لرد ولدمورت: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش 37.129.58.33 (بحث) به آخرین تغییری که Amir.DC.Potter انجام داده بود واگردانده شد
برچسب: واگردانی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۰:
| data22 = ۲ مه ۱۹۹۸
}}
'''لرد ولدمورت'''<ref name="accio-quote.org">{{cite web|first=Valerie|last=Takahama|url=http://www.accio-quote.org/articles/1999/1099-orangecounty-takahama.html|title=Enchanted with Potter Literature: Fans line up for hours to get their books signed|work=[[The Orange County Register]] |publisher=Digital First Media|location=Santa Ana, California|date=26 October 1999|accessdate=28 December 2006}}</ref><ref name="hp-lexicon.org">[http://www.hp-lexicon.org/wizards/voldemort.html HPL: Lord Voldemort: Quick facts<!-- Bot generated title -->] {{webarchive|url=https://web.archive.org/web/20070724194634/http://www.hp-lexicon.org/wizards/voldemort.html |date=24 July 2007}}</ref> ({{lang-en|Lord Voldemort}}) با نام اصلی '''تام مارولو ریدل''' (انگلیسی: {{lang-en|Tom Marvolo Riddle‎Riddle}}) یک شخصیت خیالی در سری رمان‌های [[خیال‌پردازی (گونه هنری)|فانتزی]] [[هری پاتر]] است. این شخصیت توسط خالق مجموعه هری پاتر یعنی [[جی.کی. رولینگ]] خلق شده و آنتاگونیست[[هماورد|ضدقهرمان]] اصلی داستان در مقابل شخصیت [[هری پاتر به‌(شخصیت)|هری پاتر]] شماربه‌شمار می‌رود. نخستین حضور این شخصیت در رمان ''[[هری پاتر و سنگ جادو]]'' بود که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد. شخصیت ولدومورت چه به صورت فیزیکی و چه از طریق صحنه‌های فلاش‌بک در تمامی فیلم‌ها و رمان‌های هری پاتر حضور دارد. تنها رمان و فیلم که این شخصیت در آن نقشی ندارد، [[هری پاتر و زندانی آزکابان]] است.
 
'''زندگی'''
 
لرد ولدمورت با نام اصلی تام مارولو ریدل در تاریخ ۳۱ دسامبر ۱۹۲۶ به دنیا آمد. مادر او ، مروپ گونت یک ساحره از نسل سالازار اسلایترین بود که به وسیه معجون عشق با انسانی معمولی (ماگل) به نام تام ریدل ازدواج کرد و از او حامله شد.
 
بعد از آنکه تام ریدل متوجه می‌شود که مروپ ساحره است ، او را رها می‌کند. مروپ نیز در هنگام زایمان می‌میرد و تام ریدل کوچک در پرورشگاه به تنهایی بزرگ می‌شود. او قدرت‌های ویژه خود از جمله تکان دادن اشیا بدون لمس ، کشتن و شکنجه حیوانات بدون لمس انان ، صحبت کردن با مارها و... را در همان دوران کودکی درخودش کشف کرد.
 
آلبوس دامبلدور بعد از آگاهی از وجود او، ریدل را به هاگوارتز دعوت می‌کند. او در هاگوارتز استعداد هایش بیشتر شکوفا میکند ، اما تام که با جادوی سیاه آمیخته شده است ، در همان دوران تحصیل تصمیم به ساختن ۷ جانپیچ میکند ( شی ای که قسمتی از روح را حفظ میکند تا پس از نابود شدن جسم ، فرد هنوز زنده باشد و این جادو با قتل انجام میگیرد ) و این ایده را با هوریس اسلاگهورن ، استاد معجون سازی در میام میگذارد .
 
