فلسفه علم: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ویرایش محتوایی |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳:
== پیدایش فلسفه علم ==
به صورت خلاصه، فلسفه علم پیامدهای فکری-فلسفی علوم را از جنبههای گوناگون تاریخی، منطقی و روششناسی تحلیل و بررسی میکند. تحولاتی که پس از قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی با ظهور دانشمندانی نظیر [[گالیله]]، [[نیوتن]] و [[کپلر]] آغاز گردید و با [[ماکسول]]، [[فارادی]]، [[پلانک]]، [[هایزنبرگ]] و [[اینشتین]] ادامه پیدا کرد و فهم انسان از جهان را بهصورت بنیادین تغییر داد و
فلسفهٔ علم نسبت به بسیاری از شاخههای دیگر، فلسفه بسیار تازه و جوان است. اگر برخی از اظهارِ نظرهایِ [[ارسطو]]، [[فرانسیس بیکن]] در قرنِ شانزدهم، و تعدادِ اندکشماری از متفکرانِ قرنِ نوزدهم مانندِ [[جان استوارت میل]]، [[ویلیام هیول]]، و [[جان هرشل]] را استثناء کنیم، بحثهایِ جدی، متمرکز و مفصل در این عرصه را نخستین بار [[اثباتگرایی|پوزیتیویستهایِ منطقی]] در قرنِ بیستم گسترش دادند. بعدها بحثها در موافقت و مخالفت با فرانسیس بیکن و [[استقراگرایی|استقرا گرایان]] و نیز با پوزیتیویستهایِ [[حلقه وین|حلقهٔ وین]] منجر به پیدایشِ مکاتبِ بسیار مهمِ دیگری در فلسفهٔ علم گردید. [[ابطال گرایی|ابطالگرایی]]، [[واقع گرایی|واقعگرایی]] (رئالیسمِ علمی)، و [[نسبی گرایی|نسبیگرایی]] از آن جمله هستند.
خط ۷۹:
حال که با ماهیتِ استدلالِ استقرایی آشنا شدیم میتوانیم ببینیم استقرا گرایی به چه معنا ست.
مسلم است که در علم از استدلالِ استنتاجی استفاده میشود. تمامِ استدلالهایِ منطقی و ریاضی - که مثلاً در فیزیک کاربردِ عمده دارند - از جنسِ استنتاج هستند. اما دیدیم که استنتاج نمیتواند برایِ ما قوانینِ کلی پدید آورد (ممکن است گفته شود قوانینِ منطق کلی هستند؛ اما اولاً این قوانین بر استنتاج حاکم اند نه این که خود مبتنی بر استنتاج باشند، و ثانیاً این قوانین غیرِ تجربی اند، در حالی که قوانینِ [[فیزیک تجربی]]
[[فرانسیس بیکن]] فیلسوفِ قرنِ شانزدهمِ میلادی نخستین کسی بود که استقراء را پیشنهاد داد. او معتقد بود که:
خط ۱۱۳:
==== ابطالگرایی ====
مشکلاتِ
پس فرایندِ علم از منظرِ ابطالگرایی به این ترتیب است: دانشمند آزاد است که حدس بزند. این حدس لازم نیست که هیچ اساس یا توجیهی داشته باشد - میتواند در خواب یا زیرِ درختِ سیب به ذهنِ دانشمند برسد. این حدس در قالبِ یک گزارهٔ کلی مطرح میگردد. هیچ تجربهای نمیتواند درستیِ این گزاره را اثبات کند، بنابراین اصلاً نباید به دنبال تأییدِ آن برویم. دانشمند وظیفه دارد با تمامِ وجود تلاش کند که حدسِ خویش را ابطال کند. مادامی که این حدس تأیید میگردد علم پیشرفتِ بیشتری از خودِ این حدس نمیکند، بلکه لحظاتِ سرنوشتسازِ تاریخِ علم لحظاتی است که این حدس ابطال میگردد.
خط ۱۶۴:
=== واقع گرایی و ضدِ واقعگرایی ===
گروهِ دیگری از فلاسفهٔ علم که هم به اندیشههایِ پوزیتیویستی و هم نسبینگر انتقاد داشتند [[رئالیست]]ها یا [[واقعگرایی|واقع گرایان]] بودند. بهطورکلی، در بحثهای مربوط به واقع گرایی، مباحثِ مربوط به روششناسی (که در بخشِ قبل بررسی گردید)، مستقیماً موضوعیت ندارند، هرچند که بیربط هم نیستند. واقعگرایانِ علمی بیش از آن که بخواهند بدانند علم با چه روشی به بررسیِ طبیعت میپردازد، میخواهند بدانند که نظریههایِ علمی تا چه اندازه حقیقتِ جهانِ خارج را بیان میکنند. واقع گراها معتقدند که هدف علم عرضهٔ شرحی درست و دقیق دربارهٔ جهان است. اما ضد واقع گراها معتقدند که هدف علم عرضهٔ شرحی درست دربارهٔ بخش خاصی از جهان یعنی بخش مشاهده پذیر آن است. به نظر ضد واقع گراها در مواردی که مدعیات علمی به بخش
== جستارهای وابسته ==
|