فدریکو گارسیا لورکا: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
افزودن بخش «سانسور آثار و مسئله همجنسخواهی» و اطلاعات بیشتر در مورد مرگ لورکا برچسبها: افزودن القاب ویرایشگر دیداری |
||
خط ۹۴:
در همین سفر (از سپتامبر ۱۹۳۳ تا مارس ۱۹۳۴) است که هسته” دنا رزیتاً شکل میگیرد. ۱۹۳۴ سالی است که فدریکو، «یرما» (Yerma) و «دیوان تاماریت)» (Divan del Tamarit) را به پایان میرساند. «یرما» نیز چونان اثر پیشین (عروسی خون) تراژدی است که از فرهنگ روستائیان اندلس و ناامیدی ژرف اشان سرچشمه میگیرد؛ و درخشانترین جای شعر لورکا (و حتی اسپانیا) به همین سال است که رقم میخورد. «مرثیهای برای ایگناسیو سانچز مخیاس» Mejias Lianto por Ignacio Sanchez؛ سوگنامهای که برای همیشه در [[تاریخ ادبیات جهان]] بیمانند و بی جانشین ماند؛ شعری جادویی برای دوستی گاوباز که مرگی دلخراش را در میدان [[گاوبازی]] در آغوش میکشد.
== سانسور آثار و مسئله همجنسخواهی ==
بعد از گذشت بیش از هشتاد سال از مرگ لورکا ما همچنان به تمامی آثار او دسترسی نداریم. تقریباً تمام این سانسورها مربوط به مسئلهی همجنسخواهی در آثار اوست. حتی بعد از سرنگون شدن حکومت ژنرال فرانکو بسیاری از نوشتههای لورکا رنگ چاپ را به خود ندیدند. تا چندین دهه بعد از مرگ او، تمامی نهادهای ادبی، و حتی خانوادهاش، هیچ اشارهای به همجنسخواهی او نمیکردند، چرا که همجنسخواهی در آن سالها در اسپانیا نه تنها جرم بود بلکه بیش از آن عملی قبیح قلمداد میشد و چسباندن این عمل قبیح به شاعری که بهسرعت بعد از مرگش به مهمترین شاعر ملی بدل شده بود، بیش از حد چهرهی شاعر شهید را آلوده میکرد. ایان گیبسون، که بیش از چهار دهه دربارهی زندگی و شعر لورکا تحقیق کرده است، در آخرین کتابش با عنوان «لورکا و جهان همجنسبازی»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Ian Gibson, Lorca and the Gay World}}</ref> مینویسد: «اسپانیا نمیتوانست بپذیرد که بزرگترین شاعر اسپانیایی همهی دورانها یک همنجسخواه بوده است. همجنسهراسی (homophobia) در زمان جنگ داخلی و هم بعد از آن وجود داشت و یک مسئلهی ملی بود. در حال حاضر اسپانیا ازدواج دو همجنس را مجاز میداند. این تابو باید شکسته شود». گیبسون ادعا میکند بعد از مرگ لورکا، برادرش فرانسیسکو و خواهرش ایزابل هر تلاشی کردهاند تا رد همجنسخواهی در زندگی و آثار لورکا را نابود کنند. بسیاری از نامهها و نوشتههای لورکا همچنان در چنگ خانوادهی اوست و کمتر کسی اجازه دارد به آرشیو خانوادگی لورکا دسترسی پیدا کند، حتی محققی مثل ایان گیبسون. بسیاری از متنهایی که دیگران ادعا میکنند برای خانوادهی لورکا فرستادهاند، وجودشان بهکلی از سوی وراث انکار میشود.<ref name=":0">{{Cite journal|last=Nasr|first=Farzan|title=لورکا: شاعر همجنسخواه|url=https://www.academia.edu/39866968/%D9%84%D9%88%D8%B1%DA%A9%D8%A7_%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1_%D9%87%D9%85%D8%AC%D9%86%D8%B3_%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87|language=en}}</ref>
پرده گذاشتن بر این جنبه از زندگی و شعر لورکا تا اواخر دههی هشتاد ادامه دارد. گیبسون میگوید تا سال ۱۹۸۷ در مقدمهی مفصلی که بر چاپ معتبر کتاب «شاعری در نیویورک» نوشته شده، هیچ حرفی از مسئلهی همجنسخواهی به میان نیامده است. این در حالی است که یکی از اشعار این کتاب «مدیحهای برای والت ویتمن» صراحتاً دربارهی عشق به همجنس است. آخرین اشعاری که لورکا پیش از مرگ نوشته تا اواسط دههی هشتاد منتشر نمیشود، و وقتی در این زمان برای اولین بار به چاپ میرسد، عنوان اصلی کتاب یعنی «سوناتهای عشق تاریک» (Sonetos del amor oscuro) را با حذف واژهی آخر (oscuro) به عنوان لطیف «سوناتهای عشق» (Sonetos del amor) تغییر میدهند. واژهی oscuro در اسپانیایی هم به معنای «تیره و تار» و هم به معنای «پنهانی» است و در عنوان این کتاب به عشق پنهان همجنسخواهانه اشاره دارد. این اشعار همگی دربارهی عشق همجنسخواهانه است و مشخص نیست تا چه حد خانوادهی لورکا در باقی متن و اصل شعرها دست بردهاند. ویسهنته آلکساندره (Vicente Aleixandre)، شاعر معروف اسپانیایی و دوست لورکا که خود یک همجنسخواه است در این باره میگوید: «عجیب آن است که در تمام مقالههایی که دربارهی سوناتها نوشته میشود، واژهی همجنسخواهی بهدقت ذکر نمیشود، هرچند غیرمستقیم به آن اشارههایی میشود. چرا که هیچ کس انکار نمیکند که این اشعارِ عاشقانه برای یک زن نوشته نشده است. پس میتوانید ببینید این واژه هنوز در اسپانیا، و برخی رسانهها، یک واژهی تابو است، انگار که اقرار کردن به آن باعث بدنامی شاعر است».<ref name=":0" />
