [[مزارع اشتراکی]] «[[کلخوز]]» چهره کشاورزی اتحاد شوروی را دگرگون ساخت. سیاست‌های کشاورزی [[حزب کمونیست اتحاد شوروی]] با مخالفت مالکان خرده‌پا ([[کولاک (روسیه)|کولاک‌ها]]) روبرو شد و دولت بی‌رحمانه آنان را سرکوب کرد. استالین سیاست [[صنعتی‌سازی]] کشور را با جدیت و سرعت هر چه تمام تر پیگیری کرد و در دوران او اتحاد شوروی به [[ابرقدرت]] صنعتی بزرگی تبدیل شد. [[ژوزف استالین]] با سیاست‌های خود تغییرات بسیاری در فرهنگ و جامعه اتحاد شوروی ایجاد کرد. در ۱۹۳۹ در آستانه شروع [[جنگ جهانی دوم]]، اتحاد شوروی [[پیمان عدم تجاوز]] با [[آلمان نازی]] منعقد کرد و به [[لهستان]]، همزمان با آلمان حمله برد و با آلمان، لهستان را تقسیم کرد؛ ولی در سال ۱۹۴۱ با حمله گسترده [[آلمان]] به اتحاد شوروی، این کشور نیز به جنگ با آلمان وارد شد. در این جنگ که به‌طور رسمی [[جنگ کبیر میهنی]] {{به روسی|великая отечественная война}} نامیده می‌شد، دولت و حزب و مردم اتحاد شوروی با مقاومت در برابر [[بوندس‌وهر|ارتش آلمان]] و فداکاری‌ها و قربانی‌دادن‌های بسیار توانستند جریان جنگ را برگردانده و ‌به‌ویژهبه‌ویژه پس از [[نبرد استالینگراد]] نیروهای اتحاد شوروی در موضع حمله قرار گرفتند. شکست آلمان در ۱۹۴۵ که بار اصلی آن بر دوش اتحاد شوروی بود، این کشور را به یکی از [[ابرقدرت|ابرقدرت‌]]های جهان تبدیل کرد. پس از پایان [[جنگ جهانی دوم]]، ۳ کشور حوزه دریای بالتیک یعنی [[جمهوری شوروی سوسیالیستی استونی|استونی]]، [[جمهوری شوروی سوسیالیستی لیتوانی|لیتوانی]] و [[جمهوری شوروی سوسیالیستی لتونی|لتونی]] به علاوه بخش شمال شرقی [[رومانی]] «[[جمهوری شوروی سوسیالیستی مولداوی|مولداوی]]» ضمیمه خاک اتحاد شوروی شدند. سرانجام با تأسیس [[سازمان ملل متحد]]، اتحاد شوروی توسط این سازمان در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ به عنوان یک کشور به رسمیت شناخته شد. آغاز دوران [[جنگ سرد]] «کشمکش و تقابل دو ابرقدرت یعنی [[اتّحاد جماهیر شوروی|اتحاد شوروی]] و [[آمریکا|ایالات متحده آمریکا]]» سیاست تمام جهان را طی ۴ دهه تحت تأثیر خود داد. همچنین این تقابل را، تقابل میان [[سوسیالیسم]] و [[سرمایه‌داری]] نیز نامیده‌اند. اتحاد شوروی در ۱۹۴۹ توانست دارای [[جنگ‌افزار هسته‌ای|قدرت هسته‌ای]] شود و به انحصار آمریکا در این زمینه پایان داد. سرانجام ژوزف استالین در سال ۱۹۵۳، پس از ۲۹ سال رهبری اتحاد شوروی و در سن ۷۵ سالگی درگذشت.
[[پرونده:Nikita Khruchchev Colour.jpg|بندانگشتی|نیکیتا خروشچف]]
 
=== دوران [[نیکیتا خروشچف]] «۱۹۶۴-۱۹۵۳۱۹۶۴–۱۹۵۳» ===
در سال ۱۹۵۳ بعد از مرگ ژوزف استالین، جانشینان او به رهبری دسته‌جمعی پرداختند ولی در پایان [[نیکیتا خروشچف]]، در حالی که ۵۹ سال داشت، توانست قدرت را به دست آورد. یکی از اقدامات مهم خروشچف، بستن [[پیمان ورشو]] با تعدادی از کشورهای بلوک شرق به عنوان اقدامی متقابل در برابر پیمانهای ناتو و سنتو در سال ۱۹۵۵ بود. خروشچف سازمان اطلاعات و امنیت اتحاد شوروی «[[کاگ‌ب]]» را تأسیس کرد. در سال ۱۹۵۶ خروشچف در [[کنگره بیستم حزب کمونیست اتّحاد شوروی|کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی]] کشتارهای استالین را مورد شماتت قرار داد و در جهت تخریب چهرهٔ استالین برآمد. در دوران نیکیتا خروشچف بسیاری از سخت‌گیری‌های دوره [[استالین]] تعدیل شد. بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی آزاد شدند و به بسیاری که در دوره استالین به عنوان جاسوس و مخالف اعدام شده بودند، اعاده حیثیت شد. همچنین در این دوران قانون تجارت آزاد تا حدی پذیرفته شد که آثار جبران ناپذیری را بر بدنهٔ [[نظام سوسیالیستی]] که پشتیبان [[اقتصاد هدایت شده]] بود، وارد آورد؛ که بعدها به سلسله حوادث و رخدادهایی انجامید تا [[فروپاشی شوروی|فروپاشی اتحاد شوروی]]. حتی سیاست زمین‌های بکر در عرصه کشاورزی انجام شد که ترکیب جمعیتی [[جمهوری شوروی سوسیالیستی قزاقستان|قزاقستان]] را به هم زد و تعداد خارجی‌ها از [[مردم قزاق|قزاق‌ها]] بیشتر شد. البته سپس این سیاست شکست خورد. در دورهٔ خروشچف بیشتر به [[صنایع سنگین]] توجه می‌شد تا تولید کالاهای مصرفی. این اقدامات وی با مخالفت شدید [[محافظه‌کاری|محافظه‌کاران]] حزب کمونیست رو به رو شد. بدین ترتیب، تلاش‌های تخریب شخصیت خروشچف از جناح‌های مختلف آغاز شد. این درگیری‌های سیاسی نه تنها شامل تخریب وجههٔ خود شخص خروشچف بود، بلکه پسر او یعنی «[[لئونید خروشچف]]» که در جنگ مفقودالاثر شده بود را نیز دربرگرفت. در سال ۱۹۵۷، اتحاد شوروی با فرستادن ماهواره [[اسپوتنیک۱]] به مدار زمین، عصر فضا را آغاز کرد. اتحاد شوروی برای اولین بار [[یوری گاگارین]]، که خلبانی در [[نیروی هوایی شوروی|نیروی هوایی اتحاد شوروی]] بود را به فضا فرستاد و پس از چندی با سفینهٔ بی‌سرنشین خاک کرهٔ ماه را به زمین آورد. در اوایل دهه ۱۹۶۰، رهبران حزب کمونیست، نیکیتا خروشچف را با توطئه [[لئونید برژنف]] مجبور به استعفاء کردند؛ ‌به‌ویژهبه‌ویژه که در آن زمان خروشچف پیرتر شده بود و توانایی کارش افت کرده بود. بالاخره درسال ۱۹۶۴، نیکیتا خروشچف پس از ۱۱ سال رهبری اتحاد شوروی، برکنار شد.
