ای برادر، کجایی؟: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات ردهٔ همسنگ (۳۰.۱) +مرتب (۱۴.۹ core): + رده:فیلمها درباره کوکلوسکلان |
Hamidsetvati (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲۸:
سپس گروه سه نفره به خانه پسرعموی پیت میروند، او زنجیرهایی که به پای آنها بسته شده را باز میکند و بخاطر احتیاج به پول آنها را به مأمورین معرفی میکند. مأمورها شبانه انباری که آنها در آن بخواب رفتهاند را محاصره میکنند و به آتش میکشند، و سه زندانی موفق میشوند از دست آنها فرار کنند و به سفرشان ادامه دهند. در جنگل در حاشیه رودخانه جماعتی که آوازی روحانی میخوانند سر میرسند و دلمار و پیت با دیدن آنها برای انجام [[غسل تعمید]] در رودخانه انگیزه پیدا میکنند. در ادامهٔ سفر، آنها با [[سیاه پوست]] جوانی بنام تامی که گیتار میزند برخورد میکنند. وقتی از او میپرسند که چرا در میان ناکجا در کنار جاده ایستاده بود، اقرار میکند که برای یادگرفتن موسیقی روح خودش را به شیطان فروخته. آنها چهار نفری درحالی که خودشان را پسران ساگی باتم Soggy Bottom Boys مینامند آهنگ مرد همیشه غمگین را در یک [[ایستگاه رادیویی]] ضبط میکنند تا پول مختصری از این راه گیرشان بیاید، با این حال این آهنگ کمی بعد در سراسر ایالت مشهور میشود. گروه سه نفری در ادامه راه با سارق بانکی بنام جرج نلسون آشنا میشوند که هنگام سرقت از بانک از حرف پیرزنی که او را نلسون بچه صورت میخواند ناراحت میشود. سپس در کنار رودخانه به سه [[زن اغواگر]] بر میخورند که آنها را مسحور میکنند. پس از بیدار شدن از خواب، موتوجه میشوند پیت ناپدید شده و تنها لباسهای او به جا مانده. دلمار با دیدن قورباغهای در لباسهای پیت، فکر میکند زنها او را به قورباغه تبدیل کردهاند. سپس اورت و دلمار با فروشندهٔ چاق انجیل بنام بیگ دَن تیگ ملاقات میکنند که آنها را فریب میدهد تا پول هایشان را بدزدد.
زمانی که اورت و دلمار به خانه
همچنان که اورت با پیت عصبانی دست به یقه شده، آنها ناگهان متوجه حضور دستهای از [[کوکلاکس کلان]]ها در اطرافشان میشوند که تامی را گرفتهاند و قصد دارند او را اعدام کنند. سه نفر، تغییر لباس میدهند و وارد جماعت کوکلاکسها میشوند تا تامی را نجات دهند، بیگ دن که یکی از کلانس منها است آنها را شناسایی میکند، [[هرج و مرج]] به پا میشود و در این میان معلوم میشود جادوگر گروه، همان هومر استاکز است. سه نفر با پاره کردن بندهای صلیب آتشین و واژگون کردن آن برسر گروهی از کلانس منها (ازجمله بیگ دن)، صحنه را به هم میریزند و فرار میکنند.
|