گیبسون بعد از مطالعهی دوبارهی تمام اشعار لورکا با این نگاه مینویسد: «تمام اشعار او پیرامون عشقی فروخورده میچرخد. شخصیتهای زجرکشیدهی او که نمیتوانند آنطور که میخواهند زندگی کنند، دقیقاً استعارهای از غم و اندوه خود اویند. او نابغهای بوده که رنجاش را به هنر بدل کرده است» و در جای دیگری میافزاید: «من [در اشعار او] عشقِ همجنسخواهانهی غمگین و زجرکشیدهای را پیدا کردم... آنهایی که همجنسخواهی او را نفی میکنند باید اکنون خفه شوند، یا دستکم در مورد تعصباتشان شک کنند. فاش کردن حقیقت تسکینی خواهد بود بعد از دههها پردهپوشی و سکوت».<ref name=":0" />
== مرگ ==
با توجه به اینکه لورکا عمدتاً غیر سیاسی بودهاست،<ref>Gibson, Ian (1996) (in Spanish). El assasinato de García Lorca. Barcelona: Plaza & Janes. pp. 255. {{ISBN|978-84-663-1314-8|en}}</ref> و در بین هردو طرف [[جنگ داخلی اسپانیا]] دوستانی داشتهاست، فرضیههایی در مورد نقش حسادت همجنسگرایانه در مرگ لورکا وجود دارد.<ref>{{یادکرد|فصل= |کتاب="Frederico Garcia Lorca. L'homme - L'oeuvre" 1956 (Paris, Plon)|ناشر= |شهر= |کوشش= |ویرایش= |سال= |شابک= |نویسنده= |نویسندگان سایر بخشها=|ترجمه=|صفحه= |زبان=en |مقاله= |ژورنال= |نشریه= |تاریخ= |دوره= |شماره= |شاپا=}}</ref> به هرحال، مرگ او در ۱۹ اوت ۱۹۳۶، نزدیک [[گرانادا (استان)|گرانادا]] اتفاق افتادهاست.
دنیل آیزنبرگ در مقالهای تکاندهنده که اولین بار در سال ۱۹۹۱ در کنفرانسی آن را ارائه کرده<ref>Eisenberg, Daniel, Lorca and Censorship: The Gay Artist Made Heterosexual, Esta conferencia fue presentada en el Duke University Museum, el 23 de marzo de 1991. (an article published in Angélica [Lucena, Spain], 1991).</ref> نشان میدهد که یکی از دلایل قتل لورکا متنهایی است که او در حال نوشتن آنها در روزهای منتهی به قتلاش بوده است. لورکا نویسندهای نیست که از نوشتههایش تا پیش از انتشار سخن نگوید. اتفاقاً او همیشه عاشق خواندن نوشتههایش در جمع دوستان و رفقایش بوده است. از این رو عدهای میدانستهاند که لورکا در آن روزها در حال نوشتن چه چیزهایی بوده است. رامون روییز آلونسو (Ramón Ruiz Alonso)، فردی که بطور قطع لورکا را از محل اختفایش بیرون میکشد و دستگیر میکند و به گارد نظامی گرانادا تحویل میدهد، با خانوادهی یکی از معشوقهای لورکا، لوییس روسالس (Luis Rosales)، دوست بوده و از این طریق بهخوبی آگاه بوده که لورکا در حال نوشتن چه متنهای شنیعی است. یکی از این متنها نمایشنامهی «مردم» (El público) است که همجنسبازی و حتی رابطهی جنسی با افراد زیر سن قانونی یا همان بچهبازی (pederasty) موضوع هستهای آن است. این نمایشنامهای است که لورکا در سال ۱۹۳۰ در زمان اقامتاش در نیویورک نوشته و نسخهای از آن که تا امروز منتشر شده همان پیشنویس اولیهی آن است. او پیش از مرگ دوباره در حال کار بر روی متن این نمایشنامه بوده و متن بازبینیشده و نهایی را که حتی یک پردهی بیش از پیشنویس اولیه داشته، در دو نسخه ماشین کرده است. این دو نسخهی نهایی به همراه نوشتههای دیگری که لورکا در محل اختفایش در خانهی روسالس بر روی آنها کار میکرده در حال حاضر مفقود شده و به ادعای آیزنبرگ اگر این نوشتهها بهکلی معدوم نشده باشد یا در اختیار خانوادهی لورکا است، یا خانوادهی روسالس، یا در آرشیو همچنان محرمانه و غیرقابل دسترس ژنرال فرانکو.<ref name=":0" />
== آثار ==
|