ریدل با کشتن پدر ، مادر بزرگ و پدربزرگ مشنگ خود و همچنین با کشتن دایی خود ۲ جانپیچ میسازد (دفترچه خاطرات) (انگشتر گونت که سنگ رستاخیز هم بوده) . بعد از ترک هاگوارتز ، ریدل با کشتن هیزپا اسمیت و دزدیدن اشیا او ۲ جانپیچ دیگر را نیز میسازد (گردنبند اسلایترین) (فنجان هافلپاف) و بعد به بهانه درخواست تدریس به هاگوارتز برمیگردد تا جانپیچ دیگر خود را (تاج ریونکلاو) در اتاق ضروریات مخفی کند.
 
تام ریدل چند سالی ناپدید میشود و سپس با چهره‌ای جدید و هویت لرد ولدومورت به دنیای جادویی بازمی‌گردد. او سپاهی از جادوگران درست می‌کند که به مرگ‌خواران مشهور می‌شوند. ولدمورت و یارانش، جادوگران را نژادی برتر نسبت به انسان‌های عادی (ماگل) می‌دانند و هدفشان نیز حکمرانی بر آن‌هاست.
 
لرد ولدمورت که دیگر در آستانه پیروزیست پیشگویی ناقصی را میشنود از پسری با مشخصاتی خاص که لرد سیاه خود اورا نشانه گزاری میکند(زخم صاعقه) و باعث نابودی ولدمورت میشود ، این پیشگویی در مورد دو پسر ذکر میکرد ، هری پاتر و نویل لانگباتم ، که ولدمورت بخاطر دورگه بودن هری (خود ولدمورت هم دورگه است) تصمیم به کشتن او میکند .
 
اما سوروس اسنیپ که عاشق مادر هری پاتر است ، به ولدمورت خواهش میکند که لی لی پاتر را نکشد ، ولی بخاطر پشیمانی پیش دامبلدور میرود و برای بخشش و محافظت از لی لی التماس میکند ، و دامبلدور به شرط اینکه اسنیپ جاسوس دو جانبه شود قبول میکند.
 
در شبی که ولدمورت به خانه پاتر ها میرود لی لی خودش را قربانی میکند و طلسمی خونی روی هری میگذارد که باعث میشود طلسم مرگ ولدمورت به خودش برگردد ، جسم‌ او میمیرد و روحش ۲ پاره میشود و قسمتی از آن روح به جنگل های آلبانی فرار میکند و قسمتی دیگر در جسم هری مخفی میشود و هری تبدیل به جانپیچی میشود که ولدمورت هرگز قصد ساختنش را نداشت.
 
'''هری پاتر و سنگ جادو'''
 
پس از ۱۰ سال مخفی بودن در جنگل های آلبانی ، روح ناقص ولدمورت ، جادوگر جوانی به نام کوییروس کوییرل که یکی از اساتید هاگوارتز بود را متقاعد میکند که جسمش را تسخیر کند ، تا بتواند برای بدست آوردن سنگ جادو به هاگواتز برگردد ، اما هری پاتر با کمک دوستانش رون و هرمیون جلوی اورا میگرند و ولدمورت دوباره فرار میکند.
 
'''هری پاتر و تالار اسرار'''
 
در این قسمت ، لوسیوس مالفوی دفترچه خاطرات که یکی از جانپیچ های ولدمورت است را پنهانی در صندوقچه جینی ویزلی میاندازد ، این دفترچه که روح ولدمورت را در خود جای دارد ، در طی تحصیل رفته رفته کنترل جینی ویزلی را بدست میگیرد ، اورا مجبور میکند تالار اسرار را باز کند و باسیلیک سالازار اسلایترین را آزاد کند .
 
تام ریدل جوان درون دفترچه قصد دارد نسل تمام مشنگ زاده ها را از هاگوارتز پاک کند و هری پاتر را بکشد ، اما در اخر هری پاتر با کمک ققنوس دامبلدور و شمشیر گریفیندور باسیلیسک را میکشد و روح درون دفترچه ولدمورت را با نیش زهراگین باسیلیسک نابود میکند.
 
