ولایت ختلان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏تاریخ معاصر: اشتباهات اصلاح شد, دستور زبان اصلاح شد
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با برنامهٔ اندروید
←‏در منابع قدیمی: اشتباهات اصلاح شد, دستور زبان اصلاح شد
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با برنامهٔ اندروید
خط ۷۰:
 
==در منابع قدیمی==
این منطقه در قدیمگذشته خُتّّلخُتَّل نیز نامیده می‌شد و فرمانروایان آن را خُتَّلان‌شاه و شیر ختلان نیز می گفته‌اندمی‌گفته‌اند.
 
در لغتنامهلغتنامۀ دهخدا از قول منابع قدیمی این‌گونهاینگونه آمده‌است: ختل، بشاری آن را کورتی وسیع و پرشهر می‌آورد. از جغرافیادانان عرب بعضی آن را منسوب به بلخ میدانندمی‌دانند ولی این رأی خطاست زیرا ختل در عقب جیحون قرار دارد و واجب است که از مضافات هیطل که در ماوراءالنهر است دانسته شود. این ناحیه از صفانیان بزرگتر و پهناورتر و پرخیزتر است. قصبةقصبۀ آن هُلبُک است و از شهرهایش قریهقریۀ بنجاراع و «هلاوَرد» و «لاوَکَند» و «کاوَند» و «تملیات» و «اسکندره ٔ» و «منک»... را باید نام برد. اصطخری می‌گوید نخستین ناحیت بر ساحل جیحون از نواحی ماوراءالنهر «ختل» و «وخش» می‌باشد و این دو ناحیت گرچه دو منطقه جداگانه‌اند ولی واجد عامل واحدند و بین «جریاب» و «وخشاب» قرار دارند.
 
بدین ناحیت کثیری از علمای اسلامی منتسبند که از جملهٔ آنان است عبادبن موسی ختلی و پسرش اسحاق بن عباد و عمران بن حسن بن یوسف ابوالفرج ختلی که از ابوطیب احمدبن ابراهیم بن عبدالوهاب بن عبدون وابوبکر احمدبن سلیمان بن زیان و ابوالحسن علی بن داودبن احمد ورثانی و محمدبن بکاربن زید سکسکی و جماعت کثیری حدیث شنید و از او علی بن محمد حنائی و ابوالعباس احمدبن محمدبن یوسف بن فروةفروۀ اصفهانی و علی بن حسن ربعی و رشابن نظیف و حسن بن علی اهوازی و غیر ایشان حدیث شنیدید او بسال چهارصد هَ. ق. بدرود حیات گفت. و اسحاق بن عبادبن موسی مکنی به ایوب و معروف به ختلی بغدادی است او از هوذةبن خلیفه و هاشم بن قاسم بن محمدبن اسماعیل و تنی چند حدیث شنید و بسال ۲۵۱ هَ. ق. درگذشت. (از یاقوت در معجم البلدان)-
 
لسترنج ختل را نام بلادی می‌آورد که از آن کفار بوده و در سمت خاور و شمال خراسان قرار داشته‌است به این مشخصات: یکی از شاخه‌های بزرگ رودخانهٔ جیحون و خشاب است که از شمال می‌آید و از سمت راست ببستر جیحون می‌ریزد و آن ناحیتی کوهستانی است که در زاویهٔ بین وخشاب و جیحون قرار دارد و معروف به ختل می‌باشد. این اسم به‌طور کلی بر همهٔ بلاد کفر که در سمت خاور و شمال خراسان واقع بوده‌اند اطلاق می‌شد و بدین ترتیب ختل شامل قسمت شمالی بلاد وخش می‌گردید که سرچشمهٔ رود وخشاب بود. این بلاد بقول اصطخری بسیار خرم و حاصلخیز بود و اسبان خوب و چارپایان بارکش بسیار داشت و در کنارهٔ رودخانه‌های متعدد آن شهرها و روستاهای بزرگ و سرزمین‌های غله خیز جای داشت و میوهٔ بسیار از آنجا حاصل می‌شد. در قرن چهارم هلبک کرسی ختل بود و سلطان ختل در آنجا می‌زیست (شاید این شهر در حوالی خلاب امروز بوده‌است) ولی دو شهر «منک» و «هلاورد» از هلبک بزرگتر بودند.
 
