فدریکو گارسیا لورکا: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
۲ ویرایش رقعه دوز برگردانی شد: منابع خودچاپ کرده اعتبار کافی در ویکی پدیا ندارد از منابع معتبر که بتوان اعتبارش را بررسی کرد استفاده کنید (توینکل)
برچسب: خنثی‌سازی
رقعه دوز (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب منبع
خط ۵۱:
 
== دوران جوانی ==
فدریکو به تاریخ ۵ ژوئن [[۱۸۹۸ (میلادی)|۱۸۹۸]] در دهکده Fonte Vacros در جلگه [[گرانادا (استان)|گرانادا]]، چند کیلومتری شمال شرقی شهر [[گرانادا]] زاده شد در خانواده ای که پدر یک خرده مالک مرفه و مادر فردی متشخص و فرهیخته بود. نخستین سال‌های زندگی را در روستاهای غرناطه؛ پایتخت باستانی اسپانیا، شهر افسانه‌های [[کولی]]ان و آوازهای کهنه می‌گذراند.{{نیازمند منبع}}
 
 
شاید از این روی و به خاطر بیماری فلج که تا ۴ سالگی با او بود و او را از بازی‌های کودکانه بازداشت، فدریکوی کودک به داستان‌ها و ترانه‌های کولی رغبت فراوانی پیدا می‌کند، آنچنانکه زمزمه این آوازها را حتی پیش از سخن گفتن می‌آموزد.{{نیازمند منبع}}
این فرهنگ شگرف اسپانیایی کولی است که در آینده در شعرش رنگ می‌گیرد.{{نیازمند منبع}}
لورکا بدست مادر با موسیقی آشنا می‌شود و چنان در نواختن پیانو و گیتار پیشرفت می‌کند که آشنایانش او را از بزرگان آینده موسیقی اسپانیا می‌دانند، ولی درگذشت آموزگار پیانویش به سال ۱۹۱۶چنان تلخی عمیقی در او به جای می‌گذارد که دیگر موسیقی را پی نمی‌گیرد.{{نیازمند منبع}}
 
هم‌زمان با فرارسیدن سن تحصیل لورکا، خانواده به گرانادا نقل مکان می‌کند و او تا زمان راهیابی به دانشگاه از آموزش پسندیده با [[طبقه اجتماعی]] اش برخوردار می‌شود .(در همین سال‌هاست که فدریکو موسیقی را فرا می‌گیرد) ولی هر گز تحصیل در دانشگاه را به پایان نمی‌رساند، چه در دانشگاه گرانادا و چه در مادرید.
باری در همین سال‌هاست که در Residencia de Etudiante مادرید – جایی برای پرورش نیروهایی با افکار لیبرالی ـ لورکا، شعرش را بر سر زبان‌ها می‌اندازد و در همین دوره‌است که با نسل زرین فرهنگ اسپانیا آشنا می‌شود.{{نیازمند منبع}}
 
== زندگی هنری ==
پژوهشهای لورکا، هرگز در چارچوب «فلسفه» و «حقوق» که به تحصیل آن‌ها در دانشگاه سرگرم بود، باقی نمی‌ماند. مطالعه آثار بزرگان جهان از نویسندگان جنبش ۹۸ چون [[ماچادو]] (Machado) و آسورینAzorin) (و همینطور آثار شاعران معاصر اسپانیا چون روبن داریو (Roban Dario)، خیمنز گرفته تا نمایشنامه‌های کلاسیک یونانی، از لورکا شاعری با دستان توانا و تفکری ژرف و گسترده می‌سازد.{{نیازمند منبع}}
 
لورکا نخستین کتابش (به نثر) را در سال ۱۹۱۸ به نام «باورها و چشم‌اندازها» (Impersiones y Viajes) در گرانادا به چاپ می‌رساند.{{نیازمند منبع}}
 
به سال ۱۹۲۰ نخستین نمایشنامه اش با نام «دوران نحس پروانه‌ها» (el malificio de la mariposa) را می‌نویسد و به صحنه می‌برد که با استقبال چندانی روبرو نمی‌شود.{{نیازمند منبع}}
 
