ویلهلم واسموس: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه |
افزودن مطلب برچسبها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه |
||
خط ۳:
او در دوره [[جنگ جهانی اول]] سعی در دامن زدن به مبارزات علیه سیاست [[بریتانیا]] در جنوب ایران داشت. گاه او را به قیاس [[توماس ادوارد لورنس|لورنس عربستان]] که مأمور انگلیسی بود، «لورنس آلمان» (به انگلیسی: Lawrence of Germany) خواندهاند.<ref>{{یادکرد وب|عنوان=مردی که غرور انگلیسیها را شکست/ وقتی یک آلمانی تحت تأثیر مبارزین جنوب ایران قرار میگیرد|نشانی=https://www.mashreghnews.ir/news/625714/مردی-که-غرور-انگلیسی-ها-را-شکست-وقتی-یک-آلمانی-تحت-تاثیر-مبارزین|وبگاه=مشرق نیوز|تاریخ=2016-09-01|بازبینی=2019-08-15|کد زبان=fa}}</ref><ref>{{یادکرد وب|عنوان=روزنامه دنیای اقتصاد (۷ اسفند ۱۳۹۰): لورنس آلمانی در جنوب ایران (بخش اول)|نشانی=https://www.magiran.com/article/2456831|وبگاه=Magiran|بازبینی=2019-08-15|نویسنده=|کد زبان=fa|تاریخ=}}</ref>
== زندگینامه ==
{{بهبود منبع}}{{بدون منبع}}
وی در سال ۱۹۰۶ به وزارت خارجه امپراتوری آلمان پیوست و در اولین مأموریت به ماداگاسکار اعزام شد و پس از ارتقای مقام در سال ۱۹۰۹ بعنوان کنسول آلمان در بندر بوشهر منصوب گردید و در سال ۱۹۱۰ مجدداً به ماداگاسکار بازگشت. واسموس برای سه سال به مطالعه فرهنگهای ناشناخته آفریقا و صحرا و مردمی که در آن زندگی میکردند پرداخت. او در سال ۱۹۱۳ دوباره به بوشهر اعزام شد؛ بروز نشانههایی از وقوع یک جنگ پُر دامنه باعث گردید تا مقامات آلمانی باعجله او را به بوشهر اعزام نمایند. واسموس شروع به زمینهسازی برای ایجاد یک شورش در ایران نمود؛ زیرا در صورت وقوع جنگ با انگلستان، شورش در ایران میتوانست منافع آن کشور را با مخاطره روبرو نماید. او در شهر استانبول دستور یافت که یک جنگ نامنظم بر ضد انگلستان را سازماندهی کند. بر اساس این نقشه، وزارت خارجه آلمان با گذاشتن طلا در اختیار وی، او را پشتیبانی میکرد. این نقشه با نظر شخص قیصر ویلهلم دوم اجرا میشد و او به این نقشه بسیار علاقهمند بود. اگرچه واسموس آموزشهای جاسوسی لازم را ندیده بود؛ اما تبدیل به یکی از مؤثرترین جاسوسان جنگ جهانی اول شد. واسموس در فوریه ۱۹۱۵ به اتفاق چند نفر همراه در نقطهای واقع در نزدیکی کوتالعماره سوار بر کشتی بخار پایونیر در رودخانه دجله شدند. واسموس و همراهانش سپس وارد خاک ایران شدند و شروع به فعالیتهای تحریکآمیز برعلیه منافع انگلیسیها کردند. او ابتدا وارد دزفول و سپس شوشتر شد پلیس محلی که از فعالیتهای او مطلع شده بود، تصمیم به دستگیری وی گرفت؛ اما واسموس از این قضیه مطلع شد و گریخت. انگلیسیها در ایران و کویت دارای پایگاههایی برای محافظت از هندوستان بودند و نفت آبادان و پالایشگاه مستقر در آن تأمینکننده عمده سوخت انگلستان در جنگ با آلمان بود. واسموس در جریان فعالیتهای ضدانگلیسی خود با همراهی افراد ایل قشقایی و نیز مردم بوشهر، تنگستان و دشتستان موفق به وارد آوردن ضرباتی به نیروهای انگلستان شد و پیروزیهایی نیز به دست آورد. او مردی شجاع با قامتی کوتاه و پیشانی پهن و چشمان آبی بود. واسموس از آن دسته از اروپاییهایی بود که علاقه زیادی به صحرا و فرهنگ و زبان مردمی داشت که در آن زندگی میکردند. او لباس محلی مردم ایران را میپوشید و با لقب «واسموس پرشیا» شناخته میشد. وی با موفقیت توانست یک شورش برعلیه انگلیسیها که ایران را اشغال کرده بودند راه بیندازد. او پس از حضور در بوشهر اقدام به سازماندهی مردم تنگسیر و ایل قشقایی بر ضد نیروهای اشغالگر انگلیسی در جنوب ایران نمود؛ اما در همان سال اول ورودش به ایران کتابچه حاوی کدهای رمز دیپلماتیک وازت خارجه آلمان را که با خود داشت، از دست داد و این کتابچه به دست انگلیسیها افتاد و آنها این دفترچه را در اختیار آدمیرال هال در اتاق شماره ۴۰ گذاشتند. این اتاق مختص کشف رمز در لندن بود و به کار رمزشکنی از مخابرات بیسیم میپرداخت. انگلیسیها به کمک