[[پرونده:Brezhnev-color.jpg|بندانگشتی|لئونید برژنف]]
 
=== دوران [[لئونید برژنف]] «۱۹۸۲-۱۹۶۴۱۹۸۲–۱۹۶۴» ===
پس از دوره‌ای رهبری دسته‌جمعی، [[لئونید برژنف]] در سال ۱۹۶۴ قدرت را به دست گرفت. اما این بار بر خلاف دوره خروشچف که علاوه بر مقام دبیر اولی حزب کمونیست مقام نخست‌وزیری اتحاد شوروی را هم از سال ۱۹۵۸ داشت، این بار اعضای حزب تصمیم گرفتند که نوعی تقسیم قدرت در حزب به وجود بیاید. در نتیجه دبیر اولی حزب کمونیست به «[[لئونید برژنف]]» و نخست‌وزیری اتحاد شوروی به «[[آلکسی کاسیگین]]» رسید. در دوره او اصلاحات سیاسی و اجتماعی که در دوره خروشچف آغاز شده بود به کندی گرایید و تسلط حزب و دولت بر تمام عرصه‌های سیاسی و اجتماعی تقویت شد. در دورهٔ برژنف فسادهای زیادی صورت گرفت به‌طوری‌که فرزندان و داماد وی نیز در آن دست داشتند. در دورهٔ رهبری برژنف بر اتحاد شوروی آزادی‌های محدودی که در دورهٔ [[خروشچف]] به مردم [[اتحاد شوروی]] داده شده بود از میان رفت و پروژهٔ استالین زدایی خروشچف کنار گذاشته شد. البته هیچ‌گاه سطح دیکتاتوری به زمان حکومت [[ژوزف استالین]] بر [[اتحاد شوروی]] نرسید. وی از سال ۱۹۶۴ تا سال ۱۹۸۲ ریاست شورای عالی اتحاد شوروی را به عهده داشت. در ۹ اکتبر ۱۹۷۷، قانون اساسی اتحاد شوروی بازنگری و مجددًا نوشته شد. سال‌های پایانی رهبری برژنف در رسانه‌های جمعی «رکود» نامیده شد. بحران همگانی در دولت اتحاد شوروی، گرایش‌های منفی در اقتصاد، توسعه بیش از حد دستگاه [[دیوان‌سالاری|دیوانسالاری]] از ویژگی‌های این دوره‌است. در دوره زمامداری برژنف بنابر خواست حکومت [[افغانستان]] نیروهای اتحاد شوروی به این کشور اعزام گردیدند که پیامدهای دشواری را با خود داشت. برژنف با کشور [[آمریکا]] در دوره ریاست جمهوری [[نیکسون|ریچارد نیکسون]] همکاری فضایی برقرار ساخت که نتیجه آن پروژه آزمایشی [[آپولو-سایوز]] بود. در سال ۱۹۸۱ [[لهستان]] خود را از شوروی جدا کرد ولی همچنان به همکاری نظامی با این کشور ادامه داد. سرانجام، لئونید برژنف در سال ۱۹۸۲، پس از ۱۸ سال رهبری اتحاد شوروی و پس از چند ماه بیماری، در حالی که تقریباً ۷۶ سال داشت، درگذشت.
[[پرونده:Артимарка Юрий Андропов 2014.jpg|بندانگشتی|یوری آندروپوف]]
 
=== دوران [[یوری آندروپوف]] «۱۹۸۴-۱۹۸۲۱۹۸۴–۱۹۸۲» ===
یوری آندروپوف پس از مرگ لئونید برژنف در سال ۱۹۸۲ به قدرت رسید در حالی که ۶۸ سال داشت. آندروپوف از افرادی بود که بسیار مورد اطمینان برژنف بود، برای همین اول او به سمت ریاست [[کاگ‌ب]] و سپس معاونت دبیرکل در حزب کمونیست برگزیده شد. آندروپوف خواهان اصلاحات اساسی در زمان برژنف بود اما هر بار که طرح مسئله می‌کرد برژنف مانع می‌شد تا اینکه به رهبری اتحاد شوروی رسید اما با خیل کثیر رهبران مفسد روبه‌رو بود که نمی‌توانست کاری را انجام دهد. آندروپوف در طول حکومت خود یک بار شدیدترین اخطار را در مورد مداخله در اوضاع [[افغانستان]] به آمریکا داد که در پی آن احتمال می‌رفت به [[پاکستان]] که مرکز آموزش نظامی مخالفان [[جمهوری دموکراتیک افغانستان|حکومت کمونیستی افغانستان]] شده بود حمله موشکی کند. آندروبوف در طول زمامداری خود چند مقام جوان‌تر حزبی از جمله [[گورباچف|میخائیل گورباچف]] را ارتقاء مقام داد و وارد کارهای مهم ساخت که همین‌ها در آینده باعث فروپاشی اتحاد شوروی شدند. سرانجام یوری آندروپوف پس از ۱۶ ماه رهبری اتحاد شوروی و در سال ۱۹۸۴ و در سن ۶۹ سالگی، درگذشت.
[[پرونده:კონსტანტინ ჩერნენკო.jpg|بندانگشتی|کنستانتین چرنینکو]]
 
=== دوران [[کنستانتین چرنینکو]] «۱۹۸۴-۱۹۸۵۱۹۸۴–۱۹۸۵» ===
او رهبر اتحاد شوروی بود که در سال ۱۹۸۴، پس از مرگ [[یوری آندروپوف]] به قدرت رسید. او رکورد کوتاه‌ترین مدت رهبری [[اتحاد شوروی]] را دارد. چرنینکو نماینده بازگشت به سیاستهای اواخر دوره برژنف بود. با این وجود وی از نقش بیشتری برای اتحادیه هایاتحادیه‌های کارگری و اصلاحات در آموزش و تبلیغات حمایت کرد. یکی از اقدامات چرننکو عزل رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، مارشال نیکلای اوگارکوف بود که طرفداری از هزینه هایهزینه‌های کمتری برای کالاهای مصرفی را به نفع هزینه هایهزینه‌های بیشتر در زمینه تحقیق و توسعه سلاح هاسلاح‌ها حمایت کرده بود. بعدها مارشال سرگئی آکرومیف به جای اوگارکوف نشست. در سیاست خارجی، چرنینکو با چین مذاکره کرد. او علیرغم فراخوان هافراخوان‌ها اقدامات لازم را برای جلوگیری از تشدید جنگ سرد با ایالات متحده انجام نداد. به عنوان مثال در سال 1984،۱۹۸۴، اتحاد شوروی مانع از بازدید از آلمان غربی توسط [[اریش هونکر]] رهبر [[آلمان شرقی]] شد. با این حال در اواخر پاییز سال 1984،۱۹۸۴، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی موافقت کردند كهکه مذاکرات مربوط به کنترل تسلیحات را در اوایل سال 1985۱۹۸۵ از سر بگیرند. در نوامبر 1984۱۹۸۴ چرننکو با نیل کینوک رهبر حزب کارگر انگلیس دیدار کرد. در سال 1980،۱۹۸۰، ایالات متحده [[بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۸۰|المپیک 1980۱۹۸۰]] را که در اعتراض به [[جنگ شوروی در افغانستان|حمله شوروی به افغانستان]] برگزار شد، در [[مسکو]] تحریم کرده بود. [[بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۸۴|بازی هایبازی‌های المپیک تابستانی سال 1984۱۹۸۴]] قرار بود در [[لس آنجلس]] برگزار شود. در 8۸ مه 1984۱۹۸۴ اتحاد شوروی قصد خود را برای شرکت نکردن اعلام کرد. 14۱۴ کشور [[بلوک شرق]] و متحدین آنها از جمله کوبا «به جز رومانی» المپیک 1984۱۹۸۴ را تحریم کردند. این اقدام به طوربه‌طور گسترده ایگسترده‌ای به عنوان انتقام از تحریم المپیک 1980۱۹۸۰ توسط ایالات متحده صورت گرفت. کشورهای تحریم کننده "بازی های«بازی‌های دوستی"» خود را در تابستان سال 1984۱۹۸۴ ترتیب دادند. سرانجام، کنستانتین چرنینکو در سال ۱۹۸۵، پس از ۱۳ ماه رهبری اتحاد شوروی درگذشت.