و سال بعد (۱۹۲۱)، «کتاب اشعار» (Libre de Poems) که نخستین مجموعه شعرش است را منتشر می‌کند.{{نیازمند منبع}}
 
۱۹۲۲ سالی است که با مانوئل دفایا جشنواره بی‌همتا کانته خوندو(Conte Jondo)، آمیزه‌ای از افسانه‌ها، آوازها و پایکوبیهای کولیان اسپانیا که می‌رفت در هیاهوی ابتذال آن سال‌های فلامنکو به دست فراموشی سپرده شود، را برپا می‌کند.{{نیازمند منبع}}
 
لورکا در ۱۹۲۷ «ترانه‌ها (Canciones)» را منتشر می‌کند و نمایشنامه «ماریانا پیندا» (Mariana Pineda) را در ماه ژوئن همین سال به صحنه می‌برد و در بارسلونا نمایشگاهی از نقاشی‌هایش بر پا می‌شود.{{نیازمند منبع}}
 
در ۱۹۲۸ محبوبترین کتابش، «[[ترانه‌های کولی]]» (Romancero Gitano) منتشر می‌شود. نشانی که بسیاری آن را بهترین کار لورکا می‌دانند. مجموعه‌ای که شهرتی گسترده را برای فدریکو به ارمغان می‌آورد چنان‌که لقب '''«شاعر کولی»''' را بر او می‌نهند.{{نیازمند منبع}}
 
شکل‌گیری هسته نمایشنامه «عروسی خون» با الهام از خبر قتل نیخار (Nijar) در روزنامه‌ها، نیز به سال ۱۹۲۸ بر می‌گردد.{{نیازمند منبع}}
 
در تابستان ۱۹۲۹ شاعر به نیویورک سفر می‌کند و برای آموختن انگلیسی وارد [[دانشگاه کلمبیا]] می‌شود. در نیویورک است که لورکا به شعر سختش می‌رسد. به سرزنش از شهری با معماریهای مافوق آدمین، ریتم سرگیجه‌آور و هندسهٔ اندوهناک می‌رسد.{{نیازمند منبع}}
 
حاصل سفر نیویورک مجموعه اشعاری است با نام «شاعر در نیویورک» که در ۱۹۴۰ (پس از مرگ شاعر) منتشر می‌شود. واژه‌هایی که مملو از همدردی با [[سیاهان آمریکا]] است و اثر دیگری که نمایشنامه‌ای شعرگونه و ناتمام و کارایی گرفته از سفر شاعر به آمریکاست «مخاطب»Audience یا به تعبیر گروهی دیگر «مردم»(people) نام دارد.{{نیازمند منبع}}
 
فدریکو، دربهار ۱۹۳۰ خسته از زندگی سیاه «[[هارلم]]» و ریشه‌های فولادی آسمان خراشهای نیویورک، در پی یک دعوت نامه جهت سخنرانی در «هاوانا» به آغوش سرزمینی که آن را «جزیره‌ای زیبا با تلألو بی پایان آفتاب» می‌خواند، پناه می‌برد. شاید دوماه اقامت لورکا درکوبا و خو گرفتن دوباره‌اش با ترانه‌های بومی و تم اسپانیایی آن بود که سبب گشت تا شاعر به اندلس اش بازگردد.{{نیازمند منبع}}
در همین سال است که نگارش «یرما» را آغاز می‌کند. با بازگشت به اسپانیا در خانه پدری (گرانادا) ساکن می‌شود و «مخاطب» را در جمع دوستانش می‌خواند و در زمستان «همسر حیرت‌آور» (la zapatero prodigiosa) را به صحنه می‌برد (در مادرید).{{نیازمند منبع}}
 