شهرهای مهم دیگر ختل عبارت بودند از «اندیجاراغ» (=انداجاراغ) و فرغار (= فارغر) که در کنار رود اندیجاراغ و فرغار جای داشتند همچنین شهرهای «تملیات» و «لاوکند». لاوکند در کنار رود وخشاب زیر پل سنگی نزدیک گرگان تپهٔ کنونی واقع بود. مقدسی دربارهٔ هلبک می‌گوید این شهر کرسی ختل است مسجد آن در وسط شهر واقع گردیده و آب شهر از رودخانهٔ «اخشود» تأمین می‌شود. شهر اندیجاراغ نزدیک ساحل جیحون واقع بود و در آنجا یکی از شاخه‌های جیحون موسوم به اندیجاراغ به جیحون می‌ریخت و ظاهراً در محل قلعهٔ «مرو» امروز بوده‌است. «منک» بزرگترین شهرهای این ایالت در شمال [[هلبک]] و خاور تملیات واقع بود. و هلاورد در کنار رودخانهٔ وخشاب قرار داشت و مقدسی دربارهٔ آن می‌گوید از هلبک بزرگتر و شهری مهم است. تملیات بین منک و پل رود وخشاب واقع و دور نیست در محل بلجوان کنونی قرار داشته‌است. شرف الدین علی یزدی درضمن جنگ‌های امیرتیمور ازین شهر یاد کرده‌است. پل سنگی معروفی که روی رودخانهٔ وخشاب وجود داشته هنوز باقی است. ابن رسته و اسطخری و بسیاری از مؤلفان متأخر نوشته‌اند که این پل سر راهی که از تملیات بشهر واشجرد در قبادیان می‌رفت روی رود وخشاب قرار داشته‌است. در شمال این پل بقول ابن رسته بلاد کمیذ واقع است و بعد از آن بلاد رشت در حوالی سرچشمه [[وخشاب]] قرار دارد. پل سنگی مزبور چنانکه اصطخری یاد کرده در محلی بودکه بستر رودخانهٔ در میان دره‌ای تنگ واقع می‌شد. [[شرف‌الدین علی یزدی]] این پل را به اسم فارسی آن «پل سنگین» نامیده و رسم ترکی آن را که «تاش کوپرک» می‌باشد نیز ذکر کرده‌است جهانگردان اخیر هم مکرر در نوشته‌های خود از آن اسم برده‌اند. (از [[سرزمین‌های خلافت شرقی]] ص ۴۶۶).
[[پرونده:Guliston Fort, Khatlon, Tajikistan.JPG|چپ|320px|انگشتی|قلعهقلعۀ گلستان، ختلانولایت ختلان، تاجیکستان.]]
[[پرونده:Kulob welcome-2.JPG|چپ|320px|انگشتی|دروازهدروازۀ ورودی شهر کولاب.]]
دربارهٔ این منطقه تحت مدخل ختلان نیز در لغتنامهلغتنامۀ دهخدا این‌گونه آمده‌است:
ختلان نام شهرهای مجتمعی است در ماوراءالنهر بنزدیک سمرقند بعضی از جغرافیانویسان عرب آن را بضم «خاء» و تشدید «تاء» آورده‌اند ولی صواب نظر اول است چه خُتَّل بنابر قول سمعانی نام قریه‌ای است بنواحی دسکره بر سر مسیر بغداد خراسان سمعانی نصربن محمد ختلی فقیه حنفی را منسوب بدینجامی آورد و می‌گوید او شارح کتاب قدوری بود بنابر مذهب ابوحنیفه است مولد نصر از قریتی بوده به نام قراسوا از محلهٔ خم میانه از قراء ختلان، منسوب بدانجا ختلی است. از یاقوت در [[معجم البلدان]]). حمداﷲ مستوفی آن را از اقلیم چهارم می‌آورد و می‌گوید طولش از جزایر خالدات «فا» و عرضش از خط استوا «ک» است سابقاً شهر بزرگی بوده و اکنون (= زمان نویسنده) خراب است. (از [[نزهت القلوب]] چ دبیرسیاقی ص ۱۹۱). مؤلف لغتنامه ختلان را ولایتی بماوراءالنهر نزدیک بدخشان ذکر می‌کند و می‌گوید میان آن و چغانیان سی فرسنگ راه است و از آنجا اسبهای بانژاد خیزد. از آنچه در فوق گذشت بر می‌آید که ختلان و خُتَّل یک ناحیتند و در ادبیات فارسی و متون تاریخی به دو نام ذکر شده‌اند. ناحیتی است بحدود ماوارءالنهر اندر میان کوههای بزرگ و آبادان و بسیار کشت و بسیار مردم و نعمتهای فراخ وپادشاه وی از ملوک اطراف است و مردمان این ناحیت مردمان جنگی اند و اندر حدود وی از سوی تبت مردمانی اند وحشی اندر بیابانها و اندر کوههای وی معدن سیم است وزر و از این ناحیه اسبان نیک خیزد بسیار، هلمک قصبهٔ ختلان است و مستقر پادشاه است شهری است ببرا کوه نهاده بسیار مردم با روستاهای بسیار. ([[حدود العالم]]).