[[پرونده:RIAN archive 359290 Mikhail Gorbachev.jpg|بندانگشتی|میخائیل گورباچف]]
 
=== دوران [[میخائیل گورباچف]] «۱۹۹۱-۱۹۸۵۱۹۹۱–۱۹۸۵» ===
پس از مرگ [[کنستانتین چرنینکو]]، میخائیل گورباچف در سال ۱۹۸۵ و در حالی که ۵۴ سال داشت، به عنوان رهبر اتحاد شوروی برگزیده شد. او آخرین رهبر اتحاد شوروی بود که به عنوان رهبر بلامنازع اتحاد شوروی شروع به اصلاحاتی در حزب کمونیست و اقتصاد دولتی نمود و در کنگرهٔ بیست و هفتم حزب کمونیست اتحاد شوروی در فوریه ۱۹۸۶ این اصلاحات را در عناوین [[گلاسنوست]]، [[پرسترویکا]] و اسکورین (به [[زبان فارسی|فارسی]]:گشایش، دوباره‌سازی و (شتاب[توسعهٔ اقتصادی]) عرضه کرد.
 
خط ۱۴۰:
'''اصلاحات اقتصادی:''' محدود کردن تولید، فروش و مصرف [[نوشیدنی الکلی|نوشیدنی‌های الکلی]]، ایجاد بخش‌های غیردولتی مانند خصوصی، تعاونی و… در اقتصاد شوروی
 
اگرچه اصلاحات اجتماعی گورباچف نقش چندانی در فروپاشی اتحاد شوروی نداشت؛ اما اصلاحات سیاسی و اقتصادی گورباچف ضربات مهلکی را بر پیکره این کشور وارد آوردند. اصلاحات سیاسی گورباچف یگانگی کشور و [[حزب کمونیست]] را پایان داد؛ هر چند که بهتر کردن روابط اتحاد شوروی با غرب باعث شد گورباچف در سال ۱۹۹۰ [[جایزه صلح نوبل]] را از آن خود کند. عدم پیروی از [[دکترین برژنف]] باعث شد طی چند انقلاب، چند دولت کمونیستی [[اروپای شرقی]] سقوط کنند و بدین ترتیب حامیان اتحاد شوروی یک به یک از میان بروند. بیرون کشیدن نیروهای شوروی از [[جمهوری دموکراتیک افغانستان|افغانستان]] باعث شد [[جنگ داخلی]] بزرگی راه بیفتد و [[جمهوری دموکراتیک افغانستان|حکومت کمونیستی افغانستان]] نیز در فوریه ۱۹۸۸ سرنگون شود و ۱۵۰۰۰ شهروند شوروی را به کام مرگ بفرستد. اصلاحات اقتصادی گورباچف نیز آخرین ضربات مهلک را بر پیکره اتحاد شوروی وارد آورد؛ زیرا محدود کردن تولید، فروش و مصرف [[نوشیدنی الکلی|نوشیدنی‌های الکلی]] باعث شد هزاران واحد صنعتی، [[میکده]]، [[بار]]، [[کلوب شبانه]] و… تعطیل شوند که همین سبب شد تا خسارتی بالغ بر ۱۰۰میلیارد روبل به اقتصاد شوروی بخورد. ایجاد بخشهای غیردولتی نیز نهایتًا اقتصاد شوروی را نابود کرد. با این سیاست‌های اقتصادی، کشور به مشکلات اقتصادی بیشتر دچار شد. با پایان دههٔ ۱۹۸۰ کمبود شدید منابع اولیهٔ غذایی (گوشت و شکر) باعث معرفی دوبارهٔ سیستم زمان جنگ جیره‌بندی کوپن‌های غذایی که طبق آن هر فرد در هر ماه تنها می‌توانست مقدار معینی از هر محصول را مصرف کند شد. در قیاس با ۱۹۸۵ کسری دولت از ۰ تا ۱۰۹ میلیارد روبل افزایش یافت. مخازن طلا از ۲۰۰۰ به ۲۰۰ تن کاهش یافتند و بدهی خارجی از ۰ به ۱۲۰ میلیارد دلار رسید. این مشکلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، خود نیز مشکل بسیار بزرگتری را به وجود آوردند؛ جنبش‌های [[ملی‌گرایی|ملی گرایانه]]. با پایان دهه ۱۹۸۰ و آغاز دهه ۱۹۹۰، این جنبشها پررنگتر هم شدند. گرچه تلاش گورباچف به نوعی برای زنده کردن [[سوسیالیسم]] در شوروی بود، اما مردم‌سالار سازی اتحاد شوروی و [[شرق اروپا|اروپای شرقی]] عملاً قدرت حزب کمونیست و حتی خود گورباچف را زیر سؤال برد. عدم سانسور و تلاش گورباچف برای ایجاد فضای باز سیاسی بدون این که خود او بخواهد باعث نفوذ انواع جنبش‌های ناسیونالیستی قومی و گاهی ضد روسی در جمهوری‌های شوروی شد. بسیاری از این جمهوری‌ها خواهان استقلال عمل بیشتری از مسکو شدند. ‌به‌ویژهبه‌ویژه در جمهوری‌های بالتیک یعنی [[جمهوری سوسیالیستی استونی شوروی|استونی]]، [[جمهوری سوسیالیستی لیتوانی شوروی|لیتوانی]] و [[جمهوری سوسیالیستی لتونی شوروی|لاتویا]] که در ۱۹۴۰ و توسط [[استالین]] به خاک شوروی پیوند زده شده بودند. همچنین جنبش‌های ناسیونالیستی در جمهوری‌های اتحاد شوروی از جمله [[جمهوری سوسیالیستی گرجستان شوروی|گرجستان]]، [[جمهوری سوسیالیستی اوکراین شوروی|اوکراین]]، [[جمهوری سوسیالیستی ارمنستان شوروی|ارمنستان]] و [[جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی|آذربایجان]] فعال شدند. گورباچف سهواً باعث آزاد شدن نیرویی شده بود که نهایتاً اتحاد شوروی را نابود کرد.