[[پرونده:Madrid - Plaza de Santa Ana, monumento a García Lorca.jpg|بندانگشتی|چپ|200px|مجسمه فدریکو گارسیا لورکا]]
سال بعد (۱۹۳۱) «چنین که گذشت این ۵ سال» را می‌نویسد که تنها پس از مرگش یه صحنه می‌رود و پس از آن کتاب جدیدش به نام «ترانه‌های کانته خوندو» el poems del Conte Jondo، که در ادامه کار بزرگش در جشنواره کانته خوندو و «ترانه‌های کولی» است را منتشر می‌کند.{{نیازمند منبع}}
 
در ماه آوریل حکومت جمهوری در اسپانیا اعلام موجودیت می‌کند و این سبب می‌شود تا شاعر، که تئاتر را بی‌وقفه به روی مردم می‌گشاید، بیش از پیش موفق شود. چرا که در ۱۹۳۲ به نام کارگردان یک گروه تئاتر سیار (la barraca) که کسان آن را بازیگران آماتور پایه‌ریزی می‌دادند به شهرها و روستاهای اسپانیا می‌رود و آثار کلاسیک و ماندگاری چون کارهای لوپه دبگا) l’ope de vega (و کالدرون) Calderon) و .. را به اجرا درمی‌آورد.{{نیازمند منبع}}
 
در زمستان همین سال «[[عروسی خون]]» را در جمع دوستانش می‌خواند و به سال ۱۹۳۳ آن را به صحنه می‌برد (مادرید).
اجرای این تراژدی با کامیابی و استقبال بی‌مانندی روبه رور می‌شود، و همچنین وقتی در همین سال شاهکارش را به آرژانتین می‌برد و در بوئینس آیرس به نمایش درمی‌آورد، این کامیابی برای لورکا تکرار می‌شود.{{نیازمند منبع}}
 
در همین سفر (از سپتامبر ۱۹۳۳ تا مارس ۱۹۳۴) است که هسته” دنا رزیتاً شکل می‌گیرد. ۱۹۳۴ سالی است که فدریکو، «یرما» (Yerma) و «دیوان تاماریت)» (Divan del Tamarit) را به پایان می‌رساند. «یرما» نیز چونان اثر پیشین (عروسی خون) تراژدی است که از فرهنگ روستائیان اندلس و ناامیدی ژرف اشان سرچشمه می‌گیرد؛ و درخشانترین جای شعر لورکا (و حتی اسپانیا) به همین سال است که رقم می‌خورد. «مرثیه‌ای برای ایگناسیو سانچز مخیاس» Mejias Lianto por Ignacio Sanchez؛ سوگنامه‌ای که برای همیشه در [[تاریخ ادبیات جهان]] بی‌مانند و بی جانشین ماند؛ شعری جادویی برای دوستی گاوباز که مرگی دلخراش را در میدان [[گاوبازی]] در آغوش می‌کشد.{{نیازمند منبع}}
 
== مرگ ==
با توجه به اینکه لورکا عمدتاً غیر سیاسی بوده‌است،<ref>Gibson, Ian (1996) (in Spanish). El assasinato de García Lorca. Barcelona: Plaza & Janes. pp. 255. {{ISBN|978-84-663-1314-8|en}}</ref> و در بین هردو طرف [[جنگ داخلی اسپانیا]] دوستانی داشته‌است، فرضیه‌هایی در مورد نقش حسادت همجنسگرایانه در مرگ لورکا وجود دارد.<ref>{{یادکرد|فصل= |کتاب="Frederico Garcia Lorca. L'homme - L'oeuvre" 1956 (Paris, Plon)|ناشر= |شهر= |کوشش= |ویرایش= |سال= |شابک= |نویسنده= |نویسندگان سایر بخش‌ها=|ترجمه=|صفحه= |زبان=en |مقاله= |ژورنال= |نشریه= |تاریخ= |دوره= |شماره= |شاپا=}}</ref> به هرحال، مرگ او در ۱۹ اوت ۱۹۳۶، نزدیک [[گرانادا (استان)|گرانادا]] اتفاق افتاده‌است.{{نیازمند منبع}}
 
== آثار ==