حیدربابایه سلام: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳:
شهریار در این اثر از [[دوران کودکی]] خود در [[خشکناب]]، که در پای کوهی به نام حیدربابا قرار دارد یاد می‌کند. او کوه کوچک حیدربابا را خطاب قرار داده و توصیف گیرائی از طبیعت و مردمان آن سامان به دست می‌دهد و گاه احساس خود از اوضاع گذشته و حال را با زبانی ساده و بی‌تکلف و نزدیک به زبان عامهٔ مردم بیان می‌کند.از ترجمه های بینظیر دیگر به ترجمه منظوم اسماعیل دادرس کنده می توان نام برد.
 
'''در بخشی از کتاب ترجمه پارسی حیدربابایه سلام به انضمام زندگینامه‌‌ی استاد شهریارشهریاربه قلم اسماعیل دادرس کنده می‌خوانیم''':
 
محمدحسین که دوران مدرسه را در تبریز به پایان برده، با راهنمایی‌های پدر و تشویق‌های او، کعبه‌ی آمال خود را در دارالفنون می‌یابد و در سال 1300 در سن 15 - 16 سالگی راهی تهران می‌شود. خودِ استاد در این باره چنین نقل می‌کند: «پدرم مرا همراه سیدی که از نزدیکان ما بود، راهی تهران کرد و مبلغ 500 تومان به ایشان داد تا مرا سالم به تهران برساند، یادم می‌آید از بابت زیادی پول به پدرم اعتراض کردم ولی در جواب به من گفت: پسرم سخت نگیر با این پول تو را بیمه کردم. این موضوع بعدها در تهران به حقیقت پیوست و چند بار توسط این سیداز خطر مرگ نجات یافتم.»
خط ۲۲:
 
دنیا واسم خرابه ی شام شد
 
بخشی از ترجمه بینظیر این اثر ماندگار استاد شهریار توسط شاعر پرتوان اسماعیل دادرس کنده است.