این سریال روایتگر ادامهادامهٔ دوران حکمرانی [[دائموسین|موهیول]]، نوهنوهٔ [[جومونگ]] استاست؛ البته شخصیت اصلی داستان پسر او [[شاهزاده هودونگ]] میباشد و داستان حول محور او میچرخد.
موهیول در این سریال پیر مردی جاه طلبجاهطلب است. داستان در مورد تسخیر [[امپراطوری ناکرانگ]] (Nakrang Kingdom) به دست [[گوگوریو]] میباشد.
مشهور است که امپراطوری ناکرانگ طبلی مقدس داشت که از پوست گاو درست شده بود و این طبل در زمان حملهحملهٔ دشمن خود به خود به صدا درمیآمد و همگان را مطلع میکرد تا گرفتار شبیخون نشوند.
طبل به احتمال زیاد توسط راهب اعظم که دختر امپراتور بود به صدا درمیآمد.
اما این مسئله موجب ترس و هراس همههمهٔ اقوام و امپراطوریهایامپراطوریهای همسایه گشته بودبود، به طوری کهطوریکه ناکرانگ را کشوری مقدس میپنداشتند که طبل خدایان از آن محافظت میکند.
موهیول امپراتور گوگوریو که در فکر تسخیر ناکرانگ بود به همراه پسرش هودونگ نقشه اینقشهای میچیند تا با نابودی این طبل راه برای تسخیر این امپراطوری هموار شودشود؛ پیش از این گوگوریو چند بار به خاک ناکرانگ تجاوز کرده بود اما هر بار به دلیل به صدا درآمدن طبل نیروهای مدافع به موقع مانع از ورود مهاجمینمهاجمان میشدند.
هودونگ طبق نقشه به ناکرانگ فرار میکند پناهندهپناهندهٔ سیاسی میشود. در این بینمیان دختر دوم [[چویری|امپراطور چویری]] لاهی (Princess of Nakrang) به هودونگ علاقهمند میشود و با او ازدواج میکند. اما علاقهعلاقهٔ اصلی هودونگ دختر اول امپراتور (جا میونگ) است.
درخواست هودونگ از لاهی پاره کردن طبل مقدس استاست، طبلی که جا میونگ محافظ آن است.
سرانجام طبل در حالیکهحالیکه ارتش گوگوریو پشت مرز آماده حمله است توسط لاهی پاره میشود و…و ... .