'''هری پاتر و زندانی آزکابان'''
 
در این قسمت روح ولدمورت هنوز هم در جنگل های آلبانی مخفی شده ، اما اتفاق مهمی به نفع ولدمورت رخ میدهد ، یکی از مرگخوارانش به نام پیتر پتی گرو ( همان کسی که جای پاتر ها را به ولدمورت لو داد ) که سال ها در خانواده ویزلی به شکل موش مخفی شده بود رازش افشا میشود و مجبور به فرار از دست دوستان قدیمی اش و دیوانه ساز ها میشود ، او که نیاز به یک حامی قدرتمند دارد ، پیش روح ولدمورت پناه میبرد.
 
'''هری پاتر و جام آتش'''
 
در این قسمت ولدمورت که با جادوی سیاه و مراقبت های پتی گرو توانسته جسم نوزادی بسیار ضعیفی برای خود بسازد ، نگینی ، مار خود را تبدیل به جانپیچ جدیدی میکند و تصمیم میگرد از یکی از جادو های باستانی سیاه برای احیای خود استفاده کند .
 
او برای این جادو نیاز به ۳ چیز دارد ، استخوان پدر ، گوشت خادم ، و خون دشمن ، ولدمورت بخاطر جادوی دفاعی ای که لیلی روی هری گذاشته اصرار دارد که فقط از خون او استفاده کنند .
 
ولدمورت یکی از مرگخواران وفادارش به نام بارتی کرواچ جونیور را که در خانه پدرش حبس خانگی بود را آزاد میکند و به او ماموریت میدهد که با قیافه ی الستور مودی (کارگاه و استاد هاگوارتز) به مدرسه برورد و جام قهرمانی را تبدیل به رمزتاز کند و باعث انتخاب و برنده شدن هری به عنوان چهارمین شرکت کننده مسابقات ۳ جادوگر شود ، و وقتی که هری جام قهرمانی دست زد او را به قبرستان بیاورد.
 
نقشه ی ولدمورت عملی میشود اما هری پاتر به همراه سدریک دیگوری به جام دست میزند ، پتی گرو سدریک را میکشد و لرد ولدمورت دوباره احیا میشود.
 
ولدمورت که حالا طلسم مادر هری روی او اثر ندارد (چون خون هری در رگ های او نیز هست) تمام مرگخوارانش را احظار میکند و تصمیم میگیرد که با هری پاتر دوئل کند تا همه مرگخوارانش ببینند که پاتر هیچ قدرت خاصی ندارد ، اما چون مغز چوبدستی هری و ولدمورت از یک پر ققنوس است ، چوبدستی ها نمیتوانند به هم صدمه بزنند و اتصالی بین خود به وجود میاورند .
 
در این اتصال هاله ای از اشخاصی که ولدمورت کشته است ، از چوبدستی اش بیرون میایند ، و با پرت کردن حواسش باعث فرار کردن هری پاتر میشوند.
 
'''هری پاتر و محفل ققنوس'''
 
ولدمورت هنوز به صورت مخفیانه عمل میکند و روز به روز به طرفدارانش افزوده میشود ، با غول ها پیمان میبندد و میتواند با به کنترل دراوردن دیوانه ساز ها قدرتمند ترین یاران خودش ، ازجمله بلاتریکس لسترنج را از زندان آزکابان آزاد کند ، اما وزارت سحر و جادو همچنان مشغول ممناعت از قبول بازگشت لرد ولدمورت است.
 
ولدمورت اصرار دارد که پیشگویی ناقصی که راجع به خودش و هری پاتر شده است را به صورت کامل بشنود ؛ اما برای این کار هری باید به سازمان اسرار در وزارت سحر و جادو برود و گوی پیشگویی را با دستان خودش بردارد ، به همین منظورت ولدمورت در ذهن هری پاتر یک توهم ایجاد میکند که دارد سیریوس بلک را در سازمان اسرار شکنجه میکند ، هری پاتر که این توهم را باور میکند به همراه دوستانش به سازمان اسرار میایند .
 