<sup><sup>[''[[ویکی‌پدیا:شیوه ارجاع به منابع|نیازمند یادکرد دقیق]]'']</sup></sup> پاسخ گورباچف به رشد بیشتر جدایی‌طلبی در جمهوری‌ها پیشنهاد معاهدهٔ جدیدی از اتحاد بود که طبق آن یک فدراسیون داوطلبانه در یک اتحاد شوروی دموکراتیزه شده ایجاد می‌شد. جمهوری‌های [[آسیای مرکزی|آسیای میانه]] که به قدرت اقتصادی و بازارهای اتحاد شوروی برای رشد نیاز داشتند شدیداً از معاهدهٔ جدید پشتیبانی کردند؛ اما [[اصلاح‌طلبی|اصلاح طلبان]] رادیکال‌تر باور داشتند که یک جهش ناگهانی به اقتصاد بازار نیاز است و حاضر بودند برای نیل به اهداف خود اتحاد شوروی را تجزیه کنند. نقطهٔ مقابل این اصلاح‌طلبان تندروهایی بودند که هنوز شدیداً در حزب کمونیست و ارتش قدرت داشتند. این تندروها با هرگونه روندی که امکان داشت به تجزیهٔ اتحاد شوروی بینجامد مخالف بودند. با نزدیک شدن امکان امضای معاهدهٔ جدید تندروها شورش کردند؛ هرچند که خود گورباچف نیز موافق با معاهده جدید اتحاد بود. در سال ۱۹۹۰، بزرگترین اشتباه گورباچف این بود که [[بوریس یلتسین]] را به ریاست [[جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی]] برگزید. بوریس یلتسین نیز جزو [[اصلاح‌طلبی|اصلاح‌طلبانی]] بود که حاضر به فروپاشیدن اتحاد شوروی بودند؛ از این رو از همان ابتدای کارش تلاش کرد تا نیتش را عملی کند. بالاخره در سال ۱۹۹۰، اولین شکاف در اتحاد شوروی ایجاد شد؛ [[لیتوانی]] اعلام استقلال کرد و [[جمهوری لیتوانی]] تأسیس شد. اوضاع به همین منوال ادامه یافت تا در اواسط سال ۱۹۹۱، [[لتونی]] و [[استونی]] نیز اعلام استقلال کردند. اوضاع به همین گونه پیش رفت تا در ۱ ژوئیه ۱۹۹۱، [[پیمان ورشو]] رسماً منحل شد و [[بلوک شرق]] فروپاشید. [[نیروهای مسلح]] در کادر رهبری اتحاد شوروی در اوت ۱۹۹۱ [[کودتای اوت|کودتایی]] را سازمان دادند و تلاش کردند گورباچف را از قدرت عزل کنند و نگذارند معاهدهٔ اتحاد جدید را امضا کند. اوضاع به شدت امنیتی شد. [[تانک]]ها به خیابان‌های [[مسکو]] سرازیر شدند. کاملًا [[حکومت نظامی]] برقرار شد. این اوضاع ۳ روز ادامه داشت. سرانجام این [[کودتا]] با کمک بوریس یلتسین و عده ای از شهروندان [[مسکو]] شکست خورد. [[نیروهای مسلح]] کادر رهبری اتحاد شوروی می‌خواستند با این کودتا اتحاد شوروی و حزب کمونیست را حفظ کنند اما نتیجه عکس گرفتند. در همین موقع گورباچف ۳ روز را (از ۱۹ اوت تا ۲۱ اوت) در [[حبس خانگی]] در ویلایی در [[جمهوری خودمختار کریمه|کریمه]] گذراند، و پس از آن آزاد شد و به قدرت برگشت. با این حال وی به محض بازگشت به قدرت متوجه شد که نه نهادهای سیاسی اتحاد شوروی و نه [[جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی|روسیه]] به فرمان‌های او عمل می‌کنند و در عوض یلتسین قدرت دارد. بدین ترتیب گورباچف مجبور شد که بسیاری از دولتمردان را اخراج کند و بسیاری از آنان را دستگیر کند. «گروه ۸» شامل ۸ نفر از رهبران کودتا بودند که دستگیر شدند. هدف گورباچف این بود که حزب کمونیست اتحاد شوروی را متحد نگاه دارد اما آن را بیشتر به سوی [[سوسیال دموکراسی]] سوق دهد. اما تناقضات زیادی در این برنامه وجود داشت. او در عین حال از [[لنین]] تمجید می‌کرد، سیستم اجتماعی [[سوئد]] را ستایش می‌کرد و قصد داشت به زور نیروهای نظامی دولت‌های [[بالتیک]] را درون اتحاد شوروی حفظ کند؛ ولی پس از این‌که حزب کمونیست پس از کودتای اوت ممنوع اعلام شد گورباچف عملاً به جز نیروهای مسلح قدرتی نداشت که یلتسین آن‌ها را نیز با تطمیع به دور خود جمع کرد. اوضاع به همین منوال ادامه یافت. در ۸ دسامبر ۱۹۹۱، در ویلایی لوکس در [[جنگل]]های [[جمهوری شوروی سوسیالیستی بلاروس|بلاروس]]، روسای جمهور [[جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی|روسیه شوروی]]، [[جمهوری شوروی سوسیالیستی اوکراین|اوکراین شوروی]] و [[جمهوری شوروی سوسیالیستی بلاروس|بلاروس شوروی]] ([[بوریس یلتسین]]، [[لئونید کراوچوک]] و [[استانیسلاو شوشکویچ]]) گرد هم آمدند و معاهده ای را امضا کردند که بر اساس آن، [[کشورهای مستقل همسود]] پدید آمدند و [[روسیه|فدراسیون روسیه]] خود را به عنوان جانشین و وارث حقوقی اتحاد شوروی معرفی کرد. گورباچف با شنیدن این خبر، بوریس یلتسین را به از هم پاشاندن اتحاد شوروی به منظور ارتقای منافع شخصی خود متهم نمود اما سودی نداشت. آرام آرام کشور داشت از هم می‌پاشید. سرانجام در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ (۱۷ روز بعد)، میخائیل گورباچف از سمت خود استعفا داد. یک هفته بعد، با تصویب پارلمان در روز ۱ ژانویه، یعنی درست در نخستین روز سال ۱۹۹۲، اتحاد شوروی رسماً فروپاشید و به ۱۵ کشور تبدیل شد. پس از فروپاشی ۱۵ کشور جدید تأسیس شدند. این کشورهای جدید عبارتند از: [[روسیه]]، [[بلاروس]]، [[اوکراین]]، [[مولداوی]]، [[استونی]]، [[لتونی]]، [[لیتوانی]]، [[گرجستان]]، [[جمهوری آذربایجان|آذربایجان]]، [[ارمنستان]]، [[ترکمنستان]]، [[قزاقستان]]، [[قرقیزستان]]، [[ازبکستان]]، [[تاجیکستان]] . از آن روز تا به حال چندین مناقشه ارضی حل نشده نیز وجود دارند: [[ترانس‌نیستریا|ترانسنیستریا]] در [[مولداوی]]، [[قره باغ]] ([[آرتساخ]]) در [[جمهوری آذربایجان|آذربایجان]] و همچنین [[اوستیای جنوبی]] و [[آبخاز]] در [[گرجستان]] که تابستان ۲۰۰۸ از سوی [[روسیه]] به رسمیت شناخته شد و همین سبب قطع روابط [[فدراسیون روسیه]] و [[گرجستان]] شد.