این کتابچه رمز موفق شدند تا پیام تلگراف "رمز زیمرمن" را که منجر به ورود آمریکا در سال ۱۹۱۷ به جنگ شد، کشف نمایند. داستان از این قرار بود که واسموس در شهرهای شوشتر و دزفول به فعالیت بر ضدانگلیسیها پرداخت و تلاش نمود تا با تحریک عشایر و رؤسای جنگسالار آن حدود بر ضدانگلستان شورش عمومی راه بیندازد. در این زمان وی مطلع شد که پلیس محلی شوشتر تصمیم به بازداشت وی گرفته است. اما واسموس توانست بگریزد. رؤسای قبایل محلی بهبهان ابتدا او را برای صرف شام دعوت کردند و سپس او را دستگیر نمودند. آنان با اعزام یک پیک به نزد انگلیسیها خواستار تسلیم واسموس در برابر پرداخت پول شدند. پیک اعزامی پس از ملاقات یک افسر انگلیسی به همراه وی جهت تحویل واسموس به بهبهان حرکت نمودند. پس از ملاقات سران عشایر با افسر انگلیسی آنان به بحث درباره مبلغ درخواستی با افسر انگلیسی مشغول شدند و زمانی که پس از اتمام بحث برای تحویل زندانی به محل بازداشت واسموس رفتند، او فرار کرده بود؛ اما وسایل خود را جاگذاشته بود که در میان این وسایل دفترچه رمز دیپلماتیک آلمان نیز قرار داشت. واسموس در خاطراتش چگونگی فرارش را اینگونه شرح میدهد که او به افراد محافظ خود گفته بود که اسبش بیمار است و وی میبایست هر ساعت به او سر بزند. او به همراه محافظانش هر یک ساعت به اسب خود سر میزد و این امر آنقدر تکرار شد تا هنگامیکه محافظانش خوابآلود شدند و واسموس به آنان که گفت که باید به اسبش سر بزند. آنان به او اجازه دادند تا برود بدون آنکه وی را همراهی کنند. وی نیز سوار بر اسبش شد و فرار کرد. انگلیسیها متوجه شدند که متوقف نمودن اقدامات واسموس بسیار سخت است؛ سماجت وی تا به حدی بود که پس از مسافرت به شهر شیراز به دیدار حاکم شیراز رفت و خواستار پس گرفتن دفترچه رمز خود از انگلیسیها شد؛ اما به او اطلاع دادند بخش اداره هندوستان پس از یافتن این دفترچه آن را به لندن فرستاده است. در اواخر جنگ جهانی اول و زمانی که شکست آلمان در اواخر جنگ جهانی اول و زمانی که شکست آلمان امری واضح به شمار میرفت رؤسای قبایل محلی نیز در همراهی واسموس دچار تردید شدند. انگلیسی ها برای دستگیری واسموس ۵۰۰ هزار پوند جایزه تعین کرده بودند؛ اما واسموس به رؤسای قبایل محلی قول داد تا پس از پایان جنگ با دریافت مبلغی از دولت آلمان به آنان در زمینه اقتصادی کمک کند. با پایان جنگ واسموس که تصمیم گرفته بود شخصاً به آلمان بازگردد، راه سفر بهسوی ترکیه را در پیش گرفت اما در کاشان توسط رؤسای محلی دستگیر شد و در اختیار انگلیسیها قرار داده شد. وی یک بار دیگر در شهر قزوین موفق به فرار از چنگ انگلیسیها شد و تصمیم گرفت تا با عبور از گذرگاههای کوهستانی البرز بجای استفاده از جاده به تهران برود. وی با مشقت بسیار موفق شد خود را به تهران برساند اما درشکهچی ناآگاه جای اینکه او را به سفارت آلمان ببرد به سفارت انگلیس برد؛ از آنجایی که جنگ به اتمام رسیده بود مقامات انگلیسی او را آزاد کردند و واسموس به ترکیه رفت و ازآنجا سوار بر کشتی شد و به مصر رسید اما مقامات انگلیسی که مصر را در اشغال خود داشتند او را یک بار دیگر دستگیر نمودند و پس از مکاتبه با مقامات انگلیسی در ایران وی را آزاد کردند. واسموس سوار بر کشتی عازم فرانسه شد و در بندر مارسی پس از پیاده شدن از کشتی این بار توسط سازمان ضدجاسوسی فرانسه دستگیر شد و فقط پس از مکاتباتی که بین مقامات انگلیسی و فرانسوی صورت گرفت، آزاد گردید. وی سپس از راه زمینی به آلمان بازگشت. واسموس موفق شد مبلغی پول از وزارت خارجه آلمان برای عشایر ایران دریافت نماید و سپس به ایران بازگشت. او قصد داشت تا با سرمایهگذاری در امور کشاورزی موجب توسعه جامعه عشایری و روستایی ایران شود؛ بنابراین در سال ۱۹۲۴ به ایران بازگشت و شروع به انجام کارهای عمرانی و سرمایهگذاری در امور کشاورزی در بوشهر نمود؛ اما این سرمایهگذاریها نتیجهای در برنداشت و او در آوریل ۱۹۳۱ به برلین بازگشت و سال های پایانی عمرش را در فقر و تنگدستی سپری نمود.
== جنگ جهانی اول ==
|