هری پاتر که در سازمان اسرار با مرگخواران مواجه میشود گوی پیشگویی را برمیدارد و با دوستانش شروع به فرار و جنگیدن با مرگخواران میکنند ، اما طولی نمیکشد که شکست خورده و گوی پیشگویی میشکند اما در همین حین اعضای محفل ققنوس به سازمان اسرار میایند و با مرگخوارن میجنگند و بلاتریکس لسترنج سیریوس بلک را میکشد ، در همین لحظه ولدمورت که متوجه شکستن پیشگویی میشود خودش به سازمان اسرار میاید تا هری پاتر را بکشد.
 
اما قبل از اینکه ولدمورت طلسمی بفرستد دامبلدور کنار هری ظاهر میشود و شروع به جنگیدن با ولدمورت میکند ، نبرد سهمگینی شروع میشود اما هیچکدام که قادر به شکست دادن دیگری نیست ، در این حین وزیر سحر و جادو ظاهر میشود ، ولدمورت را میبیند و بالاخره بازگشت او را باور میکند.
 
'''هری پاتر و شاهزاده دورگه'''
 
در این قسمت دیگر ولدمورت علنی شروع به کشت و کشتار مشنگ ها و به دست گرفتن قدرت میکند ، اما دیگر دغدغه اش کشتن هری پاتر نیست بلکه میخواهد دامبلدور را از سر راه بردارد ، و به دراکو مالفوی ماموریت کشتن دامبلدور را میدهد ، اما دامبلدور که از طریق جاسوسی های اسنیپ همه چیز را متوجه میشود ، به اسنیپ دستور میدهد که اسنیپ باید خودش (دامبلدور) را بکشد .
 
در این حین دامبلدور به راز جانپیچ های ولدمورت پی میبرد و یکی را (انگشتر گونت <سنگ رستاخیز> ) نابود میکند و این اطلاعات را با هری پاتر نیز در میان میگزارد ، و در اخر نیز ، سوروس اسنیپ دامبلدور را در برج ستاره شناسی به قتل میرساند.
 
'''هری پاتر و یادگاران مرگ'''
 
اکنون دیگر ولدمورت کنترل کامل وزارت سحر و جادو را به دست گرفته است ، این قسمت با سخنرانی ولدمورت برای یارانش شروع میشود که توضیح میدهد چوبدستی او نمیتواند هری پاتر را بکشد و برای این کار به چوبدستی شخص دیگری نیاز دارد ، او چوبدستی لوسیوس مالفوی را میگیرد و در روز انتقال هری پاتر به مکانی امن به او حمله میکند اما چوبدستی هری خود آگاه عمل میکند و چوبدستی لوسیوس را میشکند.
 
ولدمورت که بسیار عصبانی است الیوندر (چوبدستی ساز) را شکنجه میکند تا به او جوابی برای این اتفاقات بدهد ، الیوندر نیز زیر بار شکنجه از ابر چوبدستی میگویید ، ولدمورت که برای پیدا کردن ابرچوبدستی بسیار مصمم میشود بالاخره متوجه میشود که چوبدستی زمانی برای گریندل والد بوده.
 
گریندل والد هم به ولدمورت میگویید که صاحب ابر چوبدستی دامبلدور است و او هرگز صاحب ابر چوبدستی نمیشود ، ولدمورت نیز گریندل والد را میکشد و دامبلدور را نبش قبر میکند و ابر چوبدستی را برمیدارد.
 
در این حین هری پاتر با کمک دوستانش میتواند ۲ تا از جانپیچ های ولدمورت (قاب اویز اسلایترین) (فنجان هافلپاف) را نابود کنند ، و حالا هری برای نابود کردن تاج ریونکلاو به هاگوارتز میرود که تاج را نابود کند ، وقتی ولدمورت متوجه این موضوع میشود با تمام ارتشش به هاگوارتز حمله میکند و نبرد هاگوارتز آغاز میشود .
 
