علوم انسانی در ایران: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز تکمیل متن با ذکر منبع |
جز اتصال کلیدواژه به پیوند ویکی |
||
خط ۹:
در ایران رشتههای علوم انسانی مورد حمله دولت قرار میگرفت.<ref name=ToolAutoGenRef2>{{یادکرد وب |نویسنده =آذر نفیسی |نشانی=https://www.radiofarda.com/a/f4_azari_nafisi_special_interview_human_science__iran_us/9504647.html |عنوان=وضعیت رشتههای علوم انسانی؛ مقایسه مورد ایران و آمریکا | ناشر =رادیوفردا |تاریخ =۰۵/اردیبهشت/۱۳۹۰ |تاریخ بازبینی=}}</ref> جمهوری اسلامی ایران خصوصاً در دهههای پس از انقلاب، درست خلاف جهت تفکر و تخیل حرکت میکرد، زیرا تفکر که پایه علوم انسانی است با شک و سؤال آغاز میشود و تفکر میتواند تمام دنیا بلکه خود متفکر را هم زیر سؤال ببرد و همیشه آمادگی دارد تغییر را بپذیرد، به همین دلیل رشد و تعالی علوم انسانی به عنوان خطری برای دوام و بقای نظام محسوب میشد.<ref name=ToolAutoGenRef2/> در واقع حمله آنها به فرهنگ غرب در ایران به خاطر ترس و وحشت از آزادی تفکر در ایران بود، این ترس و وحشت بخاطر نکات مشترکی بود که ایران میتوانست از نظر فرهنگی با سایر نقاط جهان داشته باشد.<ref name=ToolAutoGenRef2/> خمینی به این موضع اشاره کرده بود که «دانشگاهها از بمب خوشهای خطرناک ترند».<ref name=ToolAutoGenRef2/>
[[عبدالکریم سروش]] در دومین مجمع سالانه [[انجمن جامعهشناسی ایران]] (1376) در فرهنگستان علوم، به دو عامل اشاره میکند که علوم انسانی را ناشناخته و منزوی کرده است:<blockquote>"نخست ارتباطی است که این علوم با سیاست پیدا میکنند و دیگر، ارتباطی که با دین پیدا میکنند. هر دوی این عوامل علوم انسانی مطمون، متهم و مشکوک جلوه داده و عالمان این علوم را، احتمالاً از تحقیق و اظهارنظر و کاوش عالمانهی آزاد تا حدودی باز داشته اند. بعدد از انقلاب فرهنگی نیز ما این معنا را آزمودیم. بنده وقتی در ستاد [[انقلاب فرهنگی ایران|انقلاب فرهنگی]] به خدمت اشتغال داشتم؛ قضیهی علوم انسانی مطرح شد و به عینه سوء ظن ناشی از عدم آگاهی افراد نسبت به این علوم را مشاهده کردم."<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=سروش |نام۱=عبدالکریم |عنوان=سخنرانی/ نکاتی چند در مورد تحقیقات علوم اجتماعی در ایران |ژورنال=جامعهشناسی ایران |تاریخ=پاییز 1376 |شماره=2 |صفحه=96}}</ref></blockquote>سروش ادامه میدهد که:<blockquote>"به دلیل سابقهی سوء این علوم و شبهههای دینی ایجاد شده از نظر پارهای علما، آن چنان که باید، حرمت و عِلمیتشان مورد قبول نیفتاده است. توجه داشتن به این پیشینه تاریخی و زمینه ذهنی در جامعه، به خصوص در بین علما و عالمان دینی، بسیار
عدهای بجای نقد مبانی علوم انسانی غربی، اقدام به منکوب کردن اندیشه غربی نمودهاند. نگرشهایی وجود دارد که چنین تصور کردند که با حذف رشته فلسفه غرب مشکلی از کشور حل میشود. غلبه نگرش حذفی بجای راهحلهای ایجابی موجب شده که برخی بهترین کار را این بدانند که صورتهای مسئله را حذف کنند. رشته مطالعات زنان را بهخاطر اینکه یک سری فمینیست از آن استفاده کردند حذف میکنند، رشته فلسفه دین را به خاطر اینکه یک سری افراد ناباب در آن بودهاند حذف میکنند.<ref name=ToolAutoGenRef1/>
|