زال: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Paixpeacepaix (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
Paixpeacepaix (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۰۰:
{{ب|ز سر تا به پایش به کردار عاج|به رخ چون بهشت و به بالا چو ساج}}
{{پایان شعر}}
زال که ندیده عاشق رودابه گشته بود لحظه‌ای از اندیشه او فارغ نشد. روز بعد [[مهراب کابلی|مهراب]] بدیدار دخترانهمسر خودو دختر خود، [[سیندخت]] و [[رودابه]]، به شبستان شد و دخترانآنان را مزین به زیورآلات مجلل یافت. سیندخت از پدرمهراب پرسید زال چگونه مردمردی است؟ مهراب پاسخ داد کسی در جهان هماورد او نیست، دل شیر دارد و زور فیل، چون بر گاه نشیند دُر فشاند و چون در جنگ باشد سر فشاند. تخت و بخت‌اش جوان، تنها عیب‌اش همان سفیدی موی سر اوست.
 
رودابه که سخنان را می‌شنید دلباخته زال گشت، اما جز به ندیمان و دایگان خویش این سرّ نزد کسی فاش نکرد. نخست ندیمان به رودابه اظهار نمودند که تو تاج سر دختران جهانی به هر گوشه‌ای از شهر چهره تو منقوش استاست، میان بتان چون صورت تو خسارهرخساره نیست، همه دلبستهٔ مهر تو می‌باشنداند چرا می‌خواهی همتای یک مرد پیرسر گردی. از این سخنان رودابه برآشفت و ندیمان را نهیب زد. سریعاً همه ندیمان رأی رودابه را فهمیدند و گفتند ما همه بنده‌ایمبنده‌ایم، هر چه فرمان دهی همان کنیم. رودابه از این سخنان شاد گشت. یکی از ندیمان گفت در این کار باید جادوی کنم به سحر و فسون مانند مرغی پیش زال شوم تا مگر شاه را نزد بانو آورم. از این سخنان رودابه خندان گشت با چهره‌ای مُعصفر رو به ایشان گفت:
{{شعر}}
{{ب|لب سرخ رودابه پر خنده کرد|رخان معصفر سوی بنده کرد}}
برگرفته از «https://fa.wikipedia.org/wiki/زال»