پس از نابود شدن تاج ریونکلاو ولدمورت نبرد را متوقف میکند و تا شب به هری پاتر مهلت میدهد تا در جنگل ممنوع خودش را تحویل دهد ، او که فکر میکند صاحب ابر چوبدستی اسنیپ است چون او دامبلدور را کشته است ، اسنیپ را به قتل میرساند ، اما در لحظه اخر اسنیپ خاطرات خود را به هری پاتر میدهد ؛ وقتی هری خاطرات اسنیپ را میبیند ، متوجه میشود اسنیپ جاسوس بوده و خودش هم یک جانپیچ است ، به جنگل ممنوع میرود تا ولدمورت او را بکشد ، اما قبل از رفتن به نویل لانگ باتم و دوستانش میگویید که مار ولدمورت ناگینی حتما باید کشته شود.
 
وقتی ولدمورت هری را میکشد ، جانپیچ درون هری نابود میشود ، اما خود هری به این علت که خونش در بدن ولدمورت جریان دارد زنده میماند ؛ در این حین نبرد دوم هاگوارتز شروع میشود و نویل با شمشیر گریفیندور سر ناگینی را قطع میکند.
 
ولدمورت طلسم مرگ را به سمت هری پاتر میفرستد اما هری طلسم را به خودش برمیگرداند و اخرین روح ولدمورت نیز به وسیله طلسم خودش نابود میشود.
 
'''قدرت ها و توانایی ها'''
 
ولدمورت جز قوی ترین جادوگران هری پاتر معرفی میشود ، در کتاب گفته میشود که او تنها کسی است که میتواند بدون جارو پرواز کند .
 
او می‌توانست کاری کند که برای دشمنان و بدخواهانش اتفاقات بدی بیفتد.
 
او کاری میکرد که حرف هایش به گوش همه ی کسانی که در یک شهر بودند برسد.
 
آلبوس دامبلدور که قوی ترین جادوگر قرن شناخته میشود به هری پاتر میگویید اگر ولدمورت تمام قدرت خودش را به دست بیاورد حتی او هم نمیتواند جلوی اورا بگیرد ، یا در قسمتی دیگر نیز گفت ولدمورت به عرصه ای از جادو راه یافته است که خودش( دامبلدور) از آن بی بهره است. .
البته او با تمام قدرتی که داشت ، نمی توانست پاترونوس بسازد!!!
‌چون هیچ خاطره خوشی نداشت... <ref>{{HPref|book=2|chapter=17}}; {{HPref|book=6|chapter=20}}</ref>
 
لرد ولدومورت با نام اصلی تام مارولو ریدل در تاریخ ۳۱ دسامبر ۱۹۲۶ به دنیا آمد. مادر او، مروپ ریدل یک ساحره بود که با انسانی معمولی به نام [[تام ریدل پدر|تام ریدل]] ازدواج کرد. بدین ترتیب او یک دورگه محسوب می‌شود. ولدومورت دوران کودکی بسیار سختی را پشت سر گذاشت. بعد از آنکه تام ریدل متوجه می‌شود که مروپ ساحره است، او را رها می‌کند. مروپ نیز مدتی بعد می‌میرد و تام ریدل کوچک در پرورشگاه بزرگ می‌شود. او قدرت‌های ویژه خود از جمله صحبت کردن با مارها را در همان دوران نوجوانی بدست آورد. [[آلبوس دامبلدور]] بعد از آگاهی از وجود او، ریدل را به [[هاگوارتز]] دعوت می‌کند. بعد از ترک هاگوارتز، ریدل با جادوی سیاه آمیخته می‌شود و با چهره‌ای جدید و هویت لرد ولدومورت به دنیای جادویی بازمی‌گردد. او سپاهی از جادوگران درست می‌کند که به [[مرگ‌خوار|مرگ‌خواران]] مشهور می‌شوند. ولدومورت و یارانش، جادوگران را نژادی برتر نسبت به انسان‌های عادی می‌دانند و هدفشان نیز حکمرانی بر آن‌هاست.<ref>{{HPref|book=2|chapter=17}}; {{HPref|book=6|chapter=20}}</ref>
== منابع ==
{{پانویس|چپ‌چین=بله|۲}}