منوچهر زیاری: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
افزودن سکه
تغییر تایتل
خط ۳۲:
جانشین منوچهر پسرش، [[انوشیروان زیاری|انوشیروان]]، بود که در سنین خردسالی به حکومت رسید ولی [[باکالیجار کوهی]]، سپهسالار او، موفق شد با همسر بیوهٔ منوچهر ازدواج کرده و قدرت را قضب کند. او خود را امیر طبرستان و جرجان نامید و در پناه [[سلطان مسعود غزنوی]] حکومت نمود ولی با افول قدرت غزنویان، انوشیروان مجدداً به عرصهٔ قدرت بازگشت.
 
== پیش‌زمینه ==
== وضعیت سیاسی-اجتماعی نیمه دوم قرن چهارم هجری ==
هنگامی که آل‌زیار بر بخش‌هایی از ایران فرمانروایی می‌کردند، در اطراف آن‌ها حکومت‌هایی وجود داشت که هر یک قسمت‌هایی را احاطه کرده‌بودند و از لحاظ قدرت سیاسی و نظامی ضعیف‌تر یا قوی‌تر از زیاریان بودند و این سلسله به هر طریق ناچار به برقراری ارتباط با آن‌ها می‌شدند. از جمله این قدرت‌ها [[سامانیان]]، [[آل‌بویه]] و [[غزنویان]] بودند.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=ظهور و سقوط آل زیار|ص=۲۰۷}}</ref> ''سامانیان'' در زمان قدرت گرفتن [[مردآویج]] در اوج قدرت قرار داشتند و مرداویج در هنگام قدرت گرفتن گاهی با سامانیان همراه و گاهی هم مقابل آن‌ها بود، ولی تا پایان عمر خود به آن‌ها وفادار بود. از [[وشمگیر]] به بعد روابط زیاریان با سامانیان دوستانه شد.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=ظهور و سقوط آل زیار|ص=۲۱۳}}</ref> قابوس بعد از شکستی که از [[عضدالدوله|عضدالدوله بویی]] خورد، به دربار سامانیان پناه برد و ۱۸ سال به دور از حکومت به سر برد. زمانی که قابوس به قدرت و حکومت بازگشت، سامانیان قدرت خود را از دست داده‌بودند و قدرت مهم [[سلطان محمود غزنوی]] بود.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=ظهور و سقوط آل زیار|ص=۲۱۵_۲۱۶}}</ref> در این دوره قابوس و [[مجدالدوله دیلمی|مجدالدوله بویی]] چندین بار با هم جنگیدند که نتیجه‌ای نداشت، اما این دو فارغ از مسائل سیاسی روابط دوستانه و نزدیکی داشتند، چنان‌که منوچهر پسر قابوس مدتی در سپاه مجدالدوله خدمت می‌کرد و قابوس با وجود اینکه از ضعف مجدالدوله آگاه بود اما هیچ‌گاه به ری لشکر نکشید.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=ظهور و سقوط آل زیار|ص=۲۲۱_۲۲۲}}</ref> قابوس با سلطان محمود روابط نزدیکی داشت، به ویژه که آن دو شباهت‌های زیادی بهم داشتند از جمله اینکه هردو به پیروی از مذهب [[تسنن]] و مخالفت با [[اسماعیلیه]] مشهور بودند و هر دو اهل علم و ادب بودند.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=ظهور و سقوط آل زیار|ص=۲۲۴}}</ref> روابط دوستانه قابوس با محمود موجب نزدیکی فرزندان قابوس به محمود شده‌بود و از جمله پسرش [[دارا زیاری|دارا]]، به خاطر بدگمانی قابوس در اواخر عمر از دست وی فرار کرد و به دربار محمود پناه برد.<ref>{{پک|مفرد|۱۳۸۶|ک=ظهور و سقوط آل زیار|ص=۲۲۵}}</ref>