 
== سیاست ==
=== داخلی ===
از زمان تأسیس اتحاد شوروی تا زمان فروپاشی آن تنها حزب سیاسی آن کشور [[حزب کمونیست اتحاد شوروی]] بود. این حزب تمام جنبه‌های زندگی اجتماعی شوروی را در کنترل داشت. تمام فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی در کشور طبق نظر این حزب انجام می‌گرفت و مخالفان این حزب مجازات می‌شدند. مطبوعات و انتشارات و هنرها نیز در کنترل حزب و دولت بود. نکتهٔ قابل توجه در این مورد این است که برخلاف کشورهای [[بلوک غرب]] که در آن عده‌ای از مردم هر چند سال یک بار رأی داده و کسانی را برای زمامداری برمی‌گزینند. در نظام اتحاد شوروی، شوراها حکومت می‌کردند. شوراهایی که در اتحاد شوروی زمام امور را به دست داشتند همگی زیر نظر [[شورای عالی اتحاد شوروی]] بودند. 15۱۵ جمهوری اتحاد شوروی نیز چنین [[نظام سیاسی]] ای داشتند. پایین ترپایین‌تر از آنها نیز شوراهای عالی استانی، شهرستانی و...و… بودند. پس در واقع حزب کمونیست اتحاد شوروی نمایندهٔ تمام مردم بود. حزب کمونیست برنامه‌های خود را طی کنگره‌های ادواری تنظیم و تصویب می‌کرد و به اجرا می‌گذاشت.<ref>Philip Whyman, Mark Baimbridge and Andrew Mullen (2012). The Political Economy of the European Social Model (Routledge Studies in the European Economy). Routledge.</ref> در دوره [[ولادیمیر لنین|لنین]] با سیاست اقتصادی جدید و در دوره [[ژوزف استالین|استالین]] با سیاست‌های برنامه ۵ ساله، انقلاب و آرمان‌های بلشویک‌ها از مسیر اصلی خود منحرف شد. آن‌ها به یک نظام [[سرمایه‌داری دولتی|سرمایه‌دار دولتی]] بدل شدند. علت این امر را می‌توان سرعت بخشی استالین به [[صنعتی‌سازی|صنعتی سازی]] و [[کمونیسم|اشتراکی‌سازی]] کشاورزی دانست. زیرا بلشویک‌ها با یک کشور فقیر و عقب مانده رو به رو بودند و نه یک کشور [[سرمایه‌داری|سرمایه‌دار]] پیشرفته. پس آن‌ها تلاش برای [[صنعتی‌سازی]] را شروع کردند؛ ولی در دوران پس از صنعتی‌سازی نیز نتوانستند نظام حاکم را به یک نظام [[سوسیالیسم|سوسیالیستی]] نزدیک کنند. استالین با این برنامه و اشتراکی‌سازی اجباری و قهری زمین‌های دهقانان، رنج فراوانی را متحمل طبقه دهقان کرد. این عمل موجب مهاجرت شدید دهقانان از روستاها به شهرها و پیدا شدن طبقه کارگر جدیدی که آموزش چندانی هم ندیده بودند، شد.<ref name=":0"/> با اینکه نظام اتحاد شوروی به نام کمونیستی یا سوسیالیستی خوانده می‌شود ولی نمی‌توان آن را کمونیستی یا سوسیالیستی خواند زیرا حکومت اتحاد جماهیر شوروی در عمل با تعاریفی که [[انگلس|فریدرش انگلس]] و [[مارکس|کارل مارکس]] از [[کمونیسم]] و [[سوسیالیسم]] ارائه دادند؛ تضاد علنی داشت. از حکومت اتحاد شوروی به عنوان [[سرمایه‌داری دولتی]] یاد می‌شود.<ref name=":0"/><ref name=":1"/><ref>Klein, Naomi (2008). The Shock Doctrine: The Rise of Disaster Capitalism. Picador. {{ISBN|0-312-42799-9|en}} p. 276</ref>
 
=== [[سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی|خارجی]] ===
خط ۲۰۹:
 
== اقتصاد ==
اتحاد شوروی یک [[اقتصاد دستوری]] را اتخاذ کرد که به موجب آن تولید و توزیع کالاها توسط دولت متمرکز و هدایت می شدمی‌شد. اولین تجربه بلشویکی با اقتصاد دستوری، سیاست کمونیسم جنگی بود که شامل ملی شدن صنایع، توزیع متمرکز تولید، نیاز اجباری تولید محصولات کشاورزی و تلاش برای از بین بردن گردش پول، بنگاههایبنگاه‌های خصوصی و تجارت آزاد بود. پس از فروپاشی شدید اقتصادی، لنین در سال 1921۱۹۲۱ سیاست جدید اقتصادی را جایگزین کمونیسم جنگی کرد و تجارت آزاد و مالکیت خصوصی مشاغل کوچک را قانونی کرد. در نتیجه اقتصاد به سرعت بهبود یافت. استالین پس از بحث و گفتگو طولانی میان اعضای [[پلیتبوروی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی|دفتر سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی]] در مورد روند توسعه اقتصادی تا سال 1929،۱۹۲۹، پس از به دست آوردن کنترل کشور ،کشور، سیاست جدید اقتصادی لنین را رها کرد و برنامه هایبرنامه‌های 5۵ ساله خود را جایگزین کرد. او شروع به اشتراکی سازی اجباری کشاورزی و تصویب قوانین کار سخت کرد. منابع بسیاری برای صنعتی سازی سریع بسیج شدند که ظرفیت اتحاد شوروی در صنایع سنگین و کالاهای سرمایه ای را در دهه 1930۱۹۳۰ گسترش دادند. انگیزه اصلی صنعتی شدن آمادگی برای جنگ بود، بیشتر به دلیل عدم اعتماد به دنیای سرمایه داریسرمایه‌داری غرب. در نتیجه اتحاد شوروی از یكیک اقتصاد عمدتاً كشاورزیکشاورزی به یكیک ابرقدرت بزرگ صنعتی و اقتصادی تبدیل شد و راه را برای ظهور او به عنوان یكیک ابرقدرت پس از جنگ جهانی دوم پیش برد. این جنگ باعث ویرانی گسترده اقتصادی و زیرساخت هایزیرساخت‌های اتحاد شوروی شد که نیازمند بازسازی گسترده بود. در اوایل دهه 1940،۱۹۴۰، اقتصاد شوروی نسبتاً خودکفا شده بود. تا زمان ایجاد [[کمکان|شورای همکاری اقتصادی]]، تنها سهم ناچیزی از محصولات داخلی در سطح بین المللیبین‌المللی