فیودور داستایفسکی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
اصلاح نام (به صفحه‌ی بحث رجوع کنید)
برچسب: برگردانده‌شده
خنثی‌سازی ویرایش 29605977 از SmartWTF (بحث)
برچسب‌ها: خنثی‌سازی برگردانده‌شده
خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| نام = فیودور داستایِفسکیدوستایِوسکی
| تصویر = Dostoevsky.jpg|200px
| توضیح تصویر = ۱۸۷۹
| نام اصلی = فیودور میخایلاویچ داستایِفسکیدوستایِوسکی
| زمینه فعالیت = [[رمان]] نویس، نویسندهٔ [[داستان کوتاه]] و [[مقاله‌نویس]]
| ملیت = [[روسیه|روسی]]
خط ۲۹:
|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=
| همسر = ماریا دیمیتریفنا ایسایوا (۱۸۵۷–۱۸۶۴){{سخ}}[تا زمان مرگ ماریا]
[[آنا گریگوریفنا اسنیتکینا]] (۱۸۶۷–۱۸۸۱){{سخ}}[تا زمان مرگ داستایِفسکیدوستایِوسکی]
| شریک زندگی =
| فرزندان = سوفیا (۱۸۶۸)، لیوبوف (۱۸۶۹—۱۹۲۶)، فئودور (۱۸۷۱–۱۹۲۲)، الکسی (۱۸۷۵—۱۸۷۸)
خط ۴۶:
|امضا = Fyodor Dostoyevsky Signature.svg
}}
'''فیودور میخایلاویچ داستایِفسکیدوستایِوسکی''' ({{lang-rus|Фёдор Миха́йлович Достое́вский|p=ˈfʲodər mʲɪˈxajləvʲɪtɕ dəstɐˈjefskʲɪj|a=ru-Dostoevsky.ogg}}) (زادهٔ ۱۱ نوامبر <small>(مطابق تقویم سبک قدیم: ۳۰ اکتبر)</small> ۱۸۲۱ – درگذشتهٔ ۹ فوریه <small>(مطابق تقویم سبک قدیم: ۲۹ ژانویه)</small> ۱۸۸۱) نویسندهٔ مشهور و تأثیرگذار اهل [[روسیه]] بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیت‌های داستان است. بسیاری او را بزرگترین نویسنده روان شناختی جهان به حساب می‌آورند. رمان [[یادداشت‌های زیرزمینی]] او اولین نوشته ادبی [[اگزیستانسیالیسم]] جهان است. [[سوررئالیست]]ها مانیفست خود را بر اساس نوشته‌های داستایِفسکیدوستایِوسکی ارائه کرده‌اند.
 
اکثر داستان‌های وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی‌ست عصیان زده، بیمار و روان‌پریش. او ابتدا برای امرار معاش به کار ترجمه پرداخت و آثاری چون [[اورژنی گرانده]] اثر [[انوره دو بالزاک|بالزاک]] و [[دون کارلوس (کتاب)|دون کارلوس]] اثر [[فریدریش شیلر]] را ترجمه کرد.
 
== نام ==
مترجمان مختلف نام این نویسنده را به اشکال متفاوتی در فارسی نوشته‌اند: «داستایوفسکی»، «داستایِفسکی» و «داستایِوسکی» که مورد دوم تلفظ صحیح نام اوست. [[خشایار دیهیمی]] در ترجمهٔ زندگینامهٔ داستایِفسکی نوشتهٔ ادوارد هلت کار نام او را به شکل «داستایِفسکی» آورده‌است. نام کوچک او نیز در متون ترجمه‌شده به اشکال «فیودور» و «فئودور» آمده‌است. با توجه به تلفظ روسی نام او، «فیودور داستایِفسکیدوستایِوسکی» صحیح است.
در بین عامه فارسی زبانان به داستایوفسکی معروف است.
 
== زندگی ==
[[پرونده:Fyodor Mikahailovich Dostoyevsky 1858.jpg|بندانگشتی|چپ|160px|''داستایِفسکیدوستایِوسکی'' سال ۱۸۵۸]]
 
=== اوایل زندگی ===
فیودور میخایلاویچ فرزند دوم خانواده داستایِفسکیدوستایِوسکی در ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و از [[اوکراین]] به [[مسکو]] مهاجرت کرده بود و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. در ده‌سالگی والدینش مزرعه‌ای کوچک در حومه شهر [[تولا (شهر)|تولا]] در نزدیکی مسکو خریدند که از آن به بعد تابستان‌ها را در این مکان می‌گذراندند.{{سخ}}
در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسهٔ شبانه‌روزی منتقل شدند و سه سال آنجا ماندند. در پانزده‌سالگی مادرش از دنیا رفت. در همان سال امتحانات ورودی دانشکدهٔ مهندسی نظامی را در [[سن پترزبورگ]] با موفقیت پشت سر گذاشت و در ژانویهٔ ۱۸۳۸ وارد دانشکده شد. در تابستان ۱۸۳۹ خبر فوت پدرش به او رسید.
 