تجارت می شدمی‌شد. پس از ایجاد [[کمکان|شورای همکاری اقتصادی]] و متعاقبًا [[بلوک شرق]] ، تجارت خارجی به سرعت افزایش یافت. با این وجود ،وجود، تأثیر [[اقتصاد جهانی]] بر اتحاد جماهیر شوروی با قیمت هایقیمت‌های ثابت داخلی و انحصار دولت در تجارت خارجی محدود شد. در طول رقابت تسلیحاتی جنگ سرد ،سرد، اقتصاد شوروی تحت تأثیر مخارج نظامی بود که وابسته به صنعت تسلیحات بود. در همان زمان، اتحاد شوروی بزرگترین صادر کننده اسلحه به [[جهان سوم]] شد. مقادیر قابل توجهی از منابع اتحاد شوروی در طول جنگ سرد برای کمک به سایر کشورهای سوسیالیستی اختصاص یافت. از دهه 1930۱۹۳۰ تا اواخر 1991 ،۱۹۹۱، نحوه عملکرد اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی اساساً بدون تغییر ماند. اقتصاد بطور رسمی با برنامه ریزیبرنامه‌ریزی مرکزی هدایت شد ،شد، توسط گوسپلان انجام شد و در برنامهبرنامه‌های های 5۵ ساله سازماندهی شد. با این حال، در عمل این طرح هاطرح‌ها کاملاً منسجم و موقت بودند و مشمول مداخله فوق موقت مافوق بودند. تمام تصمیمات مهم اقتصادی توسط رهبری سیاسی اتخاذ می شدمی‌شد. منابع تخصیص یافته و اهداف برنامه معمولاً به جای کالاهای فیزیکی به روبل بیان می شدمی‌شد. تخصیص نهایی تولید از طریق پیمانکاری نسبتاً غیرمتمرکز و غیرمترقبه حاصل شد. اگرچه در تئوری قیمت هاقیمت‌ها از بالا قانونی تعیین شده بودند ،بودند، اما در عمل اغلب مذاکره می شدمی‌شد و پیوندهای غیر رسمیغیررسمی «به عنوان مثال بین کارخانهکارخانه‌های های تولید کنندهتولیدکننده» گسترده بود. تعدادی از خدمات اصلی بودجه دولتی مانند آموزش و مراقبت هایمراقبت‌های بهداشتی بودجه شدند. در بخش تولید، صنایع سنگین و دفاعی بر کالاهای مصرفی ارجحیت داشتند. کالاهای مصرفی، به ویژه در خارج از شهرهای بزرگ، اغلب کمیاب بوده، از کیفیت پایین و تنوع محدودی برخوردار بودند. در اقتصاد دستوری، مصرفمصرف‌کنندگان کنندگان تقریباتقریباً هیچ تأثیری بر تولید ندارند و تغییر تقاضای یک جمعیت با درآمد در حال رشد نمی تواندنمی‌تواند از طریق عرضه با قیمت هایقیمت‌های سخت و محکم برآورده شود. اقتصاد دوم غیرقابل برنامه ریزیبرنامه‌ریزی در سطح پایین در کنار برنامه ریزیبرنامه‌ریزی شده رشد کرد و برخی از کالاها و خدماتی را که برنامه ریزان نمی توانستندنمی‌توانستند فراهم کنند. با اصلاحات در سال 1965 ،۱۹۶۵، قانونی شدن برخی عناصر اقتصاد غیر متمرکز تلاش شد. اگرچه آمارهای مربوط به اقتصاد شوروی بسیار غیرقابل اعتماد است و تخمین دقیق رشد اقتصادی آن دشوار است، اما توسط بیشتر حسابها، [[رشد اقتصادی]] تا اواسط دهه 1980۱۹۸۰ ادامه یافت. در دهه 1950۱۹۵۰ و 1960،۱۹۶۰، اقتصاد رشد نسبتاً بالایی داشت و از غرب جلب توجه می کردمی‌کرد. با این وجود، پس از سال 1970۱۹۷۰ با وجود افزایش سریع سهام سرمایه، این رشد در حالی که هنوز هم مثبت بود ،بود، بسیار سریعتر و پیوسته کاهش یافت «نرخ افزایش سرمایه فقط از [[ژاپن]] پیشی گرفت». [[تولید ناخالص داخلی]] اتحاد شوروی در سال 1989۱۹۸۹ به 2۲/66۶۶ [[تریلیون]] [[دلار]] رسید که اتحاد شوروی را در مقام دوم قرار می دادمی‌داد. در کل، بین سالهای 1960۱۹۶۰ تا 1989،۱۹۸۹، نرخ رشد درآمد سرانه در اتحاد شوروی اندکی بالاتر از میانگین جهانی «بر اساس 102۱۰۲ کشور» بود. طبق گفته هایگفته‌های [[استنلی فیشر]] و ویلیام ایسترلی ،ایسترلی، این رشد میتوانستمی‌توانست سریعتر هم باشد. با محاسبه آنها، درآمد سرانه در سال 1989۱۹۸۹ با توجه به میزان سرمایه گذاری،سرمایه‌گذاری، تحصیلات و جمعیت، باید دو برابر بیشتر از حد متوسط ​​باشدباشد. نویسندگان این عملکرد ضعیف را به بهره وریبهره‌وری پایین سرمایه نسبت می دهندمی‌دهند. استیون روزنفیلد اظهار داشت كهکه سطح زندگی به دلیل استبداد استالین كاهشکاهش یافته استیافته‌است و اگرچه پس از مرگ وی پیشرفت كوتاهیکوتاهی صورت گرفته است ،گرفته‌است، اما باز به حالت ركودرکود رفت. در سال 1987،۱۹۸۷، گورباچف ​​تلاشتلاش کرد با برنامه خود «perestroika» اصلاح و احیای اقتصاد را انجام دهد. سیاست هایسیاست‌های وی کنترل دولت بر شرکت هاشرکت‌ها را آرام کرد اما آن را با انگیزه هایانگیزه‌های بازار جایگزین نکرد و منجر به کاهش شدید تولید شد. اقتصاد، در حالی که از کاهش درآمدهای صادرات نفت رنج می برد،می‌برد، شروع به فروپاشی کرد. در بیشتر دوره جنگ سرد ،سرد، تولید ناخالص داخلی اتحاد شوروی دومین جهان بود و سومین نیمه دوم دهه 1980 ،۱۹۸۰، اگرچه بر اساس سرانه، این بود. در مقایسه با کشورهایی با تولید ناخالص داخلی سرانه مشابه در سال 1928،۱۹۲۸، اتحاد جماهیر شوروی رشد قابل توجهی را تجربه کرد. در سال 1990،۱۹۹۰، این کشور دارای شاخص توسعه انسانی 0.920۰٫۹۲۰ بود که آن را در رده "«عالی"» توسعه انسانی قرار می دادمی‌داد. این سومین رتبه برتر در بلوک شرق ،شرق، پس از [[جمهوری سوسیالیستی چکسلواکی|چکسلواکی]] و [[آلمان شرقی]] و بیست و پنجمین کشور در 130۱۳۰ کشور جهان بود. واحد پول شوروی [[روبل]] بود.
 
=== [[انرژی]] ===
نیاز به سوخت در اتحاد شوروی از دهه 1970۱۹۷۰ تا 1980۱۹۸۰ کاهش یافتیافت، ،همهم به ازای هر روبل تولید ناخالص اجتماعی و هم به ازای هر روبل محصول صنعتی. در آغاز، این نیاز بسیار سریع رشد کرد اما به تدریج بین سال هایسال‌های 1970۱۹۷۰ تا 1975۱۹۷۵ کاهش یافت. از سال 1975۱۹۷۵ و 1980۱۹۸۰ حتی کندتر شد، و تنها 2.6۲٫۶ درصد بود. دیوید ویلسون مورخ، معتقد بود كهکه صنعت گاز 40٪۴۰٪ از تولید سوخت اتحاد شوروی را تا پایان قرن تشکیل می دهدمی‌دهد. نظریه وی به دلیل [[فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی|فروپاشی اتحاد شوروی]] تحقق نیافت. از نظر تئوری، اتحاد شوروی به دلیل داشتن زمینه هایزمینه‌های انرژی نرخ رشد اقتصادی 2۲ تا 5۵/۲٪ را در دهه 1990۱۹۹۰ داشت. با این وجودوجود، ،بخشبخش انرژی با مشکلات زیادی روبرو بود، از جمله آنها مخارج بالای نظامی و روابط خصمانه با غرب. در سال 1991 ،۱۹۹۱، اتحاد شوروی دارای خط لوله 82000۸۲۰۰۰ كیلومتریکیلومتری برای نفت خام و 206.500۲۰۶٫۵۰۰ كیلومترکیلومتر دیگر برای گاز طبیعی بود. فرآورده هایفرآورده‌های نفتی و مبتنی بر نفت، گاز طبیعی، فلزات، چوب، محصولات کشاورزی و انواع کالاهای تولیدی، در درجه اول ماشین آلات، اسلحه و تجهیزات نظامی، صادر می شدندمی‌شدند. در دهه 1970۱۹۷۰ و 1980،۱۹۸۰، اتحاد شوروی به شدت برای بدست آوردن ارز به صادرات سوخت هایسوخت‌های فسیلی متکی بود. در سال 1988،۱۹۸۸، اتحاد شوروی بزرگترین تولید کنندهتولیدکننده و دومین صادر کننده نفت خام بود که تولید و صادرات نفتش از [[عربستان سعودی]] نیز فراتر رفت.
<br />
 
=== [[ترابری]] ===
حمل و نقل جزء حیاتی اقتصاد کشور بود. تمرکز اقتصادی اواخر دهه 1920۱۹۲۰ و 1930۱۹۳۰ منجر به توسعه زیرساخت هازیرساخت‌ها در مقیاس گسترده شد، که مهمترین آنها تأسیس شرکت [[آئروفلوت]] بود. این کشور حالت هایحالت‌های متنوعی از حمل و نقل از طریق زمین، آب و هوا داشت. با این حال، به دلیل نگهداری ناکافی، بسیاری از حمل و نقل هوایی غیرنظامی راه ،راه، آب و زمین در اتحاد شوروی در مقایسه با جهان اول منسوخ و از نظر فناوری عقب مانده بودند. حمل و نقل ریلی اتحاد شوروی بزرگترین و پر استفاده تریناستفاده‌ترین در جهان بود؛ همچنین از بیشتر همتایان غربی خود بهتر توسعه یافته بود. در اواخر دهه 1970۱۹۷۰ و اوایل دهه 1980،۱۹۸۰، اقتصاددانان اتحاد شوروی خواستار ساختن جاده هایجاده‌های بیشتری برای کاهش برخی از بارهای راه‌آهن و بهبود بودجه دولت اتحاد شوروی بودند. شبکه خیابانی و صنعت خودروسازی توسعه نیافته، و جاده هایجاده‌های نامناسب در خارج از شهرهای بزرگ متداول بودند. ثابت شد که پروژه هایپروژه‌های اتحاد شوروی حتی قادر به مراقبت از معدود جاده هایجاده‌های کشور نبودند. در اوایل اواسط دهه 1980،۱۹۸۰، مقامات شوروی سعی کردند با دستور ساخت وسایل جدید، مشکل جاده را حل کنند. در همین حال، صنعت اتومبیل با سرعت بیشتری نسبت به ساخت و ساز جاده در حال رشد بود. شبکه جاده ای توسعه نیافته منجر به افزایش تقاضا برای حمل و نقل عمومی شد. با وجود پیشرفت ها،پیشرفت‌ها، چندین بخش در حمل و نقل هنوز به دلیل زیرساخت هایزیرساخت‌های قدیمی، عدم سرمایه گذاری،سرمایه‌گذاری، فساد و تصمیم گیریتصمیم‌گیری بد، مشکل داشتند. مقامات اتحاد شوروی نتوانستند تقاضای فزاینده برای زیرساخت هازیرساخت‌ها و خدمات حمل و نقل را برآورده سازند. نیروی دریایی تجاری اتحاد شوروی بزرگترین نیروی دریایی تجاری در جهان بود.
 
== جامعه ==
[[مردم روس|روسها]] و دیگر [[اسلاوهای شرقی]] 70%۷۰٪ جمعیت اتحاد شوروی را تشکیل میدادندمی‌دادند و [[مردمان ترک|ترکها]] 12%۱۲٪ را.18% ۱۸٪ دیگر را هم [[مردم استونیایی]]، [[لتونیایی‌ها|لتونیاییها]]، [[لیتوانیایی‌ها|لیتوانیاییها]]، [[مردم رومانی|مردم رومانیایی]]، [[مردم گرجی]]، [[مردم ارمنی]] و [[فارسی‌زبانان]] و دیگر اقوام تشکیل می دادندمی‌دادند. درحالی که اقتصاد [[روسیه]] در حال تغییر شکل بود، زندگی اجتماعی مردم نیز به همان اندازه تحت تأثیر تغییرات جدّی قرار می‌گرفت. از همان اوایل انقلاب، دولت درصدد تضعیف غلبهٔ [[پدرسالاری|پدرسالارانه]] در خانواده بود. [[طلاق]] دیگر نیاز به طی مراحل دادگاهی (قانونی) نداشت و زن را به‌طور کامل از مسئولیت‌های نگهداری بچّه رها می‌ساخت. [[سقط جنین]] از همان اوایل سال ۱۹۲۰ قانونی شد. به‌عنوان یک عامل جانبی، آزاد شدن زنان موجب افزایش حضورشان در بازار کار شد. دختران تشویق می‌شدند که حرفه‌ای آموخته و دورهٔ کاری خود را در یک کارخانه یا اداره دنبال نمایند. مجتمع‌های شیرخوارگاهی برای مراقبت از کودکان احداث شد و تلاش‌هایی صورت گرفت که مرکز زندگی اجتماعی مردم از خانه به گروه‌های آموزشی و حرفه‌ای باشگاه‌های [[اتحاد شوروی]] منتقل شود. حکومت سیاست‌های تبعیض گرایانه تزارها را علیه اقلیتهای ملی به خاطر همکاری بین بیش از دویست گروه اقلیت در زندگی در اتحاد شوروی کنار گذاشت. ویژگی دیگر این حکومت گسترش خدمات درمانی بود. مبارزاتی علیه بیماری‌های [[حصبه]]، [[وبا]] و [[مالاریا]] انجام گرفت؛ تعداد پزشکان با توجّه به امکانات و آن‌طور که سیستم آموزش اجازه می‌داد، به‌سرعت افزایش یافت، و نرخ مرگ و میر کودکان به‌سرعت کاهش یافت در حالی که میزان [[امید به زندگی]] به‌سرعت افزایش پیدا کرد. دولت همچنین سعی در ترویج[[خداناباوری]] و [[ماده‌باوری|مادّی گرایی]] داشت که البته به موفقیت چندانی نرسید. حکومت اتحاد شوروی همچنین مخالف با هر گونه مذهب سازمان یافته بود، ‌به‌ویژهبه‌ویژه به منظور شکستن قدرت [[کلیسای ارتدکس روسی|کلیسای ارتدوکس روسی]] که ستون قبلی حکومت پیشین تزاری و مانعی اساسی بر سر تغییر اجتماعی بود. هزاران [[نیایشگاه]] تخریب شدند؛ به طوری که تعداد [[کنیسه]]‌ها در این کشور پهناور از ۱۵۰۰ ساختمان به ۵۰۰ ساختمان کاهش یافت. [[کلیسا]]ها و [[مسجد|مساجد]] نیز چنین سرنوشتی داشتند. بسیاری از رهبران مذهبی به اردوگاه‌های تبعید داخلی فرستاده شدند. حضور اعضای [[حزب کمونیست اتحاد شوروی|حزب کمونیست]] در مراسم مذهبی ممنوع شد. [[آموزش و پرورش|نظام آموزشی]] از [[دین]] جدا شد. تعالیم مذهبی به جز در داخل منزل قدغن شد و آموزش [[خداناباوری]] در مدارس مورد تأکید قرار گرفت که البته شاید این سیاست به مرحله عمل نرسیده باشد. اتحاد شوروی تأثیر زیادی از علم و فناوری بر اقتصاد خود گذاشت ،گذاشت، با این وجود، قابل توجه ترین موفقیتتوجه‌ترین هایموفقیت‌های اتحاد شوروی در فناوری، مانند تولید [[اسپوتنیک-۱|اولین ماهواره فضایی جهان]]، به طوربه‌طور معمول بر عهده ارتش بود. لنین می خواستمی‌خواست که اتحاد شوروی هیچگاه به عنوان عقب مانده فنی از زمان تأسیس آن عقب نماند و بر جهان توسعه یافته غلبه کند. مقامات اتحاد شوروی با توسعه شبکه هایشبکه‌های گسترده، سازمان هایسازمان‌های تحقیقاتی و توسعه، تعهد خود را به لنین ثابت کردند. در اوایل دهه 1960،۱۹۶۰، اتحاد شوروی 40٪۴۰٪ دکترای شیمی را به زنان اعطا کرد، در مقایسه با تنها ۵٪ در ایالات متحده. تا سال 1989،۱۹۸۹، دانشمندان اتحاد شوروی جزو بهترین متخصصان آموزش دیده جهان در چندین زمینه از جمله [[فیزیک]]، [[انرژی]]، [[پزشکی]]، [[ریاضیات]]، [[جوشکاری]] و [[فناوری نظامی|فناوری هایفناوری‌های نظامی]] بودند. به دلیل برنامه ریزیبرنامه‌ریزی دقیق دولت و [[دیوان‌سالاری|بوروکراسی]]، اتحاد شوروی در مقایسه با جهان اول از نظر فنی در شیمی ، زیستشیمی، شناسیزیست‌شناسی و رایانه بسیار عقب ماند. در زمان دولت [[رونالد ریگان]]، پروژه سقراط مشخص كردکرد كهکه اتحاد شوروی دستیابی به علم و فناوری را به روشی متفاوت و متفاوت از آنچه ایالات متحده استفاده می كرد،می‌کرد، پرداخت. در مورد ایالات متحده، اولویت بندی اقتصادی برای تحقیق و توسعه بومی به عنوان وسیله ای برای دستیابی به علم و فناوری در بخش خصوصی و دولتی مورد استفاده قرار گرفت. در مقابل، اتحاد شوروی برای دستیابی به مزایای رقابتی که از این فن آوری به دست آورد، ضمن جلوگیری از دستیابی به مزیت رقابتی، مانور حمله و دفاع در دستیابی به فناوری جهانی را داشت. با این حال، برنامه ریزیبرنامه‌ریزی مبتنی بر فناوری به شیوه ای متمرکز و محور از دولت انجام شد که انعطاف پذیریانعطاف‌پذیری آن را به شدت مانع کرد. این مورد توسط ایالات متحده برای تضعیف قدرت اتحاد جماهیر شوروی و در نتیجه تقویت اصلاحات مورد سوء استفاده قرار گرفت. فرهنگ اتحاد شوروی چندین مرحله را پشت سر گذاشت. در دهه اول پس از انقلاب، آزادی نسبی وجود داشت و هنرمندان برای یافتن یک سبک متمایز از هنر شوروی، چندین سبک مختلف را آزمایش کردند. لنین میخواستمی‌خواست هنر در دسترس مردم اتحاد شوروی باشد. از سوی دیگر، صدها نفر از روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان تبعید یا اعدام شدند و کارشان ممنوع شد، مانند نیکلای گمیلیوف که به جرم توطئه علیه رژیم بلشویکی و یوگنی زامیاتین به ضرب گلوله کشته شد. نویسندگان کمونیست همچون [[ماکسیم گورکی]] و [[ولادیمیر مایاکوفسکی]] در این مدت فعالیت داشتند. به عنوان وسیله ای برای تأثیرگذاری بر جامعه ای که عمدتاعمدتاً بی سواد بودبود، ، فیلم هافیلم‌ها از طرف دولت پخش می شدندمی‌شدند و بخش عمده ای از بهترین کارگردانی [[سرگئی آیزنشتاین]] از این دوره به دست می آیدمی‌آید. در زمان استالین، فرهنگ شوروی با ظهور و تسلط بر سبک تحقق [[واقع‌گرایی سوسیالیستی|رئالیسم سوسیالیستی]] تحمیل شده توسط دولت مشخص شد، و همه روندهای دیگر به شدت سرکوب شدند و استثنائاتی نادر مانند آثار [[میخائیل بولگاکف]]. بسیاری از نویسندگان زندانی و كشتهکشته شدند. در دوره خروشچف، سانسور کاهش یافت. در این مدت، دوره مشخصی از فرهنگ شوروی توسعه یافت، که با زندگی عمومی کنفورالیستی و تمرکز شدید بر زندگی شخصی مشخص می شدمی‌شد. آزمایش بیشتر در فرم هایفرم‌های هنری مجدداً جایز بود و نتیجه آن تولید کارهای پیچیده ترپیچیده‌تر و ظریف تر بود. رژیم تأکید خود را بر [[واقع‌گرایی سوسیالیستی|واقع گرایی سوسیالیستی]] از دست داد. به عنوان مثال ،مثال، بسیاری از شخصیتهای رمان نویسنده یوری تریفونوف به جای ایجاد [[سوسیالیسم]]، خود را با مشکلات زندگی روزمره نگران می کردندمی‌کردند. ادبیات مخالف زیرزمینی، در این دوره اواخر توسعه یافت. در معماری، عصر خروشچف بیشتر بر خلاف سبک بسیار تزئین شده دوران استالیناستالین، ،بربر طراحی کارکرد متمرکز بود. در نیمه دوم دهه 1980۱۹۸۰، ، سیاست هایسیاست‌های گورباچف ​​ازاز [[پرسترویکا]] و [[گلاسنوست]] آزادی بیان را به طوربه‌طور چشمگیری در سراسر کشور در رسانه هارسانه‌ها و مطبوعات گسترش داد.
 
== انتقادات ==