خط ۶۸:
 
=== زندان ===
[[پرونده:Vasily Perov - Портрет Ф.М.Достоевского - Google Art Project.jpg|بندانگشتی|چپ|200px|نقاشی پرتره فیودور داستایِفسکیدوستایِوسکی اثر [[واسیلی پرو]]، ۱۸۷۲ میلادی]]
دادگاه نظامی برای او تقاضای حکم اعدام کرد که در ۱۹ دسامبر مشمول تخفیف شد و به چهار سال زندان در [[سیبری]] و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغییر یافت اما برای نشان دادن قدرت فائقه حکومت تزاری این زندانیان را در برابر جوخه‌های آتش نمایشی قرار دادند. در نمایشی که با دقت طراحی شده بود بامداد روز ۲۲ دسامبر ۱۸۴۹ داستایِفسکیدوستایِوسکی و سایر زندانیان را به میدان رژه یک پادگان بردند. در آنجا چوبه‌های اعدام و داربست‌هایی برپا شده بود و روی آن را با پارچه‌های سیاه پوشانده بودند. جرایم و مجازات آن‌ها قرائت شد و کشیشی [[ارتدکس]] از آن‌ها خواست به خاطر گناهانشان طلب بخشش کنند. سه نفر از این زندانیان را به چوبه‌ها بستند تا برای اعدام حاضر شوند. در آخرین لحظات این مراسم اعدام ساختگی طبل‌های نظامی با صدای بلند به نواختن درآمد و جوخه آتش تفنگ‌های خود را که به سوی آن‌ها نشانه رفته بود بر زمین گذاشتند. تجربه شخصی او از قرار گرفتن در آستانه مرگ باعث شد که به تاریخ و آن زمانه مشخص از منظر ویژه‌ای بنگرد. سال‌ها بعد او در جایی گفت: «به خاطر ندارم که در هیچ لحظه دیگری از عمرم به اندازه آن روز خوشحال بوده باشم.»<ref name="A">[http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2014/12/141203_l51_dostoyevsky_book_totalitarian دیدگاه: نویسنده‌ای که ظهور حکومت‌های تمامیت‌خواه را پیش‌بینی کرد] بی‌بی‌سی فارسی، ۱۲ آذر ۱۳۹۳</ref>
در زمان تبعید و زندان حملات [[صرع]] که تا پایان عمر گرفتار آن بود بر او عارض گشت.
 
خط ۷۵:
در ۱۵ فوریه ۱۸۵۴ از زندان بیرون آمد تا دورهٔ بعدی مجازاتش را در لباس سرباز عادی طی کند. به عنوان مأمور خدمت در گردان هفتم پیاده‌نظام سیبری به [[سمی]] (سمیپالاتینسک) اعزام شد.
در ۶ فوریه ۱۸۵۷ بعد از دو سال عشق جانفرسا با «ماریا دیمیتریونا» بیوهٔ یک کارمند گمرک ازدواج کرد. در بهار ۱۸۵۹ استعفایش از ارتش پذیرفته شد و توانست به نزدیکی مسکو نقل مکان کند. دو داستان [[خواب عموجان (داستان)|خواب عموجان]] و [[دهکده اشپیانچیکوو (داستان)|دهکدهٔ ستیپان چیکاوا]] را نوشت و به چاپ رسانید. در سال ۱۸۵۹ عرض‌حالی برای [[الکساندر دوم روسیه|الکساندر دوم]] که تازه بر تخت نشسته بود فرستاد و بدین وسیله اجازه یافت به سن پترزبورگ برود. یک سال بعد او به جمع ادیبان و روشنفکران شهر سن پترزبورگ ملحق شد.<ref name="A"/>
در نشریه‌ای که برادرش منتشر می‌کرد ‐ «ورمیا» ‐ شروع به روزنامه‌نگاری کرد. از ژوئن تا اوت ۱۸۶۲ به اروپا سفر کرد. داستانی به نام [[ماجرای بی‌شرمانه (داستان)|ماجرای بی‌شرمانه]] را در «ورمیا» به چاپ رسانید. در ماه ژوئن ۱۸۶۳ «ورمیا» تعطیل شد. قسمتی از تابستان و پاییز ۱۸۶۳ را با معشوقش در اروپا گذراند. در ۱۰ ژوئیه ۱۸۶۴ «میخاییل داستایِفسکیدوستایِوسکی» برادر بزرگش درگذشت. در ۱۶ آوریل ۱۸۶۴ ماریا دیمیتریونا درگذشت.
در فاصله سال‌های ۶۴–۱۸۶۲ کتاب‌های [[خاطرات خانه اموات]] و [[آزردگان]] را به چاپ رسانید.
 
خط ۹۰:
 
== مرگ ==
[[پرونده:Dostoyevsky on his Bier, Kramskoy.jpg|بندانگشتی|200px|نقاشی پرتره ''داستایِفسکیدوستایِوسکی'' در [[تابوت]]، اثر [[ایوان کرامسکوی]]، ۱۸۸۱ میلادی]]
سرانجام در اوایل فوریهٔ سال ۱۸۸۱ در اثر خون‌ریزی ریه درگذشت.
 
در ۷ فوریه <small>(مطابق تقویم سبک قدیم: ۲۶ ژانویه)</small> ۱۸۸۱ خواهرش نزد وی آمد، و از او خواست تا سهم خودش از املاک به ارث رسیده از عمه‌شان را به خواهرانش بدهد.
ممکن است که این مکالمه ناخوشایند باعث تشدید بیماری وی ([[آمفیزم]]) شده باشد.
پس از ۲ روز، در ۹ فوریه <small>(مطابق تقویم سبک قدیم: ۲۸ ژانویه)</small> ۱۸۸۱ در شصتمین سال از زندگی خود، داستایِفسکیدوستایِوسکیدر درگذشتگذشت.
تشخیص، [[سل ریوی]]، [[برونشیت مزمن]] و [[بیماری مزمن انسدادی ریه]] بود.
 
== دیدگاه ==
[[پرونده:Fyodor Mikahailovich Dostoyevsky's Study in St Petersburg.jpg|بندانگشتی|200px|اتاق مطالعهٔ ''داستایِفسکیدوستایِوسکی'']]
[[پرونده:Fyodor Mikhailovich Dostoyevsky 1876.jpg|بندانگشتی|۱۸۷۶]]
داستایِفسکیدوستایِوسکی در آثار خود شخصیت‌هایی را حلاجی می‌کرد که حتی آدمکشی را زیر لوای مرام و اعتقادات ایدئولوژیک خود موجه می‌دانستند. به همین خاطر آثار این نویسنده در تمام سال‌هایی که از آن می‌گذرد، چه در دوران قدرت‌گیری حکومت‌های تمامیت‌خواه قرن بیستم و چه امروزه که «کارزار علیه ترور» در جریان است، با چالش‌های زمانه تناسب دارند. او به خصوص به افکار و ایده‌هایی که پس از ده سال تبعید و بازگشت به سن پترزبورگ در میان روشنفکران رواج یافته بود به دیده شک می‌نگریست.<ref name="A"/>
 
مخالفت و اعلام جرم داستایِفسکیدوستایِوسکی علیه نهیلیسم روسی در کتاب او با عنوان تسخیرشدگان (جن زدگان) به خوبی منعکس شده‌است. این کتاب که در سال ۱۸۷۲ چاپ شد به خاطر زبان آمرانه و نصیحت گونه آن مورد انتقاد قرار گرفته ولی بدون تردید او می‌خواست نشان دهد که افکار مرسوم در میان روشنفکران آن نسل می‌توانند خطرناک باشند. داستانی که داستایِفسکیدوستایِوسکی در این کتاب نقل می‌کند در قالب یک طنز سیاه و گزنده، روشنفکران هم دوره خود را به خاطر بازی کردن با ایده‌های انقلابی بدون آنکه بدانند انقلاب در عمل به چه معنایی است به نقد می‌کشد. داستان کتاب را در واقع می‌توان نسخه‌ای از حوادث واقعی دانست که در زمانی که داستایِفسکیدوستایِوسکی مشغول نگارش کتاب بود اتفاق می‌افتاد. داستایِفسکیدوستایِوسکی در داستان تسخیر شدگان استدلال می‌کند که فراموش کردن موازین اخلاقی و انسانی به خاطر افکار آزادیخواهانه به نوعی تمامیت‌خواهی و استبداد بدتر از گذشته منجر می‌شود.<ref name="A"/>
 
مارشال برمن در کتاب [[تجربه مدرنیته]] برای توضیح مدرنیزاسیون از بالا و توسعه نیافتگی دوران تزاری در روسیه، شهر [[سن پترزبورگ]] و بلوار معروف نووسکی را مثال زده و برای توضیح آن از آثار فئودور داستایِفسکیدوستایِوسکی استفاده کرده‌است.<ref>{{یادکرد کتاب |نویسنده۱=مارشال برمن |عنوان=تجربه مدرنیته |ناشر=طرح نو}}</ref>
 
شاید بتوان گفت مشهورترین دیدگاه داستایِفسکیدوستایِوسکی که از زبان یکی از شخصیت‌های رمان برادران کارامازوف بیان می‌شود، این جمله باشد که «اگر خدایی وجود نداشته باشد، همه‌چیز مجاز است». ژیل دلوز و ژک لکان، متفکران معاصر فرانسوی خلاف این عقیده را دارند. لکان معتقد است دقیقاً وجود منع الهی است که زمینهٔ گناه را فراهم می‌سازد. به باور دلوز نیز قضیه کاملاً برعکس چیزی است که داستایِفسکیدوستایِوسکی می‌گوید، زیرا ''به واسطهٔ وجود'' خداست که همه‌چیز مجاز است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=Essays on Deleuze|نام خانوادگی=Smith|نام=Daniel W.|ناشر=Edinburgh University Press|سال=2012|شابک=978-0748643325|مکان=Edinburgh|صفحات=27}}</ref